
مالکان لیورپول از اشتباهاتشان درس گرفتند، مالکان یونایتد نه
هفتیک- در حالی که جایگاه اصلی ورزشگاه آنفیلد بزرگتر میشد، ترشحات ذهنی یکی از شخصیتهای تاثیرگذار آن زمان باشگاه این پیشنهاد را مطرح کرد که این کار باید با علامت بزرگی در تمامی قسمت بخش بیرونی به پایان برسد که روی آن نوشته شده بود: باشگاه فوتبال لیورپول.
این اتفاق چند ماه پیش از افتتاح سازه جدید در سال 2016 رخ داد، زمانی که یورگن کلوپ برای اولین بار در اولدترافورد روی نیمکت لیورپول نشست، یکی از دو ورزشگاهی که این فرد مورد نظر ایدهاش را از آنجا گرفته بود- ورزشگاه دیگر هم سلتیک پارک بود.
تساوی 1-1 با منچستریونایتد در یک چهارم نهایی لیگ اروپا در بازی برگشت باعث شد تیم کلوپ که بازی رفت را با نتیجه 0-2 در خانه پیروز شده بود، صعود کند.
هرچند خانه مچستریونایتد با چراغهای قرمز ورودیاش که احساس عظمت و شکوه را به تماشاگران القا میکند، همچنان عنوان تئاتری که رویاها در آنجا شکل میگیرد را به خود اختصاص داده بود اما شبهایی شبیه به آن شب باعث شد که من تصور دیگری داشته باشم.
من نوشتم که اولدترافورد به “جایگاهی پر سر و صدا به واسطه حضور ستارههای محو شده و افرادی که بیش از حد بیتجربه هستند که عمق فاجعه اتفاقات اطراف آن را ببینند، تنزل پیدا کرده است”.
باستین شوایناشتایگر پشت پردهی خیالیای که زمین را از محوطه فنی جدا میکرد نشسته بود، هافبکی افسانهای که به بازیکن تعویضی یونایتد تبدیل شده بود و آن شب به عنوان نقش فرعی ظاهر شد تا استعارهای از مشکلات این باشگاه باشد.
کمتر از دو سال قبل، او تاثیرگذارترین بازیکن آلمان در جام جهانی برزیل بود که با قهرمانی این تیم به پایان رسید.

شوایناشتایگر یکی از آن ستارههایی است که در یک دهه اخیر با امیدواری زیادی به منچستریونایتد پیوست اما دوران حضور در الدترافورد ناامیدکننده بود.
چند ماه پیش از آن دستاورد، تاثیرگذاری او در جریان حضور قبلیاش در مرحله حذفی رقابتی اروپایی در اولدترافورد بسیار برجسته بود: گل تساویبخش در نیمه دوم و کارت قرمز دیرهنگام در جریان تساوی 1-1 بایرن مونیخ با یونایتد در یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان باعث شد که این تیم بدون او در بازی برگشت به پیروزی برسد. افت شوایناشتایگر پس از آن کاملا مشهود بود.
هرچند اد وودوارد، مدیر اجرایی منچستریونایتد، مشتاق نمایش دادن آمارهای فروش پیراهن در فروشگاههای کیتبگ در زمانی بود که شوایناشتایگر پس از پیوستن به یونایتد ناگهان از رتبه سی و سوم به رتبه چهارم محبوبترین بازیکن دنیا تبدیل شد اما مدیران بایرن در ارزیابی جایگاه و ارزش اسطوره باشگاهشان عاقلانهتر اقدام کردند.
بیرحمی بایرن و سومدیریت یونایتد نشانگر تفاوت بین باشگاهها و میزان افت یکی از آنها است. در مونیخ، ورزش بستری برای موفقیت تجاری ایجاد کرده است. در منچستر، به نظر میرسد که آنها فکر میکنند برعکس این موضوع صادق است.
آن بازی لیگ اروپا برابر لیورپول تنها سه سال پس از آخرین قهرمانی یونایتد در لیگ برتر بود اما با توجه به سلطه این باشگاه بر فوتبال انگلیس برای مدتی طولانی، اینطور به نظر میرسید که سالها از آن قهرمانی گذشته است.
کسانی که درک درستی از نحوه سقوط یک امپراتوری داشتند، همان زمان در این باره نگران بودند اما این احساس وجود داشت که شخصیتهای کلیدی در یونایتد از مسیری که این باشگاه در آن قرار دارد، راضی هستند.
یونایتد پس از قهرمانی در آخرین حضور سر الکس فرگوسن روی نیمکت در فصل 13-2012، هفتم و سپس چهارم شد. آنها در فصل 16-2015 در آستانه قرار گرفتن در رتبه پنجم بودند که همکاری از شهر منچستر درباره مکالمهای با وودوارد با من صحبت کرد.
قصد ندارم تبلیغی انجام دهم اما من در دهه 1990 کتابی درباره لیورپول نوشتم، زمانی که این باشگاه روند 30 ساله دوری از جامش را آغاز کرد. این خبرنگار آن را به وودوارد پیشنهاد کرده بود تا بعضی از اشتباهاتی که در طول این مسیر 30 ساله صورت گرفته بود را به او یادآوری کند. با این حال، وودوارد علاقه زیادی نشان نداده بود.

در بسیاری از تصمیمات اشتباه گلیزرها در یک دهه گذشته، ردپای اد وودوارد (نفر اول از سمت راست) دیده میشد.
شاید نگران عواقب این داد و ستد عمومی با چنین کتاب مشکوکی بود و در عوض بعدتر آن را خواند. شاید هم نه. این خبرنگار در آن موقعیت با رفتاری روبرو شد که بسیاری از افراد حاضر در اولدترافورد آن را به نمایش میگذارند- رفتاری که باعث میشود بگویند:” نه، ما چنین سرنوشتی نخواهیم داشت، چون ما یونایتد هستیم….”
شش سال گذشته است و من شک دارم که وودوارد این داد و ستد را به خاطر داشته باشد. هرچند او از این باشگاه جدا شده است اما بخشی از مسئولیت قرار داشتن یونایتد در جایگاه فعلی برعهده او است. در قعر جدول لیگ. حتی با این که تنها دو بازی از 38 بازی انجام شده است (توضیح مترجم: این مطلب قبل از دیدار شب گذشته منچستریونایتد مقابل لیورپول نوشته شده است) اما فقط یک شخص دیوانه میتواند مدعی شود که انتظار یونایتد برای کسب جام در پایان دهمین سال به پایان خواهد رسید.
و هر کسی که با لیورپول در ارتباط باشد میتواند به شما بگوید که چطور یک دهه به آسانی به دو دهه تبدیل خواهد شد. و سپس سه دهه.
***
فقط زوج خط میانی یونایتد که هفته گذشته در ترکیب اصلی این تیم قرار داشتند چهار برابر گرانتر از کل تیم برنتفورد بودند اما آیا چنین شکست تحقیرآمیزی وقتی سرمربی جدید که آشنایی با این لیگ و استانداردهایش ندارد، از دروازهبان و چهار مدافعی که توسط پنج سرمربی متفاوت یونایتد خریده شدند در ترکیب اصلی استفاده میکند، جای تعجب دارد؟
اریک تنهاخ در آژاکس، باشگاه قبلیاش، از سوی افرادی استخدام شد که سطح اول فوتبال را درک میکردند.
ادوین فن درسار، دروازهبان سابق یونایتد و هلند، مدیر اجرایی این باشگاه است. تنهاخ همچنین میتوانست به تجربه مارک اوورمارس، مدیر فوتبال این باشگاه و وینگر سابق آرسنال و بارسلونا که در سطح ملی همتیمی فن در سار بود، تکیه کند. او گاهی توصیههایی درباره سبک بازی بازیکنان به آنها داشت.
اوورمارس به شکلی ناخوشایند از آژاکس جدا شد اما تا همین امسال به عنوان یکی از برترین مدیران در اروپا شناخته میشد.
به گفته تنهاخ، اوورمارس دیدی هلیکوپتری داشت. او میتوانست به واسطه صحبت با بازیکنان مضطرب، مدیر برنامههای زورگو و مدیران نگران، تنش را کاهش دهد- و همچنین صحبت با خبرنگارهای آزاردهنده. حضور او به این سرمربی اجازه میداد که روی کارش تمرکز کند.
تنهاخ از چنین تجربیاتی در یونایتد برخوردار نیست، جایی که باید بسیاری از مسائل را شخصا حل کند و امیدوار است که مانند کاری که کلوپ در لیورپول انجام داد، صدایش خیلی زود شنیده شود تا بتواند از این چند ماه عبور کند.
کسب سهمیه حضور در لیگ قهرمانان در ماه می با توجه به جایگاه فعلی یونایتد، دستاورد بزرگی برای این تیم خواهد بود. با تمام این هیاهوها، شاید فراموش کردن اصول اساسی آسان باشد و اولین آنها این واقعیت است که این باشگاه در پنج فصل از 9 فصل گذشته موفق به کسب سهمیه حضور در مهمترین رقابت باشگاهی اروپا نشده است.
یونایتد در این فاصله دو بار نایب قهرمان شد اما چنین چیزی به این معنا نیست که آنها از سال 2013 تا به حال واقعا مدعی قهرمانی بوده باشند.
جدای از قهرمانی لیورپول در فصل 20-2019، برای مقایسه میتوانیم بگوییم که آنها در سه فصل دیگر هم تا روز آخر برای قهرمانی با منچسترسیتی رقابت کردند. هرچند هیچ جایزهای به چنین تلاشی تعلق نمیگیرد اما آن تیمهای لیورپول که نایب قهرمان شدند بسیار رقابتجوتر از تیمهای یونایتد بودند که نایب قهرمان شدند- آنها با 19 و 12 امتیاز اختلاف نسبت به سیتی در رده دوم قرار گرفتند.

لیورپول از زمان به خدمت گرفتن کلوپ در مسیر صحیح قرار گرفت و توانست سه بار به فینال چمپیونزلیگ برسد.
در عین حال، لیورپول در اروپا به سه فینال لیگ قهرمانان رسید و یک بار قهرمان شد. یونایتد با این که یک بار قهرمان لیگ اروپا شد و فینالیستهای این رقابت (مانند لیورپول) را شکست داد اما تنها یک بار به یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان رسید.
چنین عملکردی حتی برای باشگاههای بزرگ هم معمولا روی هزینهای که در بازار نقل و انتقالات دارند، تاثیرگذار است. اما چنین چیزی به خاطر محبوبیت لیگ برتر، محبوبیت یونایتد و درآمدهای تجاری حاصل از این دو مورد در یونایتد صادق نیست.
علیرغم افت این تیم در زمین، ارزش این باشگاه افزایش پیدا کرده است- بنابراین، مالکان راضی هستند چون در نهایت به همین خاطر به این باشگاه آمدهاند.
قیمت سهام یونایتد تنها در همین هفته 0.02 دلار گرانقیمتتر از 10 سال قبل بود.
هدف گروه ورزشی فِنوِی در لیورپول هم چندان متفاوت نیست: افزایش ارزش این باشگاه.
با توجه به این که این گروه لیورپول را در سال 2010 به ارزش 300 میلیون پوند خرید و بعضی تخمین میزنند که ارزش این باشگاه در حال حاضر 10 برابر آن باشد، این شرکت آمریکایی و هموطن گلیزرها که مالکیت یونایتد را در اختیار دارند، هر زمان که تصمیم به فروش این باشگاه بگیرند، سود بسیاری به دست میآورند.
جان دبلیو هنری و جوئل گلیزر برای برنامهریزی پروژه “چشمانداز وسیع” همکاری نزدیکی با یکدیگر داشتند. گلیزر در سال 2017 از خانه هنری در نزدیکی بوستون دیدار کرد تا درباره این ایده صحبت کنند. آنها به صورت تلفنی و از طریق ایمیل هم با هم در تماس هستند. هنری حتی گاهی با وودوارد هم صحبت کرد. این اتفاق به این دلیل رخ داد که این مالکان گاهی انگیزههای مشترکی داشتند. این موضوع قابل باور نیست که وقتی این میلیاردرها هر روز صبح از خواب بیدار میشوند، اولین چیزی که به آن فکر کنند لیورپول یا یونایتد باشد.
موضوعی که آنها را از هم متمایز میکند میراث به جای مانده است. این روی اتفاق بعدیای که رخ میدهد، تاثیرگذار بوده است. حضور گروه ورزشی فنوی در لیورپول زمانی شروع شد که این باشگاه در موقعیتی بسیار ضعیفتر از یونایتد در زمانی بود که گلیزرها پنج سال قبل مالکیت آن را در اختیار گرفتند. بازیکنان این تیم ضعیف بودند، ورزشگاه بسیار کوچک بود و در فاصله 10 سال، امکانات تمرینی آن از سایر رقبا عقب افتاده بود.
گروه ورزشی فنوی دارایی از هم پاشیدهای را تحویل گرفتند، در حالی که گلیزرها قدرتی بزرگ را که تقریبا در هر زمینه از سایر رقبای داخلیاش جلوتر بود، مدیریت میکردند. مانند مالکان قبلی لیورپول در میانه بحران اقتصادی جهانی، حساب کردن روی این دارایی جز گزینههای هنری نبود، مدیری که باهوشتر از این بود که تصور کند سرمایهگذاری نامحدود روی این باشگاه منجر به رشدی قابل توجه میشود.
در حالی که گلیزرها شاهد ثروتمندتر شدن یونایتد در طول یک چرخه اقتصادی بودند که آنها تاثیر مثبتی روی آن نداشتند، گروه ورزشی فنوی روی امکانات تمرینی سرمایهگذاری کردند و پس از چند اشتباه در سالهای ابتدایی، سرمربی درستی را برای قرار دادن این تیم در مسیر رو به جلو استخدام کردند.
پس از این که جایگاه اصلی (به جز علامت پیشنهادی) با استفاده از وامهای با سود کم گرفته شده توسط این گروه ساخته شد، این مالکان (به پیشنهاد کلوپ) از راهاندازی امکانات تمرینی جدید در کرکبی انصراف دادند. جایگاه جدید دیگری در آنفیلد ظرفیت این ورزشگاه را به 61 هزار نفر میرساند- هرچند این جز برنامههای جدی باشگاه است که مدیران میگویند نشانی از بهبود مالی لیورپول است.

پروژه توسعه ورزشگاه آنفیلد به لیورپولیها کمک میکند تا درآمد روز بازی بیشتری داشته باشند.
در حالی که لیورپول در زمین از یونایتد پیشی گرفته، نتایج تجاری نشان میدهد که در بیرون از زمین نیز شرایط به همین شکل است. مرکز تحقیقاتی Brand Finance Football ماه گذشته تخمین زد که برند لیورپول در حال حاضر با 1.2 میلیارد پوند ارزشی بیشتر از یونایتد دارد.
نکته مهم این است که گروه ورزشی فنوی حتی یک پنی از لیورپول برداشت نکرده است، در حالی که گلیزرها سود مالی زیادی در طول دوران مدیریت بر یونایتد کسب کردهاند، باشگاهی که بدهیهایش حالا دو برابر لیورپول است. یونایتد فقط در 10 سال گذشته به صورت مجزا 165 میلیون پوند بازده سهام داشته است- که اکثر این پول به گلیزرها رسیده است.
حتی در دوران بهتر این تیم هم چنین اتفاقی روی خوشی نداشت. چنین اتفاقی در دوران بد بسیار ترسناک است.
با وجود تمام بزرگیاش، یونایتد باشگاهی است که مالکیت آن مسئولیت زیادی را در پی دارد، خصوصا از نظر هواداران محلی این تیم که همچنان ظرفیت تعیین شرایط را دارند- این موضوع با به تعویق افتادن بازی برابر لیورپول در می 2021 به واسطه اعتراضهای هواداری پس از جنجال سوپرلیگ اروپا به خوبی مشهود بود.
هنری و گروه ورزشی فنوی اشتباهات زیادی انجام دادند اما مایل بودن که از این اشتباهات درس بگیرند. تصمیم ورود به سوپرلیگ که ایده فاجعهباری بدون هماهنگی با شخصیتهای کلیدی مرسی ساید مانند کلوپ بود، منجر به مکالمهای ارزشمند و خوب با هواداران از طریق اتحادیه “روحیه شنکلی” بود. به گفته این اتحادیه، انتظار میرود که هیئت مدیره هواداری جدیدی برای ایجاد دوران نوینی از مشارکت شکل بگیرد.
با این حال، هیچ چیز در یونایتد تغییر نکرده است.
مانند لیورپول در دهه 1990، این باشگاه تنها به خاطر گذشته درخشان و ماشینی که در آن دوران ساخته شد، همچنان جذاب است؛ ماشینی که مانند کشوری بزرگ اما سقوط کرده رو به ویرانی است.