مسوت اوزیل؛ چهره یک قربانی همیشگی
هفت یک – هیچ برندهای در این داستان وجود ندارد و همه بازنده بودند. از زمان خداحافظی جنجالی مسوت اوزیل از تیم ملی آلمان، این عبارت بر روی لب همه نقش بسته است؛ از سردبیر مجله کیکر گرفته تا اعضای کابینه آنجلا مرکل همه موافق این نظریه هستند؛ همه طرفین در این داستان بازنده بودند.
خداحافظی مسوت اوزیل از تیم ملی که منشا آن حمله او به نژادپرستی ساختاری در فدراسیون فوتبال آلمان، رسانهها و جامعه بود، پایان تلخ داستانی است که در تابستان امسال فوتبال آلمان را تحتالشعاع قرار داد و در ادامه درگیری گستردهتری نیز ایجاد کرد. در اواخر ماه جولای، علی جان 24 ساله، هشتگ “MeTwo ” را راهاندازی کرد و این هشتگ به سرعت فراگیر شد. اینگونه مهاجران و آلمانیهای با ریشه مهاجرت، تجربههای را خود درباره نژادپرستی روزمره و مشکلات هویت دوگانه به بحث و اشتراک گذاشتند.
شاید این اتفاق برای یک فوتبالیست خیلی هم بد نباشد، اما برای شروع یک بحث در سطح ملی در این مقیاس حتما غیرمعمول خواهد بود. چنین اتفاقاتی فوتبال و ورزش را از روند داستانی شیرین، ساده و تلاش برای بهبود شرایط جامعه جدا میسازد. هیچ چیز در این داستان ساده و سرراست نیست. این حکایتی تقریبا منحصر بهفرد بوده و به تفاوتهای ظریف میپردازد؛ تفاوتهایی جدا از موضوعات پیچیده روابط آلمان، ترکیه و نقش اسلام در جامعه آلمان. در این تابستان طولانی و داغ، آن حس بداخلاقی به اتفاقی بدتر تبدیل شد و در قلب این داستان، تصویر یک بازیکن نیز وجود داشت.
در تاریخ 14 ماه می که هوا هنوز خیلی گرم نشده بود و میانگین هوا در آلمان تقریبا 11 درجه بود، تصاویری از مسوت اوزیل و همتیمی آلمانیاش ایلکای گوندوغان، خندان در کنار رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، در رویدادی در لندن منتشر شد؛ از آن به بعد تابستان روز به روز گرمتر شد.
مدتی بعد از آن نشست، تیم ملی آلمان با حضور این دو بازیکن در اردوی خود باید در جام جهانی روسیه 2018 حضور پیدا میکرد و همچنین انتخابات کشور ترکیه نیز پیش رو بود. پس با انتشار این تصاویر و حضور دو بازیکن ترکیهای تبار حاضر در تیم ملی فوتبال آلمان، روند انتقادات از اوزیل و گوندوغان کلید خورد.
اردوغان بهجز ملاقات عجولانه با این دو بازیکن، نشستی با فرانک والتر اشتاین مایر، رئیس جمهور آلمان نیز ترتیب داده بود. فدراسیون فوتبال آلمان خیلی سریع اعلام کرد ماجرا پایانیافته تلقی میشود؛ اما روشن بود که شرایط اینگونه نیست. هر چه تا رسیدن زمان اظهارنظر مسوت اوزیل در برابر عموم و توضیح درباره این تصاویر بیشتر طول میکشید، سردرگمی و عصبانیت عمومی درباره این موضوع بیشتر میشد. آلمان در همان مرحله گروهی از جام جهانی حذف شد و عصبانیتها به اوج خود رسید.
هر چقدر فدراسیون فوتبال آلمان پیش از آغاز جام جهانی در تلاش برای کاهش تنشها و تمام کردن موضوع بود، بعد از پایان جام جهانی علاقمند به شروع دوباره ماجرا و صحبت درباره آن شد. اولیور بیرهوف، مدیر تیم ملی آلمان، مدعی شد مسوت اوزیل درخواست فدراسیون فوتبال آلمان را نپذیرفته و باید در سودای کنار گذاشتن وی از ترکیب ژرمنها بود.
اندکی پس از این اتفاق، راینهارد گریندل رئیس فدراسیون فوتبال آلمان، بیپروا از مسوت اوزیل خواست تا برای عموم توضیح بدهد و چند هفته بعد، اوزیل سکوت خود را شکست و با حملاتی شیوا اما خام به سیاستمداران، رسانهها و فدراسیون فوتبال آلمان از عرصه ملی خداحافظی کرد. اما رسوایی بزرگ اینجا بود که مسوت اوزیل آلمانی، بیانیه خود برای خداحافظی را به زبان انگلیسی نوشت و این تسویه حساب او با ژرمنها بود. اونال اوگوز در این رابطه گفت: “همه ما میدانستیم که اگر آلمان در جام جهانی حذف شود، فقط اوزیل سرزنش خواهد شد و این روند نه برای دیگر بازیکنان و نه فدراسیون فوتبال آلمان تکرار نخواهد شد.”
اونال اوگوز نیز مانند مسوت اوزیل، شهروندِ آلمانیتبار تُرک است. او نیز مثل اوزیل و میلیونها نفر دیگر در آلمان متولد و بزرگ شده است. در یک روز سوزناک و داغ در برلین، او شلوارهای کوتاه منقش به نشان المپیک آلمان را پوشیده و میگوید: “من همیشه به همسرم گفتهام که میخواهم در کروزبرگ، زادگاه و منطقه آبا و اجدادیام دفن شوم.” او برخلاف مسوت اوزیل، هرگز با اردوغان ملاقات نکرده است. با این حال او نیز مانند اوزیل احساس میکند که برخی از بخشهای جامعه آلمان قادر نبوده و یا مایل نیستند او را بهعنوان یک هموطن قلمداد کنند. او میگوید: “شما موهای سیاه دارید و این جالب، عجیب و غریب به نظر میرسد، اما در پایان مسائلی وجود دارد که مردم از آن میترسند.”
اوزیل در بیانیه جدایی خود از تیم ملی آلمان با لحن مشابهی صحبت کرد. در آلمان نقل قولی درباره آلمانیبودن در هنگام پیروزیهای تیم ملی و مهاجر بودن در هنگام شکستها وجود دارد. این نکته درباره لوکاس پودولسکی نیز صدق میکند و از او هرگز بهعنوان آلمانی-لهستانی یاد نمیشود، خواه این نگاه بسته، مربوط به رنگ پوست باشد یا مذهب، بدون شک ایراد بسیار عمیقتری نسبت به ایده یک آلمانی- ترک وجود دارد و البته مشکلات ساختاری نیز غیرقابل انکار است.
مسوت اوزیل در بیانیه خود با اشاره به واژه “دو قلب” بهطور کامل به مشکل واقعی اشاره کرده است: اوزیل دو گذرنامه ندارد. حق شهروندی دوگانه بهتازگی و با زحمات و تلاش فراوان و در قرن بیستویکم ایجاد شده است. در سن 23 سالگی، اوزیل مجبور شد یک ملیت را انتخاب کند و او آلمانی را انتخاب کرد. در آن زمان هشتگ MeTwo نیز وجود نداشت. مسوت اوزیل در طول یک دهه حضور در تیم ملی آلمان در بسیاری از تورنمنتها نمایش خوبی ارائه داده و یکی از ستارههای ژرمنها لقب گرفته بود. نمایشهای درخشان او در جام جهانی 2014 برزیل، یکی از عوامل مهم کسب پنجمین قهرمانی تیم ملی آلمان بود. او طی این دهه خاطرات خوبی از درخشش خود در ذهن مردم به ثبت رساند.
اینکه راینهارد گریندل، رئیس فدراسیون فوتبال آلمان، یکی از خیل سیاستمداران دموکرات مسیحی بود که پیشتر علیه قانون ملیت دوگانه تلاشهایی تبلیغاتی انجام داده بود، باعث میشود که دست و پا گیر بودن و دخالت سیاست در فدراسیون فوتبال آلمان مشخص و هضم این شرایط را تلختر کند. بسیاری بدبیانه احساس میکنند که این فدراسیون برای جلوگیری از سوالات دشوار، به عنوان مثال آینده یواخیم لوو یا آینده خود راینهارد گریندل، مسوت اوزیل را قربانی کرده است.
شکی نیست که اوزیل چه درباره دیدار با رجب طیب اردوغان و چه درباره سکوت طولانی خود اشتباه بزرگی مرتکب شده است. با این حال برای بسیاری عدم تلاش فدراسیون فوتبال در دفاع از او به مراتب بدتر از کارهای اوزیل بود. گریندل چند روز پس از خداحافظی مسوت اوزیل از تیم ملی آلمان بیانیهای منتشر و مدعی شد اگرچه تمام اتهامات نژادپرستی را رد میکند اما تایید کرد که میتوانست خیلی زودتر رفع اتهام کرده و روشنتر عکسالعمل نشان دهد. اما همانطور که بسیاری از منتقدان تصریح کردند، این کشتی دیگر لنگر انداخته بود. فدراسیون فوتبال آلمان تلاش کرده بود تا اوضاع را مدیریت و بهبود بخشد اما آنها فرصتهای بیشماری را برای محکوم کردن نژادپرستی از دست دادند.
درباره بسیاری از همتیمیهای اوزیل نیز همین اتفاق رخ داد. در اواخر ماه آگوست، مانوئل نویر بالاخره به حرف آمد، اما تنها سهم او در این جنجال یک جمله بود: “این تصمیمات سختگیرانه بوده است و هیچگونه موردی از نژاد پرستی در اردوی تیم ملی آلمان وجود نداشته است.” در تمام تابستان، تنها بازیکنان تیم ملی آلمان و همتیمی اوزیل که از وی دفاع کرد ژروم بواتنگ بود. بواتنگ در ماه ژوئن مدعی شد برخی از انتقادات نهایت بیانصافی بوده و منتقدان از این نکته غافل شدهاند که مسوت اوزیل یک انسان است. شاید انتظار میرفت همبازیهای اوزیل واکنش بیشتری درباره اتفاقاتی که درنهایت منجر به جدایی او از تیم ملی شد، نشان دهند، اما این اتفاق رخ نداد. اونال اوگوز در این رابطه گفت: “آنها باید بیشتر جنبه انسانی ماجرای اوزیل را در نظر میگرفتند. پس همبستگی کجا رفته است؟”
فقط باید در تابستان امسال نگاهی به رویکرد محتاطانه ایلکای گوندوغان بکنید تا متوجه شوید که این رسوایی چه تلفاتی حتی در سطح شخصی افراد داده است. هافبک آلمانی منچسترسیتی پس از اینکه در بازی دوستانه مقابل عربستان سعودی هو شد، آشکارا گریه کرد و در معدود نمایشهای که در روسیه انجام داد، بازیکنی بیروحیه و ضربه خورده به نظر میرسید. برای حفظ شخصیت، تصمیم اوزیل برای بازی نکردن در دیدار دوستانه مقابل عربستان احتمالا معقول بوده است.
اگر ایلکای گوندوغان بیوقفه از این شرایط رنج میبرده، چگونه با اوزیل که مدتهاست بحث برانگیزترین بازیکن تیم ملی آلمان بوده، رفتار شده است؟ در سالهای اخیر تفاوتهای فراوانی درباره تفسیر بازی مسوت اوزیل وجود داشته است. برخی او را کم ارزش و جادوگر همیشه در سایه، خطاب میکنند، برخی معتقدند بیش از حد از اوزیل تمجید میشود و او یک بازیکن مشهور اما بهدرد نخور است که در بازیهای مهم اثری از وی نمیبینید.
هواداران آرسنال این معما را بهخوبی درک میکنند. مسوت اوزیل یک هافبک ظریف است که بین خطوط و زوایای یک بازی حرکت میکند. با چشم غیر مسلح، او هرگز به همان اندازه که آمار و ارقام میگویند موثر به نظر نمیرسد.
همین امر باعث میشود که تشخیص کیفیت بازی مسوت اوزیل هنگامیکه عملکرد بدی دارد و زمانی که او بهسادگی بازی را پیش برده و میدرخشد، دشوار باشد. عملکرد این هافبک آلمانی در مستطیل سبز در مقیاسی مساوی روی ترازو، دلربا و البته دلهرهآور است.
در چارچوب حضور در تیم ملی آلمان، بیحوصلگی ذاتی او بهطور خطرناکی وارد یک بحث مهمتر میشود. برای نمونه صحبت درباره عدم تمایل او برای خواندن سرود ملی و طرح مواردی از این دست که لباس تیم ملی آلمان برای اوزیل گشاد است.
اینها سوالات جدیدی نیستند و همیشه در نیمه دوم دوران حرفهای ملی مسوت اوزیل مطرح شدهاند. حتی در سال 2014 بزرگترین بحث درباره ترکیب تیم ملی آلمان تا آخرین مرحله، مسوت اوزیل بود؛ آیا اوزیل لایق پوشیدن لباس ژرمنهاست یا باید او را کنار گذاشت؟ سوالاتی که تابستان امسال دوباره زنده شدند.
لوتار ماتیوس در ستونی در روزنامه بیلد مدعی شد مسوت اوزیل در پیراهن تیم ملی آلمان احساس راحتی نمیکند. چند روز بعد اوزیل از ترکیب ابتدایی تیم یوواخیم لوو مقابل سوئد کنار گذاشته شد و احتمالا بسیاری از هوادارانی که برای تماشای بازی در اطراف دروازه براندنبورگ جمع شده بودند، از شنیدن این خبر خوشحال شدند. برخی مدعی شدند که اوزیل حتی نباید به اردوی تیم ملی آلمان دعوت می شد و برخی نیز ادعای لوتار ماتیوس را تکرار کرده و گفتند که اوزیل به این پیراهن احترام نمیگذارد.
شاید نشریه بیلد ادعا کند که آنها هرگز از تیترهای نژادپرستانه یا مقالاتی از این دست درباره مسوت اوزیل استفاده نکردهاند اما آن روز در جایگاه هواداران این دست از افکار قابل احساس و شنیدن بود. این افکار مدت ها قابل شنیدن بود، اما چرا در تابستان دوباره برای همه زنده شد؟ تصاویر مسوت اوزیل با رییس جمهور ترکیه قطعا اهمیت زیادی داشت و مهمتر از آن بود که در خارج از آلمان در این باره تصور میکنند. هرچند آنطور که مسوت اوزیل نیز خاطرنشان کرد، هنگامیکه ماتیوس در حین برگزاری مسابقات با ولادیمیر پوتین دست داد، با موج انتقادات بسیار کمتری روبرو شد.
بهعنوان یک کاپیتان افتخاری و البته سفیر فدراسیون فوتبال آلمان، روند دفاع از خود، برای لوتار ماتیوس مانند ماجرای رسوایی اوزیل بود، اما در این مورد خشم بهسرعت فروکش کرد. نشریه بیلد با دفاع از خود مدعی شد آنها از ستون نویس خود انتقاد کردهاند و همین باعث شد لوتار ماتیوس عکس جدیدی از سردبیر سابق بیلد در حال دست دادن با ولادمیر پوتین را در توئیتر خود منتشر کند. باز هم همه آزار دیدند و هیچ کس برنده نبود.
اما ماجرای مربوط به مسوت اوزیل فراتر از یک تصویر منتشر شده بود. ماجرا معطوف به یک نبرد گستردهتر در جامعه آلمان بود؛ ماجرایی که سیاستمداران و رسانهها در سالهای اخیر با بدبینی آن را تشدید کردهاند. مهمترین جنبه این روند هورست سیوفر وزیر کشور آلمان بود که اوایل امسال و در جریان جنجالهای مربوط به مسوت اوزیل، بار دیگر ادعای خود را مبنی بر اینکه “اسلام جزئی از آلمان نیست” را تکرار کرد. اما بدون پوپولیسم هورست سیوفر، ممکن است چند برنده بیشتر وجود داشته باشد.
بحث سازش درباره اسلام و آلمان و به طور مستقیم مربوط به اوزیل، یک مسلمان آلمانی که نماز میخواند اما همتیمیهایش سرود ملی میخوانند، یک دروغ است. مانند بحث درباره خود اوزیل که داستانی واقعی نبوده و برخی تنها به دنبال توجیه عقاید خود هستند، از این نظر اوزیل تنها نوک یک کوه یخی سمی است.
اسرا کوچوک، بنیانگذار کنفرانس اسلام جوان و مدیر سابق تئاتر ماکسیم گورکی برلین، در پایان ماه ژوئن به اشپیگل گفت: “من احساس میکنم در یک ماشین زمان زندگی میکنیم. درحالیکه من در آلمان مدرن زندگی میکنم، بحث و گفتوگو در حال رفتن به سمت دهه 1990 بود، همه دستاوردهای ما در راه تبدیل شدن به یک کشور مدرن در مبحث مهاجرت انگار در حال بازگشت به گذشته است.”
در دهه 1990 سازمانهای مردمی نئو نازی در مناطق خاصی از آلمان شکوفا شدند. یکی از این سازمانها، در تورینگن، گروه بدنام ملی سوسیالیست زیرزمینی (NSU) را پایهریزی کرد. بین سالهای 2000 تا 2006، این گروه، 9 نفر صاحب مشاغل کوچک را به قتل رساند که هشت نفر از آنها آلمانیتبار ترک بودند. رسانهها با بیمزگی، این اتفاقات را “قتلهای کباب ترکی” لقب داده و این قتلها را به مافیای ترکیه نسبت دادند، تا اینکه هویت واقعی سه قاتل نئو نازی در سال 2011 آشکار شد.
در میان اتهامات مکرر به بیکفایتی و حتی پذیرش این اتفاقات از ارگانهای ایالتی، رسوایی NSU سایهای بلند بر جامعه آلمان انداخته است. بیت شاپ، یکی از اعضای بازمانده این گروه، سرانجام در ژوئن سال جاری، دو هفته پس از حذف آلمان از جام جهانی و یازده روز قبل از خداحافظی مسوت اوزیل از عرصه ملی، به اعدام محکوم شد.
بسیاری مانند کوچوک امیدوار بودند که جامعه آلمان به سمت جلو برود. این روند با پذیرفتن تابعیت دوگانه و گسترش آهسته اما مداوم چهرههای اقلیتهای قومی در پارلمان آلمان، حوزه عمومی این کشور و البته تیم فوتبال آلمان شکل گرفته و این کشور هویتی واقعی از خود به عنوان یک کشور مهاجرپذیر به نمایش گذاشته بود، اما رسوایی NSU دوباره تردیدهایی ایجاد کرد و ظهور حزب راست افراطی، تردیدها را افزایش داد.
ماجرای اوزیل برای بسیاری این نظریه را قطعی کرد که جامعه آلمان با تنوع و مهاجرت مشکلات بزرگی دارد. در مقالهای در نشریه اشپیگل، سیاستمدار SPD کانسل کیزیلتپه، با استفاده از اصطلاحات آشنای آلمانی گفته بود که اگر یک الاغ با ژن اسب متولد شود، باز هم الاغ است.
اما کیزیلتپه نیز مانند بسیاری از سیاستمداران آلمانی ترک تبار، نه فقط از سوی نژادپرستان بلکه از سوی هواداران اردوغان نیز تهدید شد. رئیس جمهور ترکیه بارها سنگاندازی و تهدید آلمانی- ترکها پارلمان را در کارنامه خود دارد و پیش از انتخابات سال گذشته آلمان، او از رایدهندگان با ریشه ترکیهای خواست تا به سه حزب اصلی رای ندهند و آنها را دشمن ترکیه خواند.
این تنها بخشی از این روند است. حبس طولانی دنیز یول، روزنامهنگار آلمانی، اتهام ناعادلانه توهین علیه یان بورهرمن کمدین در سال 2016، توصیف مکرر آلمانیها با لقب “نازیها” و سوءاستفاده غیرمنصفانه از خداحافظی مسوت اوزیل، اردوغان را در سالهای اخیر تبدیل به چیزی فراتر از یک پوپولیست خارجی کرده و آلمانیها بدون دلیل نیست که او را یک تهدید ملی میدانند.
این موارد باعث شد که قرار ملاقات اوزیل چیزی بیش از یک رسوایی نژادپرستی باشد. به دلیل وجود نژادپرستی ساختاری رسانهها و فدراسیون آلمان، از نظر آنها ملاقات اوزیل با اردوغان زمینه سیاسی داشته و نمیتوان این موضوع را رد کرد. مقایسه این قرار ملاقات با ترزا می یا ملاقات ملکه با اردوغان بیمعنی است، زیرا مسوت اوزیل رئیس دولت نبوده و مسئولیت دیپلماسی بینالمللی را بر عهده ندارد. او یک فوتبالیست سطح بالاست و در قبال اینکه بقیه چطور از جایگاه و تصویر اجتماعی او استفاده میکنند، مسئولیت دارد.
جم اوزدمیر، رهبر پیشین حزب سبز آلمان در آن زمان اظهار داشت: “انتقاد من به ملاقات اوزیل و اردوغان از این جنبه نیست که او خود را آلمانی نمیداند. برعکس من از این واقعیت انتقاد میکنم که یک شهروند آلمانی با فردی مستبد و شخصی که موافق با هیچ یک از ارزشهای ما نیست، عکس گرفته است.”
پس از شکست مقابل کره جنوبی و حذف تیم ملی آلمان از جام جهانی روسیه 2018 برخی از سیاستمداران این اظهار نظر غیرواقعی را مطرح کردند که اوزیل به دستور اردوغان عمدا اقدام به خرابکاری، جنجال و تشویش در اردوی آلمان در جام جهانی کرده است. در همین حال اردوغان از تصمیم هافبک آلمانی رضایت داشته و خداحافظی او از تیم ملی آلمان را اقدامی در مسیر میهنپرستی ترکیه توصیف کرد.
اگر در این داستان برندهای وجود داشته باشد، قطعا افراطگرایان سیاسی و پوپولیستها برنده شدهاند که میتوانند از این اتفاقات برای تبیین و ارائه روایتهای بدبینانه خود بهره بگیرند. در این مرحله تنها راه ممکن برای جلوگیری از پیروزی آنها، ارزیابی همه جنبههای رسوایی، با تمام پیچیدگیهای زشت و ننگین آن است و آلمان از نظر سنتی در این موارد کارنامه خوبی دارد.
زیرا همه این موارد کاملا مرتبط است. حتی استفاده از عبارت “لواط کننده با بز” که باعث عصبانیت اوزیل شد. ” لواط کننده با بز ” اصطلاحی است که در شعر طنز یان بومرمان خطاب به اردوغان مطرح شد. این سمبل، هم معطوف به نژادپرستی خجالتآور آلمانی نسبت به مردم ترکیه و هم اعتقاد اردوغان به مداخله در گفتمان سیاسی آلمان است.
مهمتر از همه، این نماد حلقه شرارت بین این دو مورد است که هم درباره بومرمان و هم درباره اوزیل بیشتر مورد استقبال قرار گرفت. یکی اردوغان و دیگری پوپولیستهای راستگرا در آلمان پیروز شدند و در باقی موارد همگی فقط بازنده بودند.
هر دو مورد نه تنها بدبینی آلمان را نسبت به دولت ترکیه افزایش داد، بلکه به تردید جامعه ترکتبارها نسبت به جامعه آلمان نیز دامن زد. اوگوز در این رابطه میگوید: “اتفاقات مربوط به مسوت اوزیل احتمالا ترکها را به داشتن احساس ملیگرایی بیشتری ترغیب خواهد کرد؛ زیرا آنها احساس خیانت میکنند. مسوت اوزیل بهطور ویژهای برای جوانان الگو بود. من امیدوار بودم که بازیکنانی مثل او و گوندوغان به دلیل موفقیتهایی که کسب کردهاند، مسائل را به سمتوسوی بهتر سوق دهند.
این موضوع برای سالها یک رویا بود. رویایی که نهتنها توسط اقلیتهای قومی در آلمان، بلکه بسیاری دیگر نیز وجود داشت. رویایی که در اثر فعالیت مثبت خوب فدراسیون فوتبال آلمان، هم در جمع مردم و هم در روابط عمومی تاثیر گذاشته بود. دیدن اینکه مسوت اوزیل نخستین جایزه یکپارچگی را در مراسم جوایز بامبی در سال 2010 دریافت کرد برای من یک رویا بود. رویای داشتن یک تیم ملی متشکل از آلمانیهایی که خانوادههای آنها از باواریا، تونس، لهستان، ترکیه، غنا و برلین میآیند و میتواند به مثابه یک چراغ راهنما برای کل جامعه آلمان نقشآفرینی کند.
اما از بسیاری جهات، این فقط و فقط یک رویا بود. برای بیش از یک دهه پس از سال 2006، عملکرد تیم ملی آلمان سرچشمه غرور آلمانیها در جهان بود، اگرچه انگار از نظر شخصیتی، غرور و افتخاری برای بسیاری از آلمانیها در بر نداشت.
هنگامیکه الکساندر گولند، سیاستمدار، دو سال پیش مدعی شد که ژروم بواتنگ یک بازیکن خوب است، اما شما علاقه ندارید شخصی مانند او همسایه شما باشد و تمام مردم یک کشور قیام کردند تا علیه او فریاد بزنند. البته در ماجرای مسوت اوزیل، نکات روشنی نیز وجود داشت و درنهایت منجر به نتایج خوبی شد، زیرا جنبشهایی مانند MeTwo بحث سازندهتری ایجاد میکند. اما اتفاقات اخیر یک فاجعه تلخ بود که بخش بزرگی از دستاوردهای یک دهه اخیر را زیر سوال میبرد. یک ضربالمثل ترکی وجود دارد که میگوید وقتی میوه درخت به دست میآید، مردم به سمت آن سنگ میاندازند.
اتفاقات خوب برای رشد به زمان نیاز دارد. با این حال یک درخت هنگامیکه رشد کرد اغلب مردم میخواهند آن را خراب کنند. مشکل اینجاست که اگر درختی قطع شود، به هیچکس میوه نخواهد رسید و در پایان همه بازنده هستند.