
اشلوت برای دفاع از قهرمانی چه تغییراتی در لیورپول ایجاد کرد
هفتیک- لیورپول از شکارچی به شکار شده تبدیل شده است. پس از موفقیتهایی که تحت هدایت یورگن کلوپ به دست آورد، لیورپول از تیمی که با قلب بازی میکرد به تیمی تبدیل شد که تحت هدایت آرنه اشلوت با مغز بازی میکند.
در فصل گذشته، مربی هلندی عمدتاً با ابزارهایی که به ارث برده بود کار میکرد، اما این فصل شاهد تغییرات چشمگیری در ترکیب تیم بودهایم و شش بازیکن جدید در تابستان به جمع تیم اضافه شدهاند. سؤال کلیدی این است که سرمربی لیورپول چگونه میتواند ستارههای خود را در یک ترکیب منسجم جای دهد.
در اینجا، سایت اتلتیک برخی از پرسشهای کلیدی تاکتیکی را که اشلوت ممکن است هنگام دفاع از عنوان قهرمانی لیگ برتر با آنها مواجه شود، مطرح کرده است.
***
دیدارهای پیشفصل نشان میدهد که اشلوت به دنبال تغییر ساختار بازیسازی لیورپول است.
هواداران عادت کرده بودند که ویرژیل فندایک را ببینند که پاسهای تیز و دقیقی به رایان گراونبرخ میدهد، زیرا لیورپول تحت هدایت اشلوت توپ را بیشتر از مرکز زمین حرکت میداد. معمولاً گراونبرخ بهعنوان هافبک محوری تنها حضور داشت یا کنار الکسیس مکآلیستر بازی میکرد.
در خط دفاع، اندرو رابرتسون اغلب به سمت چپ یا راست حرکت میکرد تا از یک خط سه نفره در عقب توپسازی کند و به شکل ۳-۱ در بازیسازی برسد، همانطور که در تصویر زیر نشان داده شده است.
اما با حضور میلوش کِرکِز و جرمی فریمپونگ بهعنوان مدافع کناری، شواهد اولیه از پیشفصل نشان میدهد که لیورپول امسال تغییرات ظریفی در رویکرد بازیسازی خود ایجاد کرده است.
به جای اینکه توپ را از خط دفاع دریافت کند، گراونبرخ در دیدار دوستانه لیورپول مقابل اتلتیک بیلبائو در آنفیلد، بین مدافعان میانی تیم جای گرفت، در حالی که کرکز به خط دفاعی نزدیکتر ماند و فریمپونگ جلوتر رفت یا به سمت داخل حرکت کرد تا در یک کانال داخلی قرار بگیرد.
الگوی مشابهی در دیدار سوپرکاپ انگلیس با کریستال پالاس روز یکشنبه دیده شد. این بار، کرتیس جونز یا دومینیک سوبوسلای بین مدافعان میانی قرار گرفتند تا یک خط سه نفره موقتی شکل بگیرد، که به کرکز و فریمپونگ اجازه میدهد موقعیت شروع بالاتری داشته باشند.
وقتی هافبکها بین مدافعان میانی قرار نمیگرفتند، گاهی اوقات سوبوسلای یا گراونبرخ به نیمفضاها کشیده میشدند تا ساختار خط سه نفره را ادامه دهند و به چرخش سریعتر توپ در خط دفاع و ایجاد زوایای پاس بیشتر در فاز ابتدایی بازیسازی لیورپول کمک کنند.
این تاکتیک گاهی در فصل گذشته دیده میشد، اما در پیشفصل امسال با تکرار بیشتری مشاهده شد.
فرم گراونبرخ در مراحل پایانی فصل قهرمانی لیورپول افت کرد؛ تا حدی به دلیل خستگی و تا حدی به دلیل تمرکز هافبکهای حریف روی او به عنوان محرک اصلی حملههای تیم اشلوت. با این حال، این موضوع به همتیمیاش، مکآلیستر، اجازه داد تا درخشش داشته باشد.
علاوه بر نفرات جدیدی که به ترکیب اضافه شدهاند، اشلوت به خوبی آگاه است که باید تیمش تا حد امکان غیرقابل پیشبینی باقی بماند. ممکن است این تاکتیک هر بار استفاده نشود، اما تغییرات جدید در رویکرد بازیسازی به آنها کمک میکند تا در عبور توپ از سهقسمت زمین انعطافپذیر باشند.
***
در فصل گذشته، اشلوت روی ترکیب ترجیحی سه هافبک شامل گراونبرخ، مکآلیستر و سوبوسلای تکیه کرد. همه آنها از نظر فنی توانایی پیشبرد توپ را داشتند و در عین حال یک واحد قوی در زمان از دست دادن توپ بودند.
سوبوسلای در نقش شماره ۱۰ موتور تیم بود، پرسینگ را هدایت میکرد و فضای پشت محمد صلاح را پوشش میداد. پشت سر او، مکآلیستر و گراونبرخ یک واحد هماهنگ در بالای مربعی بودند که شامل دو مدافع میانی، فندایک و ابراهیما کوناته بود که شکل فشرده لیورپول را حفظ میکرد و برای مقابله با ضدحملهها آماده بود.
با ورود ویرتز به عنوان شماره ۱۰ جدید، این واحد دچار تغییر شد. این به معنی مشکل داشتن با حضور این ستاره جوان آلمانی نیست، بلکه نیاز به بازتنظیم تعادل هافبکهای لیورپول وجود دارد.
این موضوع در دیدار با کریستال پالاس دیده شد، زیرا هر دو گل پالاس از بازی از مرکز زمین به ثمر رسید؛ نکته این بود که دو هافبک میانی اشلوت این بار کرتیس جونز و سوبوسلای بودند، نه گراونبرخ و مکآلیستر.
گل اول از عبور آدام وارتون از ویرتز و سوبوسلای به دست آمد. با عقب رفتن زیاد جونز، دائیچی کامادا توانست ژان-فیلیپ ماتتا را پشت مدافعان صاحب موقعیت کند. مهارتهای آلیسون مانع از این نشد که کریستال پالاس صاحب یک ضربه پنالتی شود.
برای گل دوم، وارتون دوباره نقش آغازگر را داشت و بعد از اینکه توپ را از کودی خاکپو گرفت، با عبور از سه هافبک لیورپول، اسماعیلا سار را یافت.
این روزی نادر برای فن دایک بود و مشکلات یک خط دفاعی چهار نفره با دو مدافع کناری جدید در عدم نامنسجم آنها قابل مشاهده بود، همانطور که برای گل دوم نشان داده شد.
دریافت گلها در طول پیشفصل یک موضوع تکراری بوده است. گراونبرخ در نقش شماره ۶ برچسب «غیرقابل جایگزین» را دریافت کرده، بنابراین نقش شماره ۸ برای به حرکت درآوردن هافبکها حیاتی به نظر میرسد.
شروع پیشفصل مکآلیستر به دلیل بهبودی از مصدومیتی که در پایان فصل گذشته داشت به تأخیر افتاد. این اتفاق فرصت را به سوبوسلای داد تا برای آن نقش رقابت کند. عملکرد او مقابل پالاس چندان خوب نبود، اما در کنار گراونبرخ و ویرتز، در دیدار مقابل اتلتیک بیلبائو عالی ظاهر شد.
آرایش کلی همانند گذشته باقی خواهد ماند، اما احتمال کمی دارد که از ویرتز خواسته شود دوندگیهای سوبوسلای را تکرار کند. آنها میخواهند او تا حد امکان در یکسوم پایانی زمین حضور داشته باشد تا حمله را شکل بدهد، اما لیورپول باید تعادل تیم را نیز حفظ کند.
سوبوسلای نوعی توان بدنی را ارائه میدهد که مکآلیستر از آن بیبهره است، اما قادر به کنترل ریتم بازی مانند هافبک آرژانتینی نیست. کار بدون توپ مکآلیستر اغلب کمتر مورد توجه قرار میگیرد، بنابراین هیچ شکی درباره توانایی او در جلوگیری از ضدحملات وجود ندارد؛ مسئله بیشتر مربوط به مساقتی است که باید به سرعت پوشش داده شود.
بهبودی مکآلیستر این فرصت را از اشلوت گرفت تا ترکیب هافبک گراونبرخ، سوبوسلای و ویرتز را با هم امتحان کند. تنها در آن صورت میتوان عملکرد این ترکیب را دید و بررسی کرد که آیا ساختار فشرده همچنان باقی میماند یا خیر.
با حرکت به سمت جلو زمین، لیورپول فصل گذشته در حمله هیجانانگیز بوداما ممکن است تماشای آنها در فصل جدید حتی جذابتر باشد. ویرتز و اکیتیکه ساختار خط حمله چهار نفره را بازسازی کردهاند و یک جادوگر فنی و خلاق و یک شماره ۹ همهکاره که اشلوت در فصل گذشته فاقد آن بود، به تیم اضافه شدهاند.
این تغییر، جایگزین ترکیب معمول سوبوسلای-دیاز فصل گذشته شده است که بازیکنان بسیار خوبی در فشار به حریف و حفظ توپ بودند، اما به اندازه نفرات جدید خلاق یا گلزن ذاتی نبودند.
هر دو نیمه مقابل اتلتیک بیلبائو و کریستال پالاس برای هواداران لیورپول لذتبخش بود، با صلاح و خاکپو در دو طرف دینامیک جدید ویرتز-اکیتیکه. روابط تیمی در حال شکلگیری است و سرعت و الگوهای بازی برای فصل پیش رو دلگرمکننده هستند.
ویرتز اکنون به محور خلاقیت تیم تبدیل شده است. او نقش هافبک سرگردان را دارد که به او اجازه میدهد از یک فضا به فضای دیگر حرکت کند و در سراسر زمین ظاهر شود و جریان بازی را تحت تأثیر قرار دهد. در دیدار با پالاس مشخص بود که مربع خط حمله بیشتر به سمت چپ زمین متمایل بود. با حضور خاکپو در سمت چپ، اکیتیکه و ویرتز هر دو تمایل به حرکت به سمت چپ داشتند؛ ویرتز در لورکوزن اغلب به عنوان شماره ۱۰ سمت چپ بازی میکرد، در حالی که لیورپول در فصل گذشته با شماره ۱۰ سمت راست بازی میکرد.
این موضوع در گل اول لیورپول مقابل پالاس که این دو بازیکن با هم حرکت ترکیبی انجام دادند، مشهود بود و برای فرصت دیگری برای اکیتیکه در نیمه دوم که روی ارسال کوتاه ویرتز، توپ را از بالای دروازه به بیرون زد.
گل اول مقابل بیلبائو نیز این موضوع را نشان داد، زیرا اکیتیکه خود را در کانال سمت چپ قرار داد که منجر به پاس گل او شد.
اشلوت در فصل گذشته خط حمله لیورپول را حول صلاح ساخت و دلایل خوبی هم داشت، با توجه به رکورد فوقالعاده گلزنی این بازیکن ۳۳ ساله.
با اضافه شدن بازیکنان تابستانی، دیگر چنین چیزی به نظر نمیرسد. از نظر تئوری، تمایل به سمت چپ باید فضای بیشتری برای صلاح و فریمپونگ فراهم کند. مقابل بیلبائو، سیستم روان به نظر میرسید و تأثیر ویرتز در سراسر زمین متعادل بود.
مقابل پالاس، ملیپوش مصری در دقایقی از بازی گم به نظر رسید، اما هنوز جای نگرانی زیادی نیست. صلاح در فصل گذشته توسط ترنت الکساندر-آرنولد، سوبوسلای و دیاز احاطه شده بود، اکنون کنار فریمپونگ، ویرتز و اکیتیکه بازی میکند. ایجاد درک جدید زمان میبرد.
نگرانی بزرگتر، عمق تیم است. فروش دیاز و داروین نونیز باعث شده اشلوت بازیکنان هجومی باتجربه کمتری در اختیار داشته باشد.
در فصل گذشته، نیمکت لیورپول یک سلاح بود و اجازه میداد مهاجمان تازه نفس بازیها را پس از استراحت تغییر دهند. اما در روز یکشنبه، اشلوت با تعویض اکیتیکه، به سیستمی با دو شماره ۱۰ رو آورد و فدریکو کیهزا، بن دوک و ریو انگوموها ۱۶ ساله که در پیشفصل درخشیده بود، به بازی گرفته نشدند.
علاقه به الکساندر ایساک از نیوکاسل همچنان وجود دارد، اما در حال حاضر کمبود عمق تیم باعث شده روایت کمی تغییر کند؛ جایی که حاشیه خطای لیورپول در این فصل نسبت به فصل گذشته کمتر به نظر میرسد. تقویت تیم میتواند این وضعیت را تغییر دهد.
در حالی که بیشتر توجهها در پنجره نقل و انتقالات لیورپول معطوف به تغییرات در خط حمله بوده است، اهمیت دارد که بررسی کنیم چگونه حضور کرکز و فریمپونگ بر ساختار حمله تأثیر گستردهتری میگذارد.
اشلوت دو مدافع کناری هجومی از بهترینهای اروپا را به خدمت گرفته است، چیزی که در تصویر زیر هنگام بررسی نوع حرکات بدون توپ آنها در هر ۳۰ دقیقه در اختیار داشتن توپ، در مقایسه با همتایان خود در هفت لیگ برتر اروپا، مشخص میشود.
فرارهای آندرلپ یکی از نکات کلیدی در قهرمانی اشلوت در فصل گذشته بود، و به جرأت میتوان گفت هیچ بازیکنی بیشتر از کرکز برای این سبک مناسب نیست؛ فرارهای نفسگیر او میتواند مدافعان حریف را از موقعیت خود خارج کند یا گزینهای برای پاس و ارسال توپ به محوطه فراهم آورد.
با وجود اینکه فریمپونگ از پست وینگبک در بایر لورکوزن بازی میکرد، دویدنهای مستقیم او به سمت جلو (Runs in behind، ۹۹ از ۹۹) و تمایلش به ورود به محوطه جریمه (Cross receiver، ۹۸ از ۹۹) ویژگی بارز دوران حضورش در آلمان بودو این تاکتیکها در پیشفصل نیز به نمایش گذاشته شد. اشلوت تأکید داشت که این بازیکن هلندی همچنین میتواند در غیاب صلاح در جام ملتهای آفریقا در ماههای دسامبر و ژانویه، جایگزین او در سمت راست باشد.
او گفت: «ما جرمی فریمپونگ را آوردیم چون فکر میکنیم میتواند به عنوان مدافع راست بازی کند، اما احساس میکنم او میتواند به عنوان وینگر راست هم بازی کند. ما برای شش بازی صلاح را از دست میدهیم، و این تعداد زیادی در لیگ برتر است، بهویژه با توجه به عملکرد عالی او در فصل گذشته.
دلایل متعددی برای جذب جرمی وجود داشت، اما یکی از آنها این بود که اگر صلاح نباشد، او بتواند جایگزین او شود. گزینههای دیگری هم وجود دارند، اما جرمی قطعاً یکی از آنهاست.»
اشلوت احتمالاً تشویق میکند مدافعان کناریاش در رویکردی مشابه نمونه زیر عمل کنند: یکی به داخل میرود در حالی که دیگری پیش میرود. این تاکتیک در دیدار مقابل بیلبائو دیده شد، زمانی که فریمپونگ به داخل و بالای زمین متمایل شد گرفت و سپس با آندرلپ از صلاح عبور کرد تا پشت خط دفاعی صاحب توپ شود.
هم فریمپونگ و هم کرکز اگر فرصت نفوذ پیدا کنند، بیوقفه اینکار را انجام خواهند داد اما اشلوت از خطر ضدحملات آگاه است، وقتی هر دو بیش از حد بالا بروند و لیورپول توپ را از دست بدهد.
نشانههای اولیه نشان میدهند که تعادل کلی در وضعیت مالکیت توپ و بدون مالکیت هنوز نیاز به اصلاح دارد، اما با قابلیتهای این دو بازیکن، میتوان انتظار انرژی تازهای در هر دو جناح زمین در این فصل داشت.
***
یکی از زمینههایی که لیورپول میتواند در فصل آینده بهبود بخشد، قدرتشان در ضربات ایستگاهی، به ویژه از نظر هجومی است. تیم اشلوت در اکثر فازها فصل گذشته کامل بود، اما حتی خود او اذعان داشت که این بخشی از بازی آنهاست که نیاز به تمرین دارد.
او در مصاحبه با اسکای اسپورت به جیمی کاراگر گفت: «فکر میکنم اهمیت دستیابی به صدر جدول بیشتر مشخص میشود وقتی همه میدانیم ضربات ایستگاهی چقدر در فوتبال اهمیت دارند، چه برسد به لیگ ما.
اگر نبرد ضربات ایستگاهی را ببازی، تقریباً غیرممکن است که یک بازی فوتبال را ببری، و نکته خوب برای ما این است که از نظر دفاعی خوب عمل میکنیم- شاید خوب عمل میکنیم- اما از نظر هجومی، تیمی مثل ما که ضربات ایستگاهی زیادی به دست میآورد، باید گلهای بیشتری بزند.»
قوی عمل کردن روی توپهای مرده، ویژگی کلیدی بازی لیورپول تحت هدایت کلوپ بود و دستیارش پیتر کراویتز- که به لقب «چشم» داده بودند- مسئول تحلیلهای زیادی بود. با این حال، فقدان اثرگذاری هجومی یکی از معدود نکات منفی فصل گذشته تیم اشلوت بود. با در نظر گرفتن موقعیتها، تنها چهار تیم لیگ برترآمار ضعیفتری از ۳.۳ گل لیورپول به ازای هر ۱۰۰ ضربه ایستگاهی در فصل 25-2024 ثبت کردند، در حالی که آنها در روی ضربات آزاد به اندازه میانگین لیگ گل خوردند.
تغییر سبک کرنرها به به کرنرهای به سمت داخل (inswinging corners) نکته قابل توجهی زیر نظر اشلوت بود، اما این اتفاق به اندازه انتظار نتیجه نداد. این موضوع نشان میدهد که چرا لیورپول تابستان گذشته به دنبال یک مربی متخصص ضربات ایستگاهی بود، اما پس از عدم یافتن گزینه مناسب، جستجو را متوقف کرد. در عوض، مربی توسعه فردی تیم اصلی، آرون بریگز، علاوه بر وظایف موجودش، این نقش را در فصل گذشته بر عهده گرفت.
از دست دادن یکی از بهترین زنندههای ضربات ایستگاهی اروپا، الکساندر-آرنولد، کمک چندانی نمیکند، اما ویژگیهای جالبی در پیشفصل مشاهده شده است. در تور آسیایی، گراونبرخ، کرکز، واتارو اندو و کانر برادلی در فازهای هجومی پرتابهای طولانی را تمرین کردند، چیزی که در دوران کلوپ با کمک متخصص پرتاب اوت، توماس گرونمارک، ویژگی بارز بازی بود.
در مقابلِ دفاعهای سرسخت که از عقب زمین کارهای دفاعی را انجام میدهند، بهبود عملکرد لیورپول در ضربات ایستگاهی میتواند کلید باز کردن یک بازی باشد. بدون شک این موضوع یکی از اولویتهای آنها برای بهتر شدن در این فصل خواهد بود.