آیا برندان راجرز با لستر به سندروم فصل سوم مبتلا شده است؟
هفتیک- شایعهای در هفته گذشته به گوش میرسید که برندان راجرز از سمتش به عنوان سرمربی لسترسیتی برکنار شده است. مشخص شد که این شایعه درست نبوده اما این واقعیت که چنین شایعهای تا این حد باورپذیر بود، اهمیت زیادی دارد. عملکرد بهتر برابر وستهام- که پیروزی آنها با گلی دیرهنگام به تساوی تبدیل شد که یکی از بحثهای اساسی فوتبال را بار دیگر مطرح کرد: خطای هند چیست؟ – شاید این شرایط را پیش از بازی روز یکشنبه برابر وولوز آرامتر کرد اما این فشار به اندازه کافی واقعی است (توضیح مترجم: لستر در این دیدار 2-1 شکست خورد).
راجرز شاید دو بار لستر را به عنوان پنجم لیگ برتر رسانده باشد (با حضور در ردهی نهم بالاترین دستمزدها) و همین فصل گذشته قهرمان جام حذفی شده باشد اما ناخشنودی و عدم رضایت در ورزشگاه کینگ پاور ملموس است. پنج سال پیش در همین هفته بود که لستر اقدام به اخراج کلودیو رانیری کرد؛ مربیای که یک فصل قبل این تیم را قهرمان لیگ کرده بود. شاید یک تغییر میتوانست به عنوان الزامی ناراحتکننده منجر به فاصله گرفتن آنها از خطر سقوط شود. اما چنین احتمالی در این فصل وجود ندارد، حتی اگر روند بدون پیروزی لستر در رقابتهای داخلی حالا به پنج بازی رسیده باشد که شامل شکست تحقیرآمیز در جام حذفی برابر ناتینگهام فارست هم میشود.
این فوتبال مدرن است. دستاورد یک فصل به انتظارات فصل بعد تبدیل میشود. اعتبار به دست آمده با چنان سرعتی از بین میرود که تا حد زیادی خیالی به نظر میرسد. هیچ شانس دومی وجود ندارد: به محض این که شرایط درست پیش نرود، فورا همه خواهان برکناری سرمربی هستند، یک ماه بد میتواند سالها پیشرفت و دستاورد را محو کند.
اما این راز بر کسی پوشیده نیست که راجرز گزینه مورد نظر منچسترسیتی برای جانشینی پپ گواردیولا در زمانی است که این مربی اسپانیایی این باشگاه را ترک کند و علاقه او به حضور در این پست یکی از دلایلی بود که تاتنهام در این تابستان پیشنهادی به او ارائه نکرد.
راجرز سبک فوتبال درستی دارد. او یکی از تنها چهار سرمربیای است که موفق به کسب جام قهرمانی با لستر شده (و اگر جام اتحادیه را در نظر نگیرید، این تعداد به دو نفر میرسد). او تمامی جامهای داخلی ممکن را با سلتیک به دست آورد. او توانست لیورپول را بیشتر از هر زمانی در یک بازه 24 ساله به قهرمانی در لیگ برتر نزدیک کند. او با سوانسی به لیگ برتر صعود کرد. او رکورد درخشانی در زمینه پیشرفت بازیکنان جوان دارد. اما این نشانگر یک تناقض است: چطور راجرز سال گذشته نامزد جانشینی قهرمان سریالی لیگ برتر بود اما حالا ظاهرا در آستانه اخراج از لستر قرار دارد؟
این تئوری وجود دارد که راجرز به شکل عجیبی در معرض نفرین بلا گوتمن قرار دارد که “فصل سوم فاجعهبار و مخرب است” و همین باعث شده که بازیکنان پس از دو فصل شروع به سرپیچی از روشهای او میکنند. و این شاید درست است که بعضی از ترفندهای آموزشی که در مستند تلویزیونی “لیورپول بودن” مطرح شد، تاریخ انقضا دارد.
اما شواهد برای درستی این نظریه بسیار محدود است. راجرز تنها دو فصل در سوانسی حضور داشت. با این حال میانگین امتیازات او در سومین فصل حضورش در لیورپول از 2.21 امتیاز در هر بازی به 1.63 رسید. اما این ممکن است صرفا نتیجه فروش لوئیس سوارز به بارسلونا پس از فصلی درخشان و البته حس خستگی و افزایش فشار احساسی ناشی از نزدیکی بیش از حد به جام قهرمانی لیگ برتر اما نرسیدن به آن باشد. وقتی راجرز در فوریه سومین فصل حضورش در سلتیک از این تیم جدا شد، آنها 2.33 امتیاز در هر بازی به دست آورده بودند و این در حالی بود که این آمار در دومین فصل حضور او در این تیم 2.15 بود.
با این حال این ایده که دوره طبیعی سرمربیان حدود سه سال است، ایدهای است که بیش از نیم قرن پابرجا بوده است. وقتی جکی چارلتون در سال 1973 هدایت میدلزبورو را برعهده گرفت، جاک استاین به او هشدار داد که باید فرسودگی موجود در این باشگاه را به هر قیمتی شده از بین ببرد، چه با جدایی خودش باشد و چه با تغییر ساختار کلی این تیم. اما همانطور که راجرز خودش این هفته اذعان کرد، روند تمدید قرارداد در باشگاهی با موقعیت لستر به این شکل پیش میرود که بازیکنان بهتر خواهان جدایی هستند: هیچ تیم انگلیسیای در سالهای اخیر در تشخیص استعدادهای جوان ارزان قیمت، پرورش دادن و فروش آنها به اندازه این تیم موفق نبوده است. یوری تیلِمانس که نامش در کنار باشگاههایی چون چلسی، لیورپول و منچستریونایتد شنیده شده، احتمالا ستاره بعدی لستر است که به فروش میرسد.
اما موضوع اساسیتر این است که ارزیابی شرایط این فصل لستر بدون در نظر گرفتن بازیکنانی که در اختیار نداشتهاند، غیرممکن است. وسلی فوفانا به دلیل مصدومیت در 23 بازی لیگ، جیمز جاستین در 19 بازی، نامپالیس مندی 14 بازی، جانی اوانز 13 بازی، ریکاردو پریرا 10 بازی، تیموتی کاستانیه شش بازی و جیمی واردی و تیلمانس هرکدام چهار بازی غایب بودهاند. کلچی ایهیناچو، ویلفرد اندیدی و مندی همگی در جام ملتهای آفریقا حضور داشتند. مسئله فقط این نیست که بسیاری از بازیکنان در بسیاری از دیدارها غایب بودهاند، مسئله این است که بسیاری از آنها در خط دفاعی حضور داشتند و این روند با افت چالار سویونجو پس از یورو همزمان شد.
این شاید بخشی از این موضوع را توجیه کند که چرا آنها این فصل 11 گل از روی نقطه کرنر دریافت کردهاند که بیشتر از هر تیم دیگری در لیگ برتر بوده و آمار قابل توجه 27 درصد از مجموع گلهای دریافتی آنها بوده است. اما لستر فصل قبل هم 11 گل از روی نقطه کرنر دریافت کرده بود که به صورت مشترک بدترین آمار در این لیگ بود و به نظر میرسد که این مشکل ادامهدار است.
راجرز پس از پیروزی برابر لیورپول پیش از سال نوی میلادی به سیستم یارگیری روی ضربات شروع مجدد برگشت اما پیشرفت مشهودی حاصل نشد. راجرز در اقدامی خطرناک در آستانه متهم کردن بازیکنانش قرار گرفت و گفت:” شما میتوانید یارگیری منطقهای داشته باشید، میتوانید مسیر توپ را سد کنید، میتوانید نفر به نفر یارگیری کند اما در دفاع کردن روی کرنر باید عزم کافی برای رویارویی با آن را داشته باشید.” تا حدی حق با او است؛ وقتی مدافعان بهتر برگردند و اعتماد به نفس آنها بهبود پیدا کند، لستر احتمالا قدرتمندتر در میدان ظاهر خواهد شد. اما این توجیهی برای این موضوع نیست که چرا این معضل تا این حد طولانی شده است.
بنابراین این نگرانی جدی به نظر میرسد، این مشکلی است که به راه حل نیاز دارد. شاید راجرز قادر به پیدا کردن آن نباشد، به سندروم فصل سوم (کامل) مبتلا شده باشد و این موقعیت برگشتناپذیر باشد. اما مصدومیتهای متعدد توجیهی منطقی به نظر میرسند.
زمانهایی هست که یک سرمربی به وضوح درجا زده و تغییر ضروری است اما حتی با وجود تمام غیبتها، لستر در حالی به مصاف حریف بعدی میرود که تنها دو رده پایینتر از جایگاهی است که بر اساس فهرست دستمزدهای پرداختیاش باید در آن جایگاه قرار داشته باشد (با دو بازی عقب افتاده). فوتبال ورزشی عجول است اما مطمئنا الان همان زمانی است که لستر باید به اعصابش مسلط باشد و صبوری کند.