
خاطرات شگفتانگیز جام جهانی: یک “گربه” درون دروازه انگلیس (1970)
هفت یک– روز جمعه 12 ژوئن بود. روز قبل انگلیس بدون اینکه نمایش خوبی ارائه دهد، چکسلواکی را با نتیجه 0-1 شکست داده بود تا به مقام دوم گروه سوم دست یافته و صعودش به مرحله یک چهارم نهایی را قطعی کند. قرار بود هر چهار بازی روز یکشنبه انجام شود و به این ترتیب، بازیکنان چند روز فرصت استراحت داشتند. الف رمزی به این نتیجه رسید که در برنامهاش کمی جا برای استراحت وجود دارد و تصمیم گرفت که به بازیکنانش مرخصی بدهد.
نه چندان دور از هتل هیلتون، جاییکه تیم انگلیس مستقر بود، باشگاه ورزشی گوادالاخارا قرار داشت؛ با زمین شیک و گرانقیمت گلف به همراه زمینهای تنیس، استخرها و بارهای شیک که ظاهراً هزینه عضویت سالانه آن 1500 پوند- که معادل 19000 پوند امروز است- بود. بسیاری از چهرههای فوتبال انگلیس، از جمله جو مرسر، دان ریوی و همسران تعدادی از بازیکنان، برای حضور در این مسابقات، در این کلاب مستقر شده بودند و هر بار که سرمربی شل میگرفت، به دنبال رفتن به آنجا بودند. سرانجام رمزی با این کار مخالفت کرد.
انگلیسیها بخش زیادی از غذا، مشروبات الکلی، حتی مربی را نیز به مکزیک آورده بودند، اما آبجو به اندازه کافی بیخطر به نظر میرسید. بهعلاوه در قرون وسطا مردم تمام روز چنین نوشیدنیهایی را مصرف میکردند، زیرا الکل تمام مضرات نامطبوع در آبهای نامطمئن را از بین میبرد. در باشگاه ورزشی بازیکنان سفارش آبجو دادند. یک نفر یک لیوان آبجو به گوردن بنکس داد و در آن لحظه بود که شانس آنها برای تکرار قهرمانی چهار سال از بین رفت. بنکس در کتاب زندگینامه خود نوشت:” نمیتوانم به یاد بیاورم که آیا دَرِ بطری در حضور خودم باز شد یا نه. اما میدانم که نیم ساعت پس از نوشیدن آبجو حالم واقعا بد شد.”

بازیکنان انگلیس در هتل تیم در گوادالاخارا (از چپ: برایان لابون، پیتر بونتی، نورمن هانتر، بابی چارلتون (با کلاه)، بابی مور، آلن مالری، الکس استونی و مارتین پیترز)
صدرنشینهای هر گروه باید برای برگزاری بازیهای مرحله یک چهارم نهایی در همان شهری که بازیهای دور اول را برگزار کردند باقی میماندند، اما تیمهای دوم مجبور به سفر شدند. انگلیس باید در لئون، در چند صد کیلومتری گوادالاخارا، با آلمان غربی بازی میکرد.
آنها میخواستند با پرواز راهی آنجا شوند، اما به آنها گفته شد که باند فرودگاه لئون برای فرود هواپیمای آنها خیلی کوچک است (عجیب اینکه همان فرودگاه برای پرواز آلمان به اندازه کافی بزرگ بود). در عوض مدافع عنوان قهرمانی مجبور شد روز قبل از بازی مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی، یک سفر 5 ساعته زمینی را بدون داشتن تهویه هوای مطبوع پشت سر بگذارد. آنها در متل استانسیا مستقر شدند، جاییکه بلغارها- که حذف شده بودند- در مرحله گروهی از استقرار در آن گلایه داشتند (و این مکان همچنین میزبان همسران و دوست دخترهای بازیکنان آلمان هم بود). اگرچه انگلیس خواستار تغییر هتل بود و پرو نیز به تازگی هتل مرفهتر گواناخواتا را تخلیه کرده بود، به آنها گفته شد که برای تغییر برنامه دیر شده است.
بنابراین در گوادالاخارا، بنکس “شب ناخوشایندی را در هتل گذرانده و بیشتر وقتش را در توالت بود”، و سپس او در طول سفر به لئون “دچار گرفتگی معده وحشتناک” شد و حس میکرد “در خطر قریبالوقوع بیماری شدید یا اتفاقی شرمآورتر” قرار دارد. به محض ورود، او مستقیم به اتاقش رفت تا استراحت کند.
او نوشت:” مشکل این بود که من بیمار شده بودم (یا بدتر) و اغلب استراحت نداشتم. این یک شکم درد “معمولی” نبود. من به اندازه بچه گربه ضعیف شده بودم. بدنم درد میکرد، دلپیچه داشتم و جوری عرق کرده و می لرزیدم که انگار در یک روز زمستانی با یک شلوارک از خانه بیرون فرستاده شده بودم. آن شب من بیشتر از آنچه در رختخواب دراز بکشم، در توالت بودم.”
او توسط پزشک تیم، نیل فیلیپس معاینه شد – که در زندگی نامهاش، برخلاف خاطرات بنکس، نوشت (و فیلیپس یک خاطرهنویس حرفهای بود و میتوان او را به عنوان یک شاهد معتبر پذیرفت) :” او کل بعدازظهر خوابیده بود. کمتر اسهال داشت، علائم بیماری کاهش یافته بود و کمی احساس بهتری داشت.” فیلیپس صبح روز بعد دوباره او را ملاقات کرد (“او خوب خوابیده و نشانهای از بیماری نداشت. من به او توصیه کردم که در رختخواب بماند”) اما پس از آن آماده شد تا راهی ورزشگاه شود. وقتی که او رفت، بنکس یک تست آمادگی جسمانی را پشت سر گذاشت.
او نوشت:” من پیش از این آزمایشهای آمادگی جسمانی اَلف [رمزی] را دیده بودم. آن تمرینات سختگیرانه بودند و میدانستم که اگر این آزمون را در شرایط معقولی بگذرانم، برای بازی مقابل آلمان غربی آماده خواهم بود.” بنکس را به زمین چمنی نزدیک هتل برده و از او خواستند نزدیک یک درخت تمریناتی نرم و آهسته انجام دهد. پس از انجام موفقیتآمیز این کار، نوبت تمرین سِیو توپ بود.

کادر فنی انگلیس با گرفتن تست از گوردون بنکس، مطمئن شدند که او میتواند مقابل آلمان به میدان برود اما یک ساعت پیش از بازی حال او دوباره بد شد
او نوشت:” به بهترین شکل ممکن پاهایم را به سمت بالا و پایین حرکت میدادم. حرکات کششی بازو را انجام داده و بعد از تف کردن روی کف دستهایم، آماده تمرینات معمول شوت زدن بودم. هارولد شپردسون (دستیار رمزی)، مانند آموزش پدر به کودک نو پا، به توپ به آرامی روی چمن ضربه میزد و چنان قدرت کمی در پشت ضربه وجود داشت که به دشواری به دست من رسید. خم شدم و توپ را برداشتم و دوباره برای الف انداختم.
اَلف پرسید:”چه حسی داری؟”
پاسخ دادم:” فکر میکنم خوبم” و با خود فکر میکردم که چه زمانی آزمایشهای آمادگی جسمانی شروع میشود؟
الف گفت:”عالی، تو بازی میکنی.”
جلسه قبل از بازی در اتاق خواب رمزی برگزار شد، زیرا جای مناسب دیگری برای این کار وجود نداشت. بنکس به یاد میآورد:” من کنار در روی زمین نشستم. وقتی الف شروع به صحبت کرد، من شروع به ناله کردم. دلپیچه دوباره برگشته بود و این بار میخواست انتقام بگیرد. تقریبا هیچ چیز نخورده بودم و چیزی برای بالا آوردن وجود نداشت. من احساس مریضی وحشتناکی داشتم، پیراهنم از عرق به بدنم چسبیده بود. دانههای بزرگی از عرق بالای ابرویم ساخته شده و به پایین صورتم میغلتید.”
فیلیپس در کتابش، پزشک قهرمانهای جهان، یادآوری میکند:” اتاق کاملا کوچک بود و کل بازیکنان تیم در آن فشرده جمع شده بودند. گرچه همه پنجرهها باز بودند، اما هوا خیلی گرم و خفهکننده بود. در طول جلسه، گوردون بنکس سرگیجه گرفت و غش کرد. من گوردون را به اتاقش برگرداندم، به این نتیجه رسیدم او شرایط بازی کردن ندارد و به او توصیه کردم که در رختخواب بماند.”
دیگر دروازهبانهای تیم انگلیس، الکس استیپنی – که چند فصل قبل با منچستریونایتد قهرمان اروپا شده بود، اما اولین بازی ملیاش را یک هفته قبل از دور نهایی برابر سوئد انجام داده بود- و پیتر بونتی از چلسی بودند. آقای گربه (لقب بونتی) نیز شش بار برای تیم ملی انگلیس به میدان رفته بود که به جز یک بازی، باقی دیدارهای دوستانه بودند و در این بازیها او فقط یک گل دریافت کرده بود. به او گفته شد تا آماده بازی شود.
در بازیهای دوستانه قبل از مسابقات، انگلیس پنج بازی در آمریکای جنوبی انجام داده بود، از جمله مقابل کلمبیا و اکوادور و بنکس تمام دقایق در زمین حضور داشت. بونتی فقط یک بار در یک بازی دوستانه با حضور بازیکنان ذخیره مقابل یک تیم باشگاه کلمبیایی بازی کرده بود. او کمی بیشتر از یک ساعت وقت داشت تا برای رویارویی با آلمانیها آماده شود.
بعد از گذشت یک ساعت، انگلیس با نتیجه 0-2 پیش افتاده و بر جریان بازی کنترل داشت که البته این اتفاق برای مدتی طولانی ادامه نیافت. جریان بازی در دقیقه 69 برگشت، هنگامیکه ضربه فرانتس بکن باوئر از گوشه محوطه جریمه از زیر دستان بونتی وارد دروازه شد و سپس قبل از شروع مجدد بازی، رمزی بابی چارلتون را از زمین بیرون کشیده و کالین بل را وارد میدان کرد. تعویض قبل از گل اول آلمان قطعی شده بود؛ احتمالا دلیلش حفظ قوای مسنترین بازیکن انگلیس برای حضور در مرحله نیمه نهایی بود و رمزی علیرغم دریافت گل، این تعویض را انجام داد. چارلتون بعدها گفت:” من هرگز احساسی به این خوبی نداشتم. من حس میکردم که می توانم تمام روز را بدوم، حتی اگر در لئون بودیم و 6،000 پا بالاتر از سطح دریا قرار داشتیم.” آلمانیها شش دقیقه بعد به گل تساوی دست یافتند؛ اووه زیلر، در حالیکه پشتش به دروازه بود، با یک ضربه سر عجیب موفق به گلزنی شد و گرد مولر در وقت اضافی گل برتری را به ثمر رساند (از اینجا تماشا کنید).

گرد مولر با زدن گل سوم، بازگشت آلمان غربی را تکمیل کرد و انگلیسیها ناباورانه حذف شدند
آلن بال بعدها گفت:” بازی عجیب و غریبی بود. من هرگز در یک دیدار ملی اینقدر دیداری یک طرفه را تجربه نکرده بودم. ما چنان مسلط بودیم که تصور میکردیم بدون شک پیروز خواهیم شد. ما 0-2 پیش بودیم و در آستانه صعود قرار داشتیم. نمیتوانستم باور کنم که چقدر همه چیز آسان پیش میرود. سپس یک ضربه ریسکی و با شانس کم از بکن باوئر وارد دروازه بونتی شده و این اتفاق باعث شد کل جریان مسابقه تغییر کند. از تسلط بر جریان بازی به مدت 75 دقیقه در نهایت مغلوب شدیم. شرمآور بود، هیچ اتفاق دیگری مثل این هرگز در فوتبال برای من رخ نداده است.”
از نظر برخی تکلیف برنده و بازنده این دیدار از سوی سرمربیان دو تیم و اتفاقات غیر معمول در خلال تعویضهای آنها رقم خورد. هلموت شون در نیمه دوم وینگری به نام یورگن گرابوفسکی را به زمین فرستاد که به شکلی تعیینکننده و ویرانگر، از سد دفاعی مدافع کناری انگلیس، تری کوپر عبور میکرد اما رمزی [با تعویضش] تنها تاثیرگذاری منفی داشت و بکنباوئر که یک سال زیر سایه چارلتون به مشکل خورده بود، با تعویض او، آزاد شد. بکن باوئر گفت:” من در ذهنم، خودمان را در هواپیما در مسیر بازگشت به خانه میدیدم، اما رمزی با بیرون کشیدن چارلتون دچار خطای تاکتیکی شد.”
کوپر گفت:” بکن باوئر مراقب بابی بود و ناگهان شروع به ایجاد مشکل برای ما کرد و جریان بازی از دست ما خارج شد. این اتفاق آن هم در شرایطیکه ما در آستانه صعود بودیم، دیوانهوار بود.” رمزی، که هرگز کسی نبود که به خطا یا پشیمانی اعتراف کند، از تصمیمش دفاع کرد. او گفت:” من هرگز ندیده بودم که دروازه انگلیس اینگونه آسان باز شود. گلهای بدی دریافت کردیم. هیچ تیمی- حداقل در اندازههای انگلیس- نباید برتری با دو گل را از دست بدهد. همه چیز غیر واقعی بود و اتفاقاتی شگفتانگیز و عجیب رخ داد. تیم انگلیس فوقالعاده بازی کرد. آنها برای یک ساعت، درخشان بودند. آلمانیها هیچ کاری نمیکردند، اگر دوباره به آن روز بازگردم نیز هیچ تصمیمی را تغییر نمیدهم.”
با این حال، یک چیز مورد بحث قرار نگرفت: بونتی باید شلیک بکن باوئر و احتمالاً ضربه سر اوزه زیلر را مهار میکرد. مارتین پیترز در کتابش در مورد جام جهانی که در همان سال منتشر شد، نوشت:” فکر میکردم پیتر میتوانست آن ضربات را مهار کند و مطمئنا در 9 بار از 10 مورد، این اتفاق رخ میداد. من، او را سرزنش نمیکنم، فقط نظرم را ابراز می کنم و کاملا مطمئن هستم که اگر گوردون بنکس درون دروازه بود، جلوی گل شدن این توپها را میگرفت.”
یک بازیکن ناشناس به هیو مک ایلوانی از نشریه آبزرور گفت:” اولین گل مثل آب خوردن بود. مهار گل دوم نیز خیلی دشوار نبود. باید برای پیتر ناراحت بود. به نظر میرسید که بنکس شنبه شب در مونتزوما شرایط خوبی داشت و صبح یکشنبه تمرینات با توپ را انجام داد. او در کنار تیم بود و بعد از آن در جلسه تیمی حالش بد شده و به پیتر حدود نیم ساعت قبل از بازی گفته شد که باید در ترکیب قرار گیرد. جای تعجب نیست که او به شدت عصبی و نگران وارد زمین شده باشد. اگر در اوایل بازی حملات زیادی روی دروازه او صورت میگرفت، او شرایط بازی کردن را پیدا میکرد، اما قبل از ضربه بکن باوئر او به ندرت مجبور به نشان دادن واکنش شده بود. در این شرایط دروازهبانها هیچ فرصتی برای قرار گرفتن در جریان بازی و آمادهشدن ندارند.”

پیتر بونتی به دلیل اشتباهات فاحشاش در دیدار مقابل آلمان غربی، مورد انتقادهای تندی قرار گرفت و دیگر برای انگلیس بازی نکرد
بونتی آنقدر مورد انتقاد شدید قرار گرفت که در یک مقطع مادرش نامهای به یک روزنامه نوشت و درخواست کرد انتقادات از فرزندش پایان پیدا کند. او دیگر هرگز برای انگلیس بازی نکرد. او در آن تابستان ادعا کرد:” من تحت تأثیر اتفاقاتی که در مکزیک رخ داد، قرار نخواهم گرفت. بازیهای خوب، بازیهای بد- همه برای من یکسان هستند. پس از پایان یافتن دیدارها من آنها را فراموش میکنم و این روند در مورد دیدار مقابل آلمان غربی نیز تکرار میشود. میدانم که به خاطر گلهایی که دریافت کردم، مورد انتقادهای زیادی قرار گرفتهام، اما نگرانی مداوم در مورد این اتفاق به چه دردی میخورد؟ مکزیک اکنون فقط برای من یک خاطره است.” بونتی سال بعد با چلسی فاتح جام برندگان شد و در سال 1979 از فوتبال خداحافظی کرد و در جزایر مول به عنوان پستچی مشغول به کار شد.
برای برخی در اردوی تیم ملی انگلیس، باور اینکه نوشیدن آبجو باعث بیماری گوردن بنکس شده، دشوار بود. چه اتفاقی افتاد که بابی مور کمی قبل از جام جهانی در بوگوتا به اتهام سرقت دستبند از مغازه جواهرات گران دستگیر شد؛ چه شد که بازیکنان در آستانه دیدار حساس مرحله گروهی مقابل برزیل، تمام شب به خاطر کوبیدن هواداران سرکش مکزیکی به سطلهای آشغال بیدار ماندند و پلیس نیز گرچه آنجا بود اما هیچ عکسالعملی نشان نداد و بیکار ایستاده بود (اوضاع به قدری بد بود که ساعت 4 صبح برخی از طرفداران لباس ورزشی بازیکنان انگلیس را بر تن کرده و از هتل بیرون رفتند تا هواداران پر سر و صدای مکزیکی تصور کنند که بازیکنان، هتل را تخلیه کردهاند و به خانه بروند) و در ادامه برنامه سفر آنها به لئون و اسکانشان؛ برای بعضی این ماجراها بوی توطئه میداد.
بابی آکسبی، خبرنگار نشریه تلگراف در راه بازگشت به خانه در واشنگتن توقف کرد تا پسرخالهاش، سناتور استیوارت سیمینگتون را ملاقات کند- اینکه این حرف به شوخی گفته شد یا جدی، معلوم نیست، هرچند به نظر غیرممکن میرسد- سی آی اِی پشت مسمومیت غذایی بنکس بود تا باعث حذف تنها تیمی شود که احتمال میرفت بتواند برزیل را متوقف کند؛ کشوری که شرایط سیاسی آن باعث ایجاد نگرانیهایی در واشنگتن شده بود.
پیتر اسگود، مهاجم انگلیس گفت: ” احتمالا کسی در غذای او چیزی ریخت. همه ما غذا و نوشیدنی مشابهی مصرف کردیم و موضوع نگرانکنندهای وجود نداشت. همه ما چیزهای یکسانی خوردیم، همه برای محافظت از معدههایمان از قرصهای نمک و قرصهای مختلف دیگر استفاده کردیم، به همین دلیل درک آن بسیار سخت بود.”

هرچند بنکس نتوانست در دیدار مقابل آلمان غربی به میدان برود و مانع حذف تیمش شود اما واکنش او در دیدار مرحله گروهی برابر برزیل روی ضربه سر پله، به عنوان بهترین سیو تاریخ جامهای جهانی شناخته میشود
مطمئناً یک خرابکار برای مسموم کردن به سختی میتوانست گزینهای بهتر از دروازهبان درخشان انگلیس پیدا کند. کن جونز، خبرنگار قدیمی نشریه میرر به جف داوسون، برای کتابش به نام “بازگشت به خانه: انگلیس و جام جهانی 1970″، گفت: بعد از بازی به دنبال الف رفتم و نتوانستم او را پیدا کنم. سرانجام او را در کلبهاش در کنار سیریل برودریک (که برای آژانس مسافرتی توماس کوک کار میکرد و مسئولیت سفرهای انگلیس را بر عهده داشت،) پیدا کردم. برودریک عصبانی بود و با لباس راحتیاش زیر دوش حمام ایستاده بود. وارد شدم و در آنجا چند بطری شامپاین وجود داشت. من به آلف گفتم، “نمیدانم چه بگویم”. او گفت، ” نوشیدنی میخواهی؟” و من گفتم، “لطفا” و او گفت، “آن لعنتی را خودت بریز.” او به من نگاه کرد و گفت:” من باید خودم را جای او (بونتی) بگذارم. هر بازیکنی که اشتباه کند، من باید خودم را جای او بگذارم.”