
خاطرات شگفتانگیز جام جهانی: چرخش کرویف (1974)
هفت یک– این تصویر، نماد جام جهانی 1974 است؛ و نماد تیم فوقالعاده هلند دهه 70؛ لحظهای که یکی از بااستعدادترین، جذابترین و جادوییترین بازیکنانی که در میادین فوتبال دیده شده را میتوان با آن به تصویر کشید. دقیقه 23 دیداری از گروه سوم بین هلند و سوئد در استادیوم وستفالن در دورتموند و ویم فن هانِگِم، توپ را در سمت راست در اختیار دارد. چیزی نمانده او توسط بیورن اندرسون و رالف ادستروم مهار شود، بنابراین پاسی به کنارهها برای ویم ریسبرگن میفرستد و او توپ را در میانه زمین به آری هان میسپارد. هان با چند لمس سریع و ماهرانه با پای راستش نشانه گرفته و یک پاس مورب و بلند توپ را به سمت پرچم کرنر سمت چپ زمین میفرستد؛ برای چه کسی؟… یوهان کرویف.

یان اولسون بعدها از اینکه بخشی از این لحظه تاریخی بود، ابراز خشنودی کرد.
یوهان کرویف پیش از این ماموریتش را آغاز کرده و باعث شده بود یان اولسون، مدافع راست سوئد، همه جور مزاحمت، دردسر و نگرانیای را احساس کند. اما حالا کرویف قصد دارد بیشتر این بازیکن را به زحمت بیندازد. کرویف با پای چپ درخشانش، پاس آری هان را دریافت کرده، خب، با پای سمت راست ضربهای به توپ میزند و برای ثانیهای به نظر میرسد خیلی با پای راستش راحت قادر به کنترل توپ نیست. اما کاپیتان هلندی کنترلش را حفظ کرده و پا به توپ، 180 درجه میچرخد.
او حالا رو به دروازه در حرکت است اما اولسون پشت سرش مانده و تکان نمیخورد. مدافع کناری تمام وظایفش را به درستی انجام داده، اما سپس بدون اینکه او واقعا تقصیری داشته باشد، همه چیز اشتباه رقم میخورد. با تغییر جهت نامحسوس شانه چپ کرویف، اولسن به این نتیجه رسید که باید به سمت چپ خودش حرکت کند؛ تصمیمی که در هر یک میلیون بار، 999 هزار بار آن درست از آب در میآید.
با پایین انداختن چند میلیمتری شانهاش و با ظریفترین تغییر جهت ممکن، کرویف قشنگترین دریبل ممکن را به اولسن زد. او با داخل پای راست توپ را حرکت داده، آن را به عقب میکشد و در ادامه به سمت راست میچرخد، و توپ را 180 درجه به سمت عقب هدایت میکند. اولسن به سمت دیگری هدایت شده، اما حریف او در جهت دیگری حرکت کرده و با موفقیت به سمت خط عرضی و محوطه جریمه سوئد میرود. لحظهای بعد، در شرایطیکه چند متری فاصله بین این دو وجود دارد، اولسون در تلاش برای حفظ تعادل متوجه میشود با همان امکان یک در میلیون، مغلوب شده و کرویف با قدرت و اعتماد بهنفس، آزاد مانند یک پرنده، وارد محوطه میشود (از اینجا تماشا کنید).
اینها مکانیک پایه این حرکت هستند، هرچند هزار کلمه نیز هرگز برای به تصویر کشیدن این حرکت کافی نخواهد بود. مهم نیست؛ زیرا دو کلمه به عنوان محرکِ در یاد ماندن این صحنه در حافظه کافی است: چرخش کرویف. این حرکت بلافاصله در جهان مشهور شد، به شکلی غیرقابل تغییر در یادها ماند، برای همیشه ذخیره شد و در دسترس بود تا بارها و بارها در ذهن مرور شود؛ بله، این حرکت: چرخش کرویف!
این حرکت یک لحظه درخشان ورزشی، زیبایی شناختی و بالهمانند از یک بازیکن بسیار بزرگ بود. کرویف در گفتوگو با خبرنگار ما، دیوید لِیسی، اینطور ادعا کرد:” قصد داشت تاثیری در رقابتها بگذارد که دیدی در جام جهانی 1958 و گارینشا در 1962 گذاشت.” جمع بزرگان؛ و به همین دلیل، اولسون هیچگاه برای اینکه آنطور فریب خورد، احساس شرمساری نکرد، زیرا هیچکس نمیتوانست در دوران اوج کرویف جلوی اجرای این ترفند را بگیرد و ماندگار شدن نامش به عنوان بخشی جداییناپذیر از یکی از جالبترین لحظههای تاریخ فوتبال، بدترین سرنوشتی نیست که ممکن است برای یک بازیکن رقم بخورد.
چرخش کرویف به نمادی از توتال فوتبالی که هلند در جام جهانی 1974 ارائه میداد، تبدیل شد؛ هرچند شاید تا حدودی به اشتباه؛ زیرا این حرکت تنها حاصل عملکرد بازیکنی از سیارهای دیگر بود. بار دیگر این حرکت همه ویژگیهای یک تکنیک ناب هلندی را داشت. یک هافبک میانی و یک مدافع در بال راست با هم در جدال بودند؛ یک مدافع دیگر پیش رفت تا نقش بازیساز را برعهده بگیرد. کرویف در حال گشتزنی در سمت چپ زمین بود که اگر اتحادیه بازیکنان هلند در مورد تعیین پست بازیکنان سختگیرتر بود، باید این وظیفه از سوی هم تیمی او، پیت کایزر، انجام میشد.

هلند صعود مقتدرانهای به جامجهانی 1974 نداشت اما در طول رقابتها رفته رفته به مدعی اصلی فتح جام تبدیل شد.
در هر صورت، توتال فوتبال کمتر یک رویکرد تاکتیکی و بیشتر یک حالت ذهنی بود. هان این مفهوم را برای هیو مکایلوانی، روزنامهنگار نشریه آبزرور در مونیخ، اینگونه توضیح داد:” مردم جوری از توتال فوتبال صحبت میکنند که انگار این یک سیستم بوده و به مثابه جایگزینی برای 4-2-4 یا 3-3-4 عمل میکند. اما این یک سیستم نیست. شما باید خیلی سریع و در لحظه بازی کنید و ما اینگونه این روش را درک کردهایم. نه یک یا دو بازیکن، بلکه پنج یا شش نفر یک موقعیت را ایجاد میکنند. بهترین حالت این است که هر 11 بازیکن درگیر اجرای این سبک باشند، اما رسیدن به این حد مشکل است. در برخی تیمها دو یا سه بازیکن، بازی میکنند و بقیه بازیکنان تماشا میکنند، اما در تیم ملی هلند وقتی شما 60 متر هم با توپ فاصله دارید، باز هم در بازی هستید.”
هلندیها ثابت کردند که ستاره مسابقات هستند. آنها اروگوئه را 2-0 مغلوب کردند و بلغارستان را 4-1 در هم کوبیدند. سپس در مرحله دوم گروهی نمایشی درخشان را آغاز کرده و پس از کسب پیروزی 0-4 مقابل آرژانتین، مدافع عنوان قهرمانی یعنی برزیل، که نمایش خشونتآمیزی داشت را از پیش رو برداشتند. هلند با شیوهای جدید از فوتبالی جذاب به فینال راه یافت و آنچه این نتیجه را خیلی جذابتر کرده بود، حضور بازیکنانی با موهای بلند و صورتهای درخشان و جذاب بود؛ اولین هیپسترهای فوتبال. (شما نمیتوانید کرویف را به خاطر مد شدن آن مدل مو سرزنش کنید؛ همانطور که نمیتوانید [آگوست] اسکوفیر (توضیح مترجم: سرآشپز و رستوراندار فرانسوی که دستور غذاهای سنتی فرانسوی را بهروز کرد و باعث محبوبیت آنها شد) را برای مک دونالد یا لورل و هاردی را برای “زندگی جنسی مردان سیبزمینیفروش” (توضیح مترجم: نام فیلمی انگلیسی محصول سال 2004) مقصر بدانید.)
اما یک نقص کوچک در این طرح وجود داشت. چرخش کرویف در واقع به هیچ چیزی منجر نشد؛ مطلقا هیچ. بنابراین هیچ گلی در کار نبود. کرویف که در مسیر محوطه جریمه سوئد، هری هودینیطور از سد اولسون گذشته، با بیرون پاس راست ارسالی نه چندان درخشان، روی تیر دوم برای جانی رپ فرستاد اما او در کنترل توپ ناتوان بود. فن هانِگِم سعی کرد با حرکت سریع از سمت راست شرایط را دوباره به سود هلند کند، اما او بعد از برخورد با بو لارسون نقش زمین شد و علیرغم اعتقاد به خطا، پنالتیای به سود هلند اعلام نشد. اما مهم نیست، چه کسی این اتفاق را در خاطر دارد؟ این حرکت، “هنر برای هنر” بود و بالذات هیچ خطایی در آن وجود نداشت.
البته این بدان معنا نبود که به دنبال فتح جام نباشند. هلندیها در زمان باقیمانده بر سوئد مسلط شدند، اما درحالیکه رونی هالستروم، دروازهبان سوئد، در فرم فوقالعاده و عجیبی بود، رپ و کایزر در خط حمله خوب کار نمیکردند. درواقع سوئد میتوانست پیروزی غافلگیر کنندهای در این دیدار کسب کند. رولند ساندبرگ در دقیقه 81 در فاصلهای نزدیک به دروازه موقعیت خوبی را از دست داد و چهار دقیقه بعد ضربه زمینی ادستروم توسط آری هان دستپاچه دور شد. کرویف بعد از بازی گفت:” حیف است که بعد از ارائه چنین نمایش درخشانی، موفق به کسب نتیجهای خوب نمیشوید. ما فوتبال هجومی و سرگرم کنندهای ارائه دادیم.” حرکت تماشایی او نمادی از هنرهای درخشان توتال فوتبال بود، اما همچنین به او یادآوری میکرد که نابترین آثار هنری عاری از هرگونه کارکرد مفیدی است. بدون هدف!
ستارههای هلندی مجبور بودند یک مسئله کوچک دیگر را نیز برطرف کنند: آلمان غربی نیز تیمی در کلاس جهانی بود و استعدادهای فوقالعادهای (شاید حتی بیشتر) در اختیار داشتند. اگرچه هلند بازیکنانی چون کرویف، رپ، هان و یوهان نیسکنز را در اختیار داشت، اما آلمان غربی نیز به فرانتس بکن باوئر، سپ مایر، برتی فوگتس، پل برایتنر و گرد مولر افتخار میکرد. علاوهبر اینکه تیم ملی آلمان مدافع عنوان قهرمانی اروپا بود، بازیکنان متعددی از بایرن مونیخ در اختیار داشت؛ تیمی که به تازگی عنوان بهترین تیم قاره را از آژاکس گرفته بود؛ و آنقدر اعتماد به نفس داشتند تا گونتر نتزر، نابغه درخشانشان را کنار بگذارند.

فینال جام جهانی 1974، تقابل دو ستاره بزرگ دهه 1970 بود؛ دو ستارهای که به عنوان مربی هم به افتخارات مهمی رسیدند.
همچنین نگاه سرمربی آلمان هلوت شون به فوتبال، گرچه کاملا شبیه توتال فوتبال نبود، اما خیلی هم از سبک هلندیها دور نبود. در این مقاله آمده است:” تعریف او از یک تیم خوب، انتظارات طرفداران توتال فوتبال را نیز برآورده خواهد کرد. او میگوید این همان سبکی است که در آن، دفاع و حمله به یک اندازه قوی هستند و در آن همه بازیکنان، چه تیم در حمله باشد و چه در دفاع، در بازی نقش دارند.
هنگامیکه تیم حمله میکند، مدافعان در آن شرکت میکنند و مهاجمان نیز در هنگام دفاع کردن حضور دارند.” به نظر میرسید آلمان غربی قادر به ارائه سبک مورد نظر هلموت شون است و گل پیروزی پل برایتنر، مدافع راست آلمان در اولین بازی مقابل شیلی مثال روشنی از همین نظریه بود. او در نتیجه حرکت از دیگر سمت زمین، موفق شد از فاصلهای دور از سمت راست دروازه حریف را باز کند. اگر تصور میکنید اعجوبه بایرن تنها فقط یکبار در هر دو سمت حرکت کرده، اشتباه کردهاید اما قابل بخشش است. ممکن است ستارههای تنومند آلمانی از نظر ظاهری فوتبالی جذاب و هیجانانگیز مانند هلندیها ارائه نمیدادند، اما گل پل براینتر قطعا نمایی از توتال فوتبال بود.
علیرغم همه این حرفها، آلمان غربی در دیدارهای ابتدایی به اندازه هلند درخشان نبود. آنها در مرحله گروهی مقابل آلمان شرقی شکستی شرمآور را پذیرفتند، هرچند ضربه سیاسی و ایدئولوژیک این شکست از جنبه ورزشی آن سنگینتر بود و باعث شد آنها در مرحله دوم گروهی در گروهی آسانتر در کنار لهستان، سوئد و یوگسلاوی قرار بگیرند. یا به عبارت دیگر، با هلند روبرو نشوند. این اتفاق زمان، فضا و فرصت لازم را به تیم هلموت شون برای رسیدن به بهترین فرمش داد؛ با رسیدن به فینال، آنها کاملا آماده مبارزه با بهترین تیم رقابتها بودند.
در سه هفته برگزاری بازیها، تفکرات تغییر کرده بود. قبل از آغاز رقابتها، براساس گفتههای بنگاههای شرطبندی و دیوید لِیسی، آلمان غربی “شانس اصلی” برای فتح جام جهانی 1974 بود؛ هرچند لیسی اعلام کرد که “تنها استرالیا ، هائیتی و زئیر هیچ شانسی ندارند و انتخاب بین 12 کشور دیگر دشوار است”. هلند فقط به لطف یک تصمیم داوری در صحنهای بسیار مشکوک به آفساید در رقابتهای مقدماتی مقابل بلژیک، به دور نهایی راه یافته بود و علیرغم برخوردار بودن از ” ستارهای جذاب” به نام یوهان کرویف، برتری دیگری نسبت به تیمهایی چون لهستان، یوگسلاوی، اروگوئه، آرژانتین یا ایتالیا نداشت. اما آتش بازی هلند با جسارت و بیپروایی خلاصه شده در چرخش کرویف آغاز شد؛ غرش هلندی. حالا هلند تبدیل شعری متحرک بود که با رسیدن به فینال، حتی بیشتر از میزبان بخت قهرمانی داشت.
هیو مک ایلوانی پیشبازی خود برای آبزرور پیش از دیدار فینال را اینطور آغاز کرد:” وقتی بازیکنان هلند وارد استادیوم المپیک شوند، این باور عمیق که استعداد، شجاعت و بلوغ جمعی این تیم میتواند عنوان قهرمانی را از آن خود کند، باعث آرامش آنها خواهد شد. هر کسی بازی هلند را دیده، از سبک بازی هجومی آنها هیجان زده شده، این مسئله هم نظر است. اما برای بسیاری از ما که پژواک اتفاقاتی که چندین فصل قبل رخ داده، در ذهن ما باقی مانده، تردیدهایی وجود داشت.”
سرنوشت مجارها در فینال 1954 هنوز در یادها بود. جاییکه تیم محبوب تورنمنت، مقابل آلمانیهای ثابت قدم که شانس کمتری برای قهرمانی داشتند، شکست سختی را پذیرفت. هلندیها در فینال خیلی زود به هدفشان رسیدند؛ آنقدر زود که حتی قبل از اینکه بازیکنان آلمان غربی توپ را لمس کنند، به گل اول دست یافتند. بعد از رد و بدل کردن 16 پاس پس از سوت آغاز بازی، یوهان کرویف به یکباره از مرکز میدان نفوذ کرده و در نزدیکی سمت چپ محوطه با برخوردی کوچک با اولی هوینس نقشِ زمین شد. خدشهای بر پیشبینی بهترین گزارشگر تلویزیونی روز؛ یک صفر!

توپ هنوز به پای بازیکنان آلمان نخورده بود که خطای اولی هوینس روی یوهان کرویف، یک ضربه پنالتی نصیب هلند کرد.

یوهان نیسکنز پشت ضربه پنالتی قرار گرفت و با یک شوت محکم به وسط دروازه، نارنجیها را پیش انداخت
سپس برتی فوگتس برای خطاهای مداوم روی یوهان کرویف، تنها چهار دقیقه پس از شروع بازی، کارت زرد گرفت؛ دستاوردی که قطعا قابل توجه بود (باز هم به لطف دیوید کولمن، گزارشگر بیبیسی) این روند خوب برای هلند به مدت 20 دقیقه دیگر نیز ادامه یافت و آنها توپ را به راحتی به حرکت درآورده و تقریبا حریف را دست انداخته بودند. کاری به توتال فوتبال نداشته باشید؛ تحقیر کامل در حال اجرا بود. (توجه داشته باشید؛ اینکه آیا هلندیها عمدا دست به تحقیر حریف میزدند یا نه، چیزی نیست که قابل اثبات باشد. اگرچه شاید در ذهن فن هانگم قصدی مبنی بر تلافی اتفاقات جنگ [جهانی دوم] داشت، اما در سبک بازی کلی هلند نشانهای از تلاشی متکبرانه برای تحریک یا تمایل به نشان دادن برتری نسبت به حریف دیده نمیشد و تنها میتوان گفت هلند در حفظ توپ و بازپس گرفتن آن از حریف بهتر بود.)
اما این رویکرد اگرچه باعث تسلط هلند شده بود، اما برای آنها بیضرر هم نبود و خطرات ذاتی آسان گرفتن بازی به زودی برای آنها آشکار شد. یک پاسکاری 51 ثانیهای از سوی بازیکنان هلندی که در آن 11 پاس رد و بدل شد، درنهایت منجر به ارسال بیهدف هان از سمت راست شد. براینتر حمله ای سریع را با نفوذ به زمین حریف ترتیب داد و تنها دخالت جانانه و لحظه آخری ریسبِرگِن بود که مانع گلزنی گرد مولر شد.
لیسی گزارش داد: ” هلند به اشتباه، همچنان ریتم بازی را کند میکند. شاید آنها تصور میکنند بدون اینکه به آلمان اجازه دهند بازی خود را ارائه دهد، می توانند قهرمان جام جهانی شوند. اگر چنین است، آنها تصور اشتباهی دارند، زیرا آلمانیها فقط به یک گل احتیاج داشتند تا قدرت و اعتماد به نفس خود را بازیابی کنند.” گل تساوی بعد از آن رقم خورد که موقعیت نفوذ ویم یانسن به محوطه جریمه آلمان، با قطع توپ مسلط بکن باوئر از بین رفت و سپس نفوذ برند هولزنباین به زمین حریف آغاز شد.
این وینگر آلمانی از نفوذ ناموفق یانسن بهره کامل را برد؛ شاید سرنگون شدن او در محوطه جریمه هلند، به اندازهای راحت است که در آن بدجنسیای نهفته باشد اما تکل بازیکن حریف شدیدتر از آن بود که بخواهیم آن صحنه را شیرجه زدن بدانیم. پل براینتر 22 ساله پنالتی را تبدیل به گل کرد. قبل از این دیدار، طی 44 سال، هرگز در دیدارهای فینال جام جهانی اعلام پنالتی نشده بود، اما اکنون در این فینال در 25 دقیقه دو پنالتی اعلام شد.
سه دقیقه بعد از به ثمر رسیدن گل تساوی، آلمان غربی میتوانست پیش بیفتد. و اگر شما خواهان تماشای مثالی از توتال فوتبال- یا آنطور که در آلمانی گفته میشود، رامبا زامبا- بودید میتوانستید این صحنه را تماشا کنید؛ برتی فوگتس در سمت چپ زمین چندین بار با اولی هوینس پاسکاری کرد و سپس شوتی محکم به سمت گوشه بالایی سمت چپ دروازه هلند زد. یان یانگبلود توپ را با کف دست دفع کرد. علیرغم همه فشارهای اولیه هلند، اکنون دروازهبان این تیم مجبور شده بود نسبت به همتای آلمانی، سپ مایر، عکسالعمل دشوارتری داشته باشد.

در یکی از لحظات کلیدی دیدار فینال، بکنباوئر با سد راه کرویف در موقعیتی دو به تک، مانع از باز شدن دروازه آلمان برای بار دوم شد
آشفتگی درونی کرویف خیلی زود آشکار شد و نارضایتی را از چند تکل خوب فوگتس نشان داد؛ بازیکنی که آمار انضباطی خوبی داشت و در عین حال، در بیشتر نبردها، بهتر از حریف عمل میکرد. اما اگرچه این فوگتس بود که باید به دلیل عملکرد درخشان برابر ستاره هلند در فینال تمجید میشد، اما شاید این بکن باوئر آرام بود که مهمترین نبرد ذهنی را از کرویف برد. در دقیقه 35، کرویف و رِپ به سرعت وارد زمین آلمان شدند و گرچه کرویف توپ را در نیمه خودی دریافت کرده بود، اما بریتنر و هانس-جورج شوارزنبک اعتقاد داشتند این صحنه آفساید است. دو بازیکن هلندی در موقعیتی دو به یک، تنها بکن باوئر را مقابل خود میدیدند اما کاپیتان آلمان در حال حرکت به سمت عقب، طوری حرکت کرد که فرصت زدن ضربه نهایی را از کرویف بگیرد. کرویف در نهایت مجبور شد رپ را در سمت چپ صاحب توپ کند و او از زاویهای تنگتر، مستقیما توپ را به سمت سپ مایر فرستاد.
لحظه سرنوشتساز دو دقیقه قبل از پایان نیمه اول فرا رسید. یکی از حرکات خطرناک یورگن کرابوسکی از سمت راست در نهایت گرد مولر را صاحب موقعیت کرد و ضربه او به گوشه سمت چپ از فاصلهای هشت متری، درون دروازه یانگبلود، که جایگیری اشتباهی داشت، قرار گرفت. تغییر جهت مولر دقیقا آن چیزی بود که با چرخش کرویف مغایرت داشت و گرچه شاید زیبا و متناسب نبود، اما بیرحمانه و تمامکننده بود. مولر وزن بدنش را بهدرستی روی پاهایش تنظیم کرده و سپس به زیبایی توپ را درون دروازه فرستاد. گرد مولر کاری را که باید انجام داد و فرصتطلبانه راهی پیدا کرد تا کشورش در جام جهانی به قهرمانی برسد. این حرکت، در نوع خود، مانند سبک کرویف ماهرانه بود، اما در جای متفاوتی از طیف حرکات تکنیکی قرار میگرفت.
میزبان در نیمه اول به پیروزی رسید و- کرویف نیز هنگام خروج از زمین، به داور اعتراض کرد و به عنوان جریمه، کارت زرد گرفت- از نظر ذهنی دستِ بالا را گرفت. هلند با عزمی قوی در نیمه دوم برای جبران به میدان آمده و در سی دقیقه پایانی حریف را در زمین خود محصور کرد اما رپ در دقیقه 77 نتوانست ارسال ویم سوربیر از سمت راست به دهانه دروازه را تبدیل به گل کند تا در این شکست گناهکار لقب گیرد. اما پس از این صحنه، آلمان فرصتهای بهتری برای تمام کردن کار رقیب داشت. گل گرد مولر، با یک تصمیم فاجعهوار اعلام آفساید، مردود اعلام شد و وقتی یانسن دوباره هولزنباین را متوقف کرده، این بار به نظر میرسید واقعا این صحنه پنالتی باشد اما داور چنین عقیدهای نداشت.
هلند بیچاره درنهایت چوب هنر خود را خورد. آنها هرچه در توان داشتند به کار گرفتند تا آنچه میتوانند را به دنیا نشان بدهند، تمایلی به مصالحه و سازش نشان ندادند و در طول تورنمنت دقایقی لذتبخش و تماشایی را رقم زدند. اما این تیم میزبان بود که جام جدید جام جهانی را بالای سر برد (برزیل چهار سال قبل با فتح سومین جام جهانی، جام ژول ریمه را از آن خود کرده بود). تراژدی ورزشی برای کرویف عدم کسب مدال قهرمانی بود، اما اگر امثال بکن باوئر و مولر در مجموعه خود چنین مدالی نداشتند، آیا دنیا جای عادلانهتری بود؟ (ویدئوی کامل بازی را از اینجا تماشا کنید)

چرخش کرویف از چنان جایگاهی در زندگی حرفهای برخوردار است که کتاب زندگینامه او نیز با همین نام (Cruyff turn) منتشر شد
حداقل کرویف، این کمالگرای بزرگ، با یک جایزه تسلیبخشِ کم نظیر به خانه برگشت. او با جایزهای (مسلما فوقالعاده و غیرقابل انکار) برای خلق زیباییهای هنری به خانه رفت: چرخش کرویف، تضمینکننده اسطوره شخصی او بود، زیرا این صحنه به عنوان تصویر نمادین جام جهانی 1974، تصویر نمادین تیم درخشان هلندی دهه 70 و لحظهای که یکی از بااستعدادترین، جذابترین و جادوییترین بازیکنانی که در میادین فوتبال دیده شده را میتوان با آن به تصویر کشید، در یادها ماند.
اما آیا تصویری وجود دارد که همه چیز را بهتر تعریف کند؟ در حالیکه گرد مولر بعد از سوت پایانیِ پیروزی حیرتانگیز آلمان غربی، بار دیگر در حال شادی است، کرویف هنوز در وسط این غوغا و در راس همه همراهان و دست اندرکارانی که او را محاصره کرده و برای دلجویی به سمتش رفتند، ایستاده بود. او یک پرتره کامل از رنج هستی بود که به دوردستها خیره شده بود؛ با چهرهای غمزده که در دنیای خود تنها مانده بود.. یک تصویر جذاب دیگر و این یکی حتی بیشتر گویای شرایط او و تیم جذابش بود که درنهایت قادر به تمام کردن ماموریتشان نشدند. هیچوقت هیچ بازیکنی در زمین فوتبال به این اندازه سردرگم، گمشده و تنها به نظر نرسید. البته احتمالا به جز یان اولسون بیچاره.
و اینگونه بود ک غرور هلندی ها دستشون رو از جام کوتاه کرد