
آنالیز: لیورپول اشلوت هنوز از سلاح دوران کلوپ استفاده میکند
هفتیک- در جریان بازی روز یکشنبه لیورپول برابر منچسترسیتی در آنفیلد، احساس میشد که لیورپول به گل دوم نیاز دارد تا پیروزیاش را قطعی کند.
با وجود بازی بدی که تیم پپ گواردیولا به نمایش گذاشته بود، آنها همچنان میتوانستند لحظاتی جادویی توسط کوین دی بروینه و ارلینگ هالند خلق کنند. گل دوم که باعث شد اختلاف امتیاز سیتی با لیورپول به ۱۱ امتیاز برسد- و قطعا آنها را از کورس قهرمانی دور کرد- بسیار کلیدی بود.
این گل به خودی خود به شکلی باورنکردنی زشت بود. همه چیز از توپ بلند کِلِهر که هدف مشخصی نداشت، آغاز شد و به نظر میرسد که روبن دیاز کنترل شرایط را در دست دارد و آماده است تا از محمد صلاح که از سمت راست او را به چالش کشیده بود، دور شود.
اما دیاز از حضور داروین نونیز تعویضی آگاه نبود که به سمت او هجوم آورد و توانست مالکیت توپ را از دیاز بگیرد.
توپ سرگردان بود و کایل واکر لمس توپی داشت و مشخص بود که فکر میکند فقط صلاح و نونیز در اطرافش هستند. اما لوئیس دیاز هم آنجا بود و پیش رفت تا قطع توپی انجام دهد.
دیاز در نبرد با واکر برنده شد، از پشتش فرار کرد و در تقابل با اشتفان اورتگا توانست یک پنالتی بگیرد. صلاح از روی این ضربه بازی را ۰-۲ کرد.
بنابراین این مجموع اتفاقاتی است که منجر به اعلام این ضربه پنالتی شد: توپ بلند، تکل، قطع توپ، خطا. حتی یک پاس کامل در این حرکت وجود نداشت اما گلی سرنوشتساز روی آن به ثمر رسید.
این اتفاق جدیدی برای لیورپول در طول یک دهه گذشته نیست اما اتفاقی جدید برای لیورپول در چارچوب این فصل است.
سبک بازی یورگن کلوپ حول پرسینگ و چگونگی تصاحب توپ در جلوی زمین که کار یک بازیساز را انجام میداد، بود. در طول این بازۀ ۹ سالۀ بسیار موفقیتآمیز، مشکلات زمانی رخ میدادند که لیورپول برای پرس کردن خیلی خسته بود یا وقتی بازیکنان این تیم نیاز به کنترل بیشتری در جریان بازی داشتند اما تنها میتوانستند به همین سبک بازی کنند. به نظر میرسد که تیم آرنه اشلوت انعطافپذیری بیشتری دارد. آنها خونسرد و آرام هستند اما میتوانند مثل تیم کلوپ بازی کنند.
اینجا جدولی است که نشان میدهد لیورپول در این فصل چند بار توانسته است توپ را در موقعیتی در جلوی زمین از حریف پس بگیرد و چند بار این تغییر مالکیت توپ منجر به شوتزنی شده است. ستونهای آبی بسیار قابل توجه هستند. لیورپول در دو بازی اخیر تعداد شوتهای بیشتری روی تغییر مالکیت توپ در جلوی زمین نسبت به مجموع هشت بازی قبل داشته است و این دو بازی برابر ساوتهمپتون بود که بازی را کاملا به دست حریف سپرد و سیتی که اعتماد به نفسش بسیار پایین بود.
چنین چیزی به این معناست که آنها حالا به صورت مشترک در جایگاه اول بیشترین بازپسگیری توپ منجر به شوت در این فصل قرار دارند.
مثال بالا به خاطر خطای اورتگا منجر به شوت نشد اما آمارها در زمان تماشای بازی لیورپول غافلگیرکننده نیستند. کانر بردلی، مدافع راست، بازخوردهای تحسین برانگیزی به خاطر تکلی که در جریان پیروزی برابر رئال مادرید روی کیلیان امباپه زد، دریافت کرد اما تکلهای مهم لیورپول معمولا در جلوی زمین زده میشود. خطای اندرو رابرتسون روی ریکو لوئیس برابر سیتی مثال خوبی بود.
بار دیگر، این صحنه روی بستن مسیرها توسط لیورپول با برتری عددی ایجاد شد. ۱۰ دقیقه از بازی گذشته و روبن دیاز در محوطه جریمه خودی است و هم نامش (لوئیس) دیاز دنبالش میکند.
او توپ را به واکر پاس میدهد که خاکپو راهش را بسته است.
واکر توپ را به جلو به برناردو سیلوا میرساند که از سوی الکسیس مک آلیستر تحت فشار است و توپ را رها میکند تا به لوئیس برسد. رابرتسون در این نقطه در فاصله ۱۰ متری لوئیس است.
اما رابرتسون با سرعت به سمت او میرود، لوئیس از روی تکلش میپرد و توپ به زیبایی به مک آلیستر میرسد.
او توپ را به فضای میانی برای دومینیک سوبوسلای میفرستاد که بین خطوط کاملا آزاد است…
… و شوت قدرتمندی میزند که اورتگا مهار میکند.
لیورپول بیشتر و بیشتر این کار را به خوبی انجام میدهد. به ثمر رسیدن گل اول آنها برابر ساوتهمپتون به واسطه اشتباهات مکرر حریف در بازیسازی از دفاع غیرقابل اجتناب بود. اما لیورپول این کار را زمانی انجام داد که پنج بازیکن حریف در محوطه جریمه بودند و فلاین داونز توپ را روی خط عرضی زمین در کنار دروازه خودی در اختیار داشت. او توپ را درست به سوبوسلای پاس داد که آنها را با یک ضربه کاتدار به گوشۀ دروازه فرستاد.
بار دیگر، هیچ پاسی در این حرکت وجود نداشت. این مثالی واضح است اما مشخصاً الگوهای یکسانی در حال انجام است. رایان گراونبرخ در بازی برابر ساوتهمپتون از سمت راست پیش میرود تا پاسی را که از دفاع ارسال شده است قطع کند، سپس با سرعت جلو میرود و پاس عرضی را برای داروین نونیز میفرستد که شوتش از کنار دروازه بیرون میرود.
و برابر سیتی، گراونبرخ از سمت راست پیش میرود و پاس عرضی را برای سوبوسلای میفرستد که حداقل میتواند شوتی در چارچوب بزند.
چهره شاخص تیم کلوپ از لحاظ پرسینگ، روبرتو فیرمینو بود- بازیکن شماره ۹ که با توجه به میزان دوندگی برای بازپس گرفتن توپش بیشتر در نقش یک هافبک دفاعی ظاهر میشد. اما شخصیت معادل در پرسینگ اشلوت انگار گراونبرخ است که از انرژی زیاد و سرسختیای که از یک هافبک دفاعی انتظار دارید، برخوردار است و در عین حال هدفمندی یک هافبک هجومی را هم دارد و با قدرت برای خلق موقعیت بلافاصله پس از در اختیار گرفتن مالکیت توپ جلو میرود.
با این میل به هجوم در پستهای جلوی زمین و دفاع تقریبا بدون نقص، لیورپول بیشتر از هر زمان دیگری تیمی کامل به نظر میرسد.