چگونه تحول فوتبال روی ضربات شروع مجدد دروازه‌بان‌ها تاثیر گذاشت

این روزها شما باید بتوانید بازی‌سازی را از دروازه انجام دهید، حرکات را آغاز کنید، پاس‌ها را تحت فشار ارسال کنید و گاهی بسیار جلو بازی کنید و در نقش سوییپر ظاهر شوید. شما نیاز به مجموعه کاملی از مهارت‌ها دارید. اما همیشه اینطور نبوده است.

هفت‌یک- آه، زندگی یک دروازه‌بان. گاهی شما قهرمان هستید، باید بارها فریاد بزنید و سپس تنها یک اشتباه شما را به شخصیت منفی اصلی ماجرا تبدیل می‌کند. این زندگی عجیبی است. جنبه بهتر ماجرا اینجاست که می‌توانید در هوای سرد دستکش به دست داشته باشید؛ بدون این که هیچکدام از آن کارشناسان مسن این سوال را مطرح کند که آیا شما سوسول هستید یا خیر.

بالاتر از همه این که این روزها شما باید بتوانید بازی‌سازی را از دروازه انجام دهید، حرکات را آغاز کنید، پاس‌ها را تحت فشار ارسال کنید و گاهی بسیار جلو بازی کنید و در نقش سوییپر ظاهر شوید. شما نیاز به مجموعه کاملی از مهارت‌ها دارید. اما همیشه اینطور نبوده است. هفته گذشته ویدیویی از ارسال توپ توسط دروازه‌بان‌های دهه 1970 و 1980 میلادی منتشر شد. شاید آن را دیده باشید و اگر ندیدید، از اینجا می‌توانید تماشا کنید.

به نظر می‌رسد که این ورزشی کاملا متفاوت است، اینطور نیست؟ برای انجام این کار نیاز به مهارتی کاملا متفاوت است. ایده فرستادن توپ به مدافع در محوطه جریمه خودی کاملا مضحک و نامعقول به نظر می‌رسید. بنابراین ما در اتلتیک تصمیم گرفتیم با بعضی از دروازه‌بان‌های حاضر در این ویدیو صحبت کرده و از آنها بپرسیم که وقتی الان به آن نگاه می‌کنند، چه فکری دارد، چرا اوضاع به آن شکل بود و نظرشان درباره فوتبال امروز چیست؟

***

گری بیلی، دروازه‌بان سابق منچستریونایتد

شما حق انتخابی نداشتید. شما سوال نمی‌پرسیدید. من به عنوان یک دروازه‌بان اینطور پرورش یافتم. من همیشه عادت داشتم در مدرسه ضربه دروازه را خودم بزنم. پدرم دروازه‌بان بود (روی بیلی که در دهه 1950 و 1960 میلادی برای کریستال پالاس و ایپسویچ تاون بازی می‌کرد) و عادت داشت من را به انجام این کار تشویق کند. در 11، 12 و 13 سالگی نمی‌توانستم توپ را خیلی دور بفرستم اما در 14 سالگی آن را تقریبا تا نیمه زمین می‌فرستادم.

این کاری بود که هر دروازه‎بانی انجام می‌داد. اگر با توپ بیرون محوطه جریمه می‌رفتیم و شروع به دریبل زدن می‌کردم، سرمربی من را خفه می‌کرد. همانطور که فصل جلو می‌رفت، توپ خیس و واقعا سنگین می‌شد. در فوریه به ندرت می‌شد آن را به نیمه زمین حریف رساند. ضربه زدن به آن، شبیه ضربه زدن به یک تکه سیمان بود. و سپس مدافعان باید سرشان را زیر آن می‌گذاشتند. و شما با خودتان فکر می‌کنید:” عجیب نیست که بسیاری از بازیکنان سابق متاسفانه در حال حاضر با مشکلات مغزی دست و پنجه نرم می‌کنند.”

اما باز هم آن را زیر سوال نمی‌بردید. کار شما این بود که توپ را بلند بفرستید. اگر این کار را انجام نمی‌دادید، سرمربی به شما تذکر می‌داد.

صادقانه، ما از این کار لذت هم می‌بردیم. من به دنبال این مهاجم نوک بزرگ بودم- جو جوردن در روزهای ابتدایی، مارک هیوز در سال‌های بعدتر. من ضربه خوبی می‌زدم. در واقع یک بار برابر لیورپول در آنفیلد توپ را به تیر دروازه زدم. توپ را بلند فرستادم و از روی سر رِی کِلِمِنس عبور کرده و به تیر خورد. می‌توانید تصور کنید چه اتفاقی ممکن بود رخ دهد؛ یک دروازه‌بان منچستریونایتد در آنفیلد برابر لیورپول گلزنی کند؟ متاسفانه آنها کمی بعد گل زدند و 0-2 پیروز شدند.

 

بیلی یک بار با شوتی بلند، تیر دروازه لیورپول را به لرزه درآورد.

 

من حس می‌کردم یکی از بهترین دروازه‌بان‌ها هستم. ری کلمنس هم ضرب پای خوبی داشت. بروس گروبلار خوب بود. پیتر شیلتون کسی بود که گاهی مشکل داشت. وقتی ما برابر شیلتون بازی می‌کردیم، سرمربی می‌گفت:” به گوردون مک‌کویین فشار بیاورید و ما می‌توانیم توپ را در نیمه زمین به دست آوریم.” اما شیلتون تمام ویژگی‌های دیگری که او را به دروازه‌بانی درجه یک تبدیل می‌کرد داشت.

ماهیچه ران پای من در سال 1983 پاره شد و مجبور شدم در ادامه فصل با پای چپم شوت بزنم. نمی‌توانستم توپ را به بلندی قبل بفرستم اما هنوز تا حدی خوب بودم. در آن روزها اگر ماهیچه پای شما پاره می‌شد، چهار هفته استراحت نمی‌کردید تا بهبود پیدا کند. باید به بازی ادامه می‌دادید. و صادقانه اکثر دستمزد شما از پاداش حضور در زمین و پیروزی‌ها تامین می‌شد. اگر بازی نمی‌کردید، دستمزد زیادی نمی‌گرفتید، بنابراین با همان شرایط بازی می‌کردید.

این روزها گاهی بازی‌ها را نگاه می‌کنم و دروازه‌بان‌ها را می‌بینم و با خودم فکر می‌کنم:” چه کار می‌کنید؟” انگار دروازه‌بان‌های این روزها دیگر اجازه ندارند توپ را شوت کنند. من چند هفته قبل بازی منچستریونایتد برابر کریستال پالاس را تماشا می‌کردم و پالاس به ندرت در 30 دقیقه ابتدایی از نیمه زمین خودی خارج شد. با خودم فکر کردم:” دروازه‌بان، توپ را به نیمه زمین آنها بفرست، به تیمت شانسی برای تصاحب توپ بده و به تیم حریف فشار بیاور.” نهایتا او شروع به ارسال‌های بلندتر توپ کرد.

گاهی سرم را تکان می‌دهم وقتی دروازه‌بان‌هایی را می‌بینم که سعی می‌کنند یک مهاجم نوک را دریبل کنند تا بتواند پاسی پنج متری برای مدافع کناری بفرستد که در هر حال می‌شد به کمک او بیاید. مزیت این کار در چیست؟

***

برایان گان، دروازه‌بان سابق نوریچ‌سیتی

این ویدیو مطمئنا لبخند به لب من آورد. چند والی با پای صاف در این ویدیو به چشم می‌خورد، ری کلمنس کمی بهتر بود و ضربات دقیقی با پای چپش می‌زد اما من خوشحالم که جزو کسانی بودم که این کار را با پرتاب توپ به هوا انجام می‌دادند.

اکثریت در مقایسه با من این کار را با مسیر قوسی بالا به پایین انجام می‌دادند که باعث می‌شد بیشتر به سمتی منحرف شود. اگر شما توپ را به شکل والی نرمال می‌فرستادید، بیشتر شبیه به ضربه بالا به پایین در راگبی بود. این شکلی بود که شما از طریق آن پرورش یافته بودید و به یاد داشته باشید که در آن زمان اجازه داشتید پاس رو به عقب را هم بگیرید.

من از ابردین از پرتاب توپ به هوا برای زدن توپ استفاده می‌کردم و توپ را با فاصله‌ای خوب به مناطقی خوب ارسال می‌کردم. در جریان دیداری اروپایی برابر گوتنبرگ در 1986، توپی را با دفعی بلند برای جان هویت ارسال کردم و او موفق شد آن را به گل تبدیل کند. این سلاح و بخشی از استراتژی ما بود؛ خصوصا وقتی از روی سر مدافعان عبور می‌کرد.

 

گان تایید کرد که دوست داشت در فوتبال مدرن بازی می‌کرد؛ در فوتبالی که دروازه‌بان‌ها نقش بیشتری در بازی‌سازی از عقب زمین دارند.

 

من توسط سر الکس فرگوسن و آرچی ناکس پرورش یافتم. آنها گاهی من را در زمین به عنوان مدافع میانی در دیدارهای ذخیره یا تورنمنت‌های جوانان به کار می‌گرفتند و ما تمرینات پرسینگ داشتیم. آرچی طرفدار سرسخت پاس پر قدرت کنترل شده بود و این بسیار به نفع من شد. من همچنین سوییپر- دروازه‎بان بودم و باید تا بیرون محوطه جریمه می‌آمدم و پشت دفاع بازی می‌کردم.

ایده من ارسال توپ سریع با انداختن توپ به هوا بود؛ بیشتر شبیه به دروازه‎بانان فعلی که خیلی سریع تا آستانه محوطه جریمه می‌دوند. من عادت داشتم با مهاجمانی مثل کریس ساتن و اشلی وارد (در نوریچ) شوخی کنم- چون توپ را روی سینه آنها می‌انداختم- و بگویم که هر چند هفته یک بار آنها به لباس‌های جدیدی نیاز دارند چون لوگوی حامی مالی کهنه می‌شود؛ بنابراین غروری هم به همراه این شوخی بود. گاهی این ضربات به سمت راست منحرف می‌شد اما بیشتر اوقات روئل فاکس آنجا بود تا برای دریافتش تلاش کند، بنابراین این اتفاق تاثیر چندانی روی ما نداشت.

در نوریچ، ما مایک واکر (دروازه‌بان سابق) را به عنوان کمک مربی داشتیم و او توجه زیادی به این موضوع داشت اما در مجموع مربی دروازه‌بانی تخصصی نداشتیم ولی بسیاری عادت داشتند در طول هفته به صورت پاره وقت در چند باشگاه کار کنند.

وقتی به عنوان دروازه‌بانی 23 ساله آبردین را ترک کردم، سر الکس گفت:” اهداف بزرگی داشته باش چون تو دروازه‌بان یکی از شش تیم برتر هستی”؛ بنابراین باید بگویم این روزها به فکر قرار گرفتن در این جایگاه‌های برتر هستم. اگر هفته‌ای 100 هزار پوند به من بدهید، بسیار خوشحال می‌شوم که بازی کنم!

***

گراهام موزلی، دروازه‌بان سابق برایتون

برجسته‌ترین نکته آرایش تیم بود. در آن روزها شما یک مهاجم نوک تنومند داشتید و معمولا مهاجم دیگری در کنارش بازی می‌کرد. در نتیجه باید تا جایی که می‌توانستید توپ را از دروازه دور نگه می‌داشتید و آن روی سر مهاجم می‌ریختید و امیدوار می‌ماندید که توپ در یک سوم حریف جلوی پای یکی از بازیکنان بیفتد.

ما هرگز این جسارت را نداشتیم که به سبک فعلی بازی کرده و توپ را در دفاع چهار نفره حفظ کنیم. یا باید آن را به کناره برای مدافع کناری ارسال می‌کردیم یا به بازیکنی در خط میانی می‌فرستادیم یا آن را با شوتی بلند به جلوی زمین می‌رساندیم. ما تشویق می‌شدیم که اگر سانتری آمد، اول سرمان را بالا بگیریم، به سمت دیگر زمین نگاه کنیم و ببینیم که آیا مهاجم اصلی تیم در موقعیت تک به تک با مدافع قرار دارد.

اگر می‌توانستید آن را به فضایی باز بفرستید و او می‌توانست آن را دریافت کند، پس به سوی گلزنی می‌رفت. این اتفاق خیلی رخ نمی‌داد چون مدافعان همیشه یاد گرفته بودند که یک یار اضافه داشته باشند تا موقعیت دو برابر یک یا سه برابر دو را حفظ کنند.

زمین‌ها هم تفاوت زیادی ایجاد می‌کردند. آنها در آن روزها وحشتناک بودند. وقتی من در دربی بودم، زمین بیسبال گراند باتلاق بود. گلداستون گراند در برایتون چندان برای بازی‌سازی از عقب مساعد نبود. شما نمی‌خواستید شانس‌تان را امتحان کنید. زمین‌های فوتبال حالا شبیه میزهای بیلیارد هستند؛ بنابراین می‌توانید از دفاع بازی‌سازی کنید.

 

موزلی گل اول تیمش را در فینال اف‌ای کاپ مقابل منچستریونایتد جشن گرفت.

 

من در تمرینات به طور خاص روی شوتزنی تمرین نمی‌کردم. این جالب است چون وقتی شما تمرین می‌کنید در تیمی پنج نفره و کمی شبیه بازی تیکی تاکاست اما وقتی بازی 11 نفره در زمینی بزرگ می‌شود، ما هرگز جرات بازی به آن شکل را نداشتیم.

من در استفاده از دست‌هایم، برداشتن توپ و شوت کردن آن به انتهای دیگر زمین خوشحال‌تر بودم! هرچند بازی در زمین‌های دوست داشتنی و بازی‌سازی از عقب هم می‌توانست خوب باشد چون شما می‌توانید مالکیت توپ را حفظ کنید.

کشیدن زیر توپ یعنی 75 درصد احتمال داشت که توپ به تیم دفاع کننده برسد.

***

آلن جاج، دروازه‌بان سابق آکسفورد و ردینگ

دستورالعمل‌ها اساسا این بود که توپ را در سریع‌ترین حالت ممکن به دورترین نقطه زمین بفرستید.

این موضوع فقط مربوط به من نبود، بلکه هرکسی در دفاع چهار نفره و خصوصا مدافعان کناری هم باید همین کار را می‌کردند. شما باید سعی می‌کردید آنها را سریعا به گوشه‌ها برده و سپس از آنجا بازی می‌کردید. از نقطه نظر تاکتیکی، پرسینگ کمتری از جلوی زمین وجود داشت.

من دوست داشتم بیشتر از دفاع بازی‌سازی کنم. من به عنوان یک دروازه‌بان واقعا ناراحت بودم. از این که توپ را روی پایم داشته باشم، لذت می‌بردم. در اواخر دوران حرفه‌ای- من تا 44 سالگی بازی کردم!- این که پا به توپ شوم، بخواهم آن را حفظ کنم و از آنجا بازی کنم غیرمعمول نبود.

در اوایل دوران بازی، تحت هدایت دیوید پلیت بودم که مربی‌ای با تفکرات هجومی و جلوتر از زمان خودش بود. او من را تشویق کرد که توپ را جلو انداخته و از دفاع چهار نفره استفاده کنم تا حمله را از آنجا کلید بزنم.

 

جاج و هم‌تیمی‌هایش در آکسفورد قهرمانی در میلک کاپ را جشن گرفتند.

 

به من چیزی گفته نشد (تاکتیکی)، این به من سپرده شد. اگر ما مهاجمی در جلو داشتیم، باید آنها را هدف قرار می‎دادیم. اگر نداشتیم، من دوست داشتم توپ را بیشتر به گوشه‌ها برای کسانی که به آن سمت نفوذ کرده بودند، بفرستم. من همچنین تشویق شدم که توپ را به صورت نیمه والی ارسال کنم و سعی کنم مسیر پایین‎تری برای توپ انتخاب کنم تا آنها بتوانند بسیار آسان‌تر به توپ ضربه بزنند، به نسبت زمانی که توپ از فاصله بسیار بالاتری به سمت پایین می‌آمد.

از زدن ضربه نیمه والی لذت می‌بردم و این سبکی بود که ترجیحش می‌دادم. در این ویدیو که تصویری از فینال میلک کاپ است که آکسفورد در سال 1984 در آن قهرمان شد، بعد از اینکه توپ کاملا از دستم خارج شد، به آن ضربه زدم . دلیل این کار زمین بازی بود. چند روز پیش از بازی ما کنسرت راک در ومبلی برگزار شده بود، بنابراین سطح زمین خیلی خوب نبود.

این روزها حملات بیشتری از دفاع شروع می‌شود و پرسینگ از جلوی زمین بیشتر شده است و همین توقع از بازیکنان را بالا برده است. شاید تماشای فوتبال حالا لذت‌بخش‌تر باشد! این روش با بازی من هم هم‌خوانی بیشتری داشت و احتمالا برای زانوهایم هم بسیار بهتر بود.

 

عنوان اصلی مقاله: ‘It was like kicking a piece of concrete’ – When goalkeepers used to hoof it نویسنده: The Athletic UK Staff نشریه / وبسایت: 17 دسامبر 2021 زمان انتشار: The Athletic
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *