چگونه سلطه رئال و بارسا بر تیم ملی اسپانیا رو به افول گذاشت
هفتیک- اواخر آگوست 2011 است و صدای زنگ تلفن در خانه ژاوی هرناندز بر فراز کوههای بارسلونا میپیچد. ایکر کاسیاس، همتیمی ژاوی در تیم ملی اسپانیا، پشت خط است که بازوبند کاپیتانی رئال مادرید، رقیب قدیمی بارسلونا، را نیز در اختیار دارد.
کاسیاس چند روز هم قبل تلاشهایی برای تماس با ژاوی انجام داده بود اما او نخواست صحبت کند. بنابراین ایکر با کارلس پویول، هافبک بارسلونا و هم تیمیاش در اسپانیا، تماس گرفت که میانجیگری کرده و بازیکن کاتالان را متقاعد کند که مسائلی به وجود آمده که باید حل شود.
کاسیاس برای شروع مکالمه میگوید:” ما باید در این باره حرف بزنیم. چه مشکلی بین ما به وجود آمده است؟” ژاوی پاسخ میدهد:” چه مشکلی بین ما به وجود آمده است؟ شما مسبب تمام این اتفاقات هستید.”
این تماس درست پس از دیدار برگشت سوپرکاپ اسپانیا بین دو باشگاه در نوکمپ برقرار شد که 11 کارت زرد برای بازیکنان و اخراج سه نفر بعد از درگیری در کنار زمین را در پی داشت. این صحنه در مستندی درباره زندگی حرفهای کاسیاس به نام بالهایت را آویزان کن دیده میشود که نوامبر گذشته پخش شد.
ژاوی در این برنامه اظهار داشت:” ما شروع به بحث پشت تلفن کردیم. هر دو حرف میزدیم و به یکدیگر گوش نمیدادیم. درباره 200 موضوع مختلف داد میزدیم.”
هیچکدام از آنها نه در شرایط عذرخواهی یا کوتاه آمدن بودند و نه اساسا چنین شخصیتی داشتند. آنها به خوبی یکدیگر را میشناختند، اولین بار به عنوان همتیمی در قهرمانی اسپانیا در جام جهانی زیر 20 سال 1999 ملاقات کرده و سپس با تیم بزرگسالان قهرمانی یورو 2008 و جام جهانی 2010 را تجربه کرده بودند. بنابراین این موضوع شخصی بود.
حضور ژوزه مورینیو روی نیمکت رئال مادرید در تابستان 2010 باعث افزایش فوری تنشها بین بازیکنان حاضر در هر دو تیم حاضر در الکلاسیکو شد. احتمال دریافت کارت زرد و قرمز پس از حضور او در رئال در هر بازی بیشتر و بیشتر میشد و با فرو کردن انگشت مورینیو به چشم تیتو ویلانووا، کمک مربی بارسلونا، در جریان دیدار حساس و پر هیاهوی سوپرکاپ به اوج خود رسید.
حالا این دو نفر در حال صحبت با یکدیگر متوجه شدند که شرایط بیش از حد بحرانی شده است. ژاوی ادامه میدهد:” در آخر این تماس به مکالمهای دوستانه تبدیل شد. همه چیز به تصویر رئال، بارسلونا و تیم ملی اسپانیا مربوط بود. ما گفتیم که همگی باید آرام شویم- این فوتبال و ورزش است، بسیاری از کودکان در حال تماشا هستند و ما در چند بازی آخر تصویر خوبی برای هیچکس ارائه نکرده بودیم.”
کاسیاس در این مستند میگوید:” من کاپیتان تیم ملی بودم و باید کاری که لازمه این نقش بود را انجام میدادم. این اعلان جنگ نبود.”
***
فوتبال هرگز جنگ نیست. با این حال با توجه به پیچیدگیهای تاریخ، فرهنگ، سیاست و تعلقات باشگاههای اسپانیایی، تشکیل تیم ملی همیشه زمینهساز احساسات و شور و شوق شدیدی بوده است.
اولین تورنمنت بین المللی برای La Furia Roja- خشم سرخ- مسابقات المپیک در دهه 1920 بود؛ جایی که بارسلونا بیشترین تعداد بازیکن را با چهار نماینده شامل ریکاردو سامورا، دروازهبان افسانهای، در این تیم داشت. در اولین جام جهانی اسپانیا در سال 1934، رئال مادرید (به طور مشترک) با 5 بازیکن بیشترین نماینده را داشت که شامل سامورا هم میشد که چهار سال قبل با انتقالی جنجالبرانگیز به این تیم رفته بود.
بارسلونا با چهار بازیکن در جام ملتهای اروپای 1964 بیشترین نماینده را داشت. چوس پِرِدا، هافبک آنها، گل اول را به ثمر رساند و آنها در فینال با نتیجه 1-2 برابر اتحاد جماهیر شوروی به پیروزی رسیدند. این قهرمانی از سوی دیکتاتوری وقت اسپانیا به عنوان پیروزی علیه کمونیسم جشن گرفته شد و فیلمهای خبری مربوط به این بازی طوری دستکاری شدند که نشان بدهند آمانسیو آمارو، بازیکن مادرید، گل پیروزی بخش را پایهگذاری کرده است.
قهرمانی بعدی اسپانیا در این تورنمنت در یورو 2008 با جنجال باشگاهی آغاز شد. لوییس آراگونس، مربی تیم ملی، تصمیم گرفت رائول، کاپیتان قدیمی تیم ملی و اسطوره رئال مادرید، را کنار گذاشته و به نسل جدیدی که ژاوی و آندرس اینیستا از بارسا نماد آن بودند، اعتماد کند؛ هرچند داوید سیلوا و داوید ویا، دو بازیکن والنسیا، نیز نقش مهمی در موفقیت تیمی ایفا کردند که شامل بازیکنانی از 11 باشگاه بود.
مارکوس سنا میگوید آراگونس، بازیکن و مربی سابق اتلتیکو مادرید، اجازه نداد که وفاداری تیمی یا تفاوت فردی تاثیری رو تیم بگذارد. سنا یکی از سه بازیکن ویارئال بود که در جریان پیروزی 0- 1 برابر آلمان در فینال با تک گل فرناندو تورس، بازیکن وقت لیورپول، در زمین حضور داشت.
سنا به اتلتیک میگوید:” لوییس تیم را از نظر شخصی و ورزشی و بیرون و درون زمین خیلی خوب مدیریت کرد. البته که این کار آسانی نبود. نامهای بزرگی در تیم حضور داشتند. بازیکنانی از بارسلونا و رئال مادرید و همچنین همه تیمها- ویارئال، سویا و والنسیا- اما او احترام زیادی در بین ما داشت و این نکته کلیدی برای هر مربی برای رسیدن موفقیت است.”
ویسنته دلبوسکه، جانشین آراگونس، پنج قهرمانی لالیگا به عنوان بازیکن رئال مادرید در کارنامه داشت و پس از آن این باشگاه را به قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا در سالهای 2000 و 2002 رساند. اما او بعضی از کارشناسان نزدیک به برنابئو را با اعتماد بیشتر به بازیکنان تیم بارسلونای پپ گواردیولا عصبانی کرد؛ تیمی که سلطه کاملی بر لالیگا و لیگ قهرمانان در آستانه جام جهانی 2010 داشت.
بحث اصلی رسانهای پیش از شروع تورنمنت حول این موضوع بود که آیا سرخیو بوسکتس، هافبک تازهکار بارسلونا، شایستگی حضور در ترکیب اصلی تیم را دارد. هرچند نفوذ رئال مادرید قدرتمند باقی ماند- با کاسیاس، سرخیو راموس و ژابی آلونسو. خوان کاپدِویا، مدافع چپ ویارئال، تنها بازیکن غیر رئالی و بارسایی بود که در ترکیب اصلی تیم برای بازی فینال قرار گرفت- اما گلایه زیادی پس از پیروزی 0-1 برابر هلند در وقت اضافه و فتح جام قهرمانی انجام نشد.
مورینیو در آن تابستان به مادرید رفت. اولین الکلاسیکوی او شکست تحقیرآمیز 0- 5 خارج از خانه در همان نووامبر بود. راموس در اواخر بازی به دلیل خطا روی لیونل مسی از زمین اخراج شد و در درگیری پس از آن پویول، همتیمیاش در تیم ملی، را هل داده و به زمین انداخت.
مورینیو که کار را با فاصله زیاد از بارسلونا آغاز کرده بود از هر سلاحی استفاده میکرد تا بتواند برتری پیدا کند. این شامل ورود به بحث پیرامون استقلال کاتالونیا میشد که او میدانست میتواند بسیاری از افراد در پایتخت اسپانیا را وادار کند که از او حمایت کنند. هرچند فرو کردن انگشت در چشم ویلانووا عبور از خط قرمز بود و منجر به تماس مستقیم کاسیاس با ژاوی شد.
یکی از موارد کلیدی عدم تاثیرگذاری تنشهای باشگاهی بر هماهنگی درون تیم ملی، شخصیت آرام و رفتار عاقلانه دلبوسکه بود.
منبعی نزدیک به تیم در آن زمان میگوید:” دلبوسکه مردی بسیار آرام و خاص بود. او همه را نشاند و به آنها گفت “شما بهترین نسل تاریخ فوتبال اسپانیا هستید، شما موقعیت خلق اتفاقی تاریخی را دارید. باید این بحثهای احمقانه را تمام کرده و روی فوتبال تمرکز کنید.” این رابطه سخت در واقع منجر به موفقیتآمیزترین سالها از لحاظ نتیجهگیری شد.”
بازیکنان رئال مادرید و بارسلونا حالا میتوانستند هر خصومت قدیمی را در هنگام پوشیدن پیراهن تیم ملی کنار بگذارند و هر دو باشگاه به حضور پررنگ در فهرست دلبوسکه برای جام ملتهای اروپای 2012 ادامه دادند. داوید سیلوا از منچسترسیتی تنها بازیکن حاضر در ترکیب اصلی بود که در هیچ یک از این دو تیم حضور نداشت و در جریان پیروزی کوبنده 0-4 برابر ایتالیا در فینال و در یکی از بهترین عملکردها در تورنمنتهای ملی به میدان رفت.
سنا در آن زمان جایی در تیم اسپانیا نداشت اما از نزدیک شاهد تلاش همتیمیهای قدیمیاش بود و میگوید این موضوع همیشه باعث شگفتی او بوده که چطور بازیکنانی که در دیدارهای باشگاهی با چنگ و دندان به جان یکدیگر میافتادند، توانستند در تیم ملی متحد شوند.
سنا میگوید:” من الکلاسیکوها را تماشا میکردم و میشد بحث راموس با پیکه، ژاوی و پویول را دید که نزدیک به دعوا بود. سپس آنها به تیم ملی میرفتند و من نمیتوانستم باور کنم، غیرممکن به نظر میرسید اما (تنشهای باشگاهی ) هیچ تاثیری نداشت.”
چنین هماهنگیای با اهداف مورینیو به هیچ وجه همخوانی نداشت- او احساس کرد کاسیاس به کاری خیانت کرده که او در تلاش بود در مادرید انجام دهد. رابطه آنها هرگز درست نشد؛ بسیاری از هواداران رئال مادرید علیه بازیکنی که پسر محبوبشان بود موضع و طرف مربی پرتغالی را گرفتند. مطرح شدن مشکلات در برنابئو روی تیم ملی تاثیر گذاشت و حضور آلوارو آربلوئا، وفادارترین سرباز مورینیو، در تیم ملی در سال 2013 از سوی دلبوسکه پایان یافت.
وفاداریهای باشگاهی در آستانه جام جهانی 2014 تاثیر متفاوتی روی آماده سازی تیم داشت. کاسیاس پس از آن درگیریها با مورینیو هرگز دیگر به اوج آمادگی برنگشت و در آن زمان داوید دخیا، دروازهبان سابق جوانان اتلتیکو، عملکردی بسیار بهتر از او برای منچستریونایتد داشت.
قدرت ماشین رسانهای رئال مادرید کار تغییر دروازهبان را برای دلبوسکه سختتر میکرد که از نظر شخصی نیز به کاسیاس نزدیک بود. منبعی میگوید:” ایکر قدرت زیاد و پوشش رسانهای دوستانه زیادی داشت. او حتی پس از یک فصل بعد هرکاری میتوانست انجام داد تا جایگاهش را حفظ کند.”
این مشکل خیلی زود در اولین بازی اسپانیا در برزیل نمایان شد. کاسیاس در جریان شکست 1- 5 برابر هلند روی سه گل مقصر بود. بعضی از کارشناسان در پایتخت اسپانیا ترجیح دادند انگشت اتهام را به سوی ژاوی بگیرند که پنج روز بعد شب بد دیگری را در باخت 0- 2 برابر شیلی داشت و آنها به اولین مدافع عنوان قهرمانی تبدیل شدند که پس از تنها دو بازی از مسابقات حفظ میشود.
با این حال مشکل اسپانیا در این تورنمنت ربطی به رقابت باشگاهی نداشت؛ آنها فقط نسلی طلایی از بازیکنان به حساب میآمدند که بیش از حد در تیم مانده بودند.
***
مسئله ملیگرایی کاتالونیا در آستانه یورو 2016 به منبع شایعه پیرامون تمامی اردوهای اسپانیا تبدیل شد، چرا که سیاستمداران جداییطلب در بارسلونا با دولت ملی محافظهکار در مادرید درگیر شده بودند. جرارد پیکه، مدافع بارسلونا و اسپانیا، به دلیل اظهارات صریحش درباره این موضوع بیش از پیش به هدف انتقادات هواداران و مفسران اسپانیایی تبدیل شد.
پیکه در جریان دیدارهای اسپانیا در سراسر کشور در لئون، اویدو و آلیکانته هو شد. حتی گفته شد که فدراسیون فوتبال اسپانیا دیدار دوستانه برابر انگلیس را در برنابئو برگزار نکرد چون از نحوه رفتار هواداران رئال مادرید با پیکه هراس داشت.
هرچند پیکه مدام سعی میکرد توضیح دهد که خواهان استقلال کاتالان نیست بلکه از “حق تصمیمگیری” مردم این ایالت دفاع کرده اما اکثر رسانهها تلاشی برای درک چنین موضع ظریفی نمیکردند.
منبعی میگوید:” اگر کسی از بارسلونا حرفی جنجالی درباره ورزش و سیاست بزند، رسانههای مادریدی دوست دارند دردسرساز شوند و هیاهوی بیشتری ایجاد کنند. و این موضوع در رسانههای کاتالانی در صورت اظهارنظری جنجالی از سوی مادریدیها هم وجود دارد. مردم برداشت متفاوتی از اظهارات پیکه داشتند و موضع او را طور دیگری نشان دادند که هواداران را علیه او کرد. اما او همیشه حمایت همتیمیها و سرمربی را داشت… چون پیکه بود. چون بسیار فوقالعاده بود. اگر بازیکنی با استعداد کمتر بود، شاید مشکلات بزرگتری پیدا میکرد.”
هواداران در سراسر اسپانیا با گل دیرهنگام پیکه در اولین دیدار یورو 2016 برابر جمهوری چک خوشحالی کردند. او پس از بازی گفت:” هواداران متوجه شدهاند که این فوتبال است نه مفهومی وطنپرستانه.” هرچند این صلح پرتنش دوامی نداشت. دلبوسکه نتوانسته بود تیمی جدید بسازد و اسپانیای از هم گسیخته به سادگی با دو گل در مرحله یک هشتم برابر ایتالیا شکست خورد.
مربی ملی بعدی خولن لوپتگی بود که سابقه حضور در هر دوی این باشگاهها به عنوان بازیکن را داشت. لوپتگی در دو سال اول حضورش روی نیمکت با مهارت تمام با تمامی مشکلات اجتماعی و سیاسی که با آنها روبرو شد، برخورد کرد. وقتی کلمات جدید میهنپرستانه به سرود ملیِ بدون کلام معروف اسپانیا اضافه شد تا پاسخی تحریک آمیز برای کاتالونیا باشد، او حاضر به دخالت در این جنجال شد. او همچنین مدام از موضع پیکه حمایت کرده و مدعی بود که هیچ تضادی بین نظرات او درباره ملیگرایی کاتالونیا و بر تن کردن پیراهن تیم ملی اسپانیا وجود ندارد.
شگفتانگیز نبود که رئال مادرید بیشترین بازیکن را با هفت نماینده در فهرست لوپتگی برای جام جهانی 2018 داشت؛ چرا که آنها در عرض پنج فصل چهار بار قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شده بودند. سپس منافع باشگاهی شانس تیم ملی را به شکلی از بین برد که پیش از آن هرگز چنین چیزی رخ نداده بود.
لوپتگی پیش از شروع تورنمنت پیشنهاد رئال مادرید برای حضور روی نیمکت این تیم پس از پایان کار اسپانیا در روسیه را پذیرفت و همین باعث شد که لوییس روبیالس، رییس فدراسیون اسپانیا، او را دو روز پیش از اولین بازی این تیم به دلیل عدم تمکین اخراج کند. این تیم تحت هدایت فرناندو هیرو، سرمربی موقت، به سختی از مرحله گروهی صعود کرد. هیرو پیش از آن به عنوان مدیر فنی در اردوی تیم حاضر بود و تیمش پس از آن در یک هشتم و در ضربات پنالتی برابر تیم میزبان شکست خورد.
لوپتگی باید میدانست که قبول پیشنهاد پرز عاقبت خوبی در بیرون از برنابئو ندارد. با این حال منبعی نزدیک به مربی فعلی سویا میگوید که این وفاداری باشگاهی نبود که او را برای انجام این کار ترغیب کرد بلکه واقعیت دریافت پیشنهاد کار و چالشی بزرگتر بود.
این منبع میگوید:” خولن همیشه بلندپرواز بوده است. او از شهری کوچک در محوطه باسک میآید. او چالشها را دوست دارد، مردی شجاع است و نمیتوانست این پیشنهاد را رد کند.”
***
وقتی روبیالس تصمیم گرفت لوییس انریکه را جانشین لوپتگی کند، مانند همیشه دیدگاههای از پیش آماده شده و مرتبط به باشگاه در اسپانیا وجود داشت.
بعضی انتظار داشتند که مربی سابق بارسلونا تمرکز را به سوی نوکمپ برگرداند؛ خصوصا با توجه به این که رابطه او با بعضی از اطرافیان رئال پس از انتقال شوکه کنندهاش از این تیم به بارسا به عنوان بازیکن در تابستان 1996 بسیار بد شده بود.
با این حال اولین فهرست اعلام شده در آگوست 2018 شامل شش بازیکن رئال مادرید در مقایسه با تنها دو بازیکن از بارسلونا بود و هیچ نشانی از طرفداری هم در ادامه حضور او دیده نشد. این همچنین نمایی از تمایل ادامهدار فوتبالی و واقعیت اقتصادی به شمار میرفت- بهترین استعدادهای جوان اسپانیایی دیگر توسط لاماسیا تولید نمیشدند یا خیلی زود توسط پرز جذب میشدند. در عوض آنها برای موقعیتهای بهتر به بیرون از لالیگا و بیشتر از همه لیگ برتر و سپس آلمان، فرانسه و ایتالیا مراجعت میکردند.
در ماههای پس از آن بازیکنان بیشتری برای ساخت تیم فاتح دیگری در اسپانیا مدنظر قرار گرفتند. وقتی لوییس انریکه به دلیل مسائل خانوادگی از این کار کنار رفت، این روبرت مورنو، دستیار سابق او، بود که به مسیری مشابه ادامه داد: دیدار خارج از خانه برابر نروژ در مسابقات انتخابی یورو در اکتبر 2018 اولین بار در طول 99 سال فوتبال ملی و 699 بازی بود که بازیکنان حاضر در ترکیب اصلی اسپانیا از 11 باشگاه مختلف بودند.
این برخلاف خِرَد پذیرفته شده در فوتبال ملی بود که سرمربیان همیشه دوست داشتند از اتحاد و روابط باشگاهی در درون و بیرون زمین استفاده کنند. اما اسپانیا چنین گزینهای نداشت. مورنو پس از تساوی ناامیدکننده 1-1 در اسلو گفت:” من دوست دارم هفت بازیکن از یک تیم داشته باشم که هر هفته با هم بازی میکنند اما چنین چیزی ممکن نیست.”
مشهود بود که دیگر نمیتوان برای شکلدهی هسته اصلی تیم ملی به بارسلونا و رئال مادرید تکیه کرد.
حالا مدتی است که بازیکنان اسپانیایی در اثبات خود در نوکمپ و برنابئو به مشکل خوردهاند. سه بازیکن رئال مادرید در جریان پیروزی برابر آلمان در فینال یوروی زیر 21 سالهها در سال 2019 بازی کردند اما همگی آنها فصل گذشته را به عنوان بازیکن قرضی در باشگاههای دیگری سپری کردند (دنی سبایوس در آرسنال، خسوس وایخو در گرانادا و بورخا مایورال در رم) و عملکردشان به اندازه کافی خوب نبود که به تیم ملی بزرگسالان دعوت شوند.
در اتفاقی جالب، سه نفر از حاضران در فهرست جام ملتهای اروپا که در سیستم لا فابریکای رئال مادرید پرورش پیدا کردهاند- آلوارو موراتا، پابلو سارابیا و دیهگو یورنته- همگی مدتها قبل از این تیم جدا شدهاند تا جایگاه ثابتی در ترکیب اصلی داشته باشند.
بزرگترین تیتر از اعلام فهرست یورو 2020 حضور هیچ بازیکنی از رئال مادرید در تیم ملی اسپانیا برای اولین بار در طول تاریخ بود.
واکنش افراطی ادواردو ایندا، مدیر رسانه اینترنتی اوکی دیاریو و حامی همیشگی تمامی کارهای فلورنتینو پرز (رییس باشگاه ) این بود:” لوییس انریکه به مهمترین تیم تاریخ توهین کرده است. عدم حضور هیچ نمایندهای از رئال مادرید امری زننده از نظر اخلاقی و ورزشی است.”
منبعی که به خوبی از ساختار تیم ملی و رئال مادرید مطلع است میگوید حامیان بی چون و چرای باشگاهی برداشت اشتباهی از این موقعیت کردند و هیچ تفکر سیاسی پشت این که چه بازیکنی در فهرست باشد، وجود نداشت.
این منبع میگوید:” سرخیو راموس، لوکاس واسکز و دنی کارواخال در زمان اعلام فهرست مصدوم بودند. ایسکو و آسنسیو خط زده شدند چون در سطح بالایی بازی نمیکردند. این تصمیم به هیچ وجه سیاسی نبود. او (لوییز انریکه) پیش از آن همیشه بازیکنان رئال مادرید را انتخاب میکرد. موضوع فقط این بود که سه نفر از بهترین بازیکنان آنها مصدوم هستند.”
منتقدان در پایتخت اسپانیا نیز به خوبی از این موضوع آگاه بودند که بیشترین حاضران در فهرست اعلام شده از منچسترسیتی، قهرمان لیگ برتر، با حضور اریک گارسیا، فران تورس، آیمریک لاپورته و رودری هستند و این مربوط به نفوذ بالای مربی کاتالانِ سیتی و قرار داشتن گواردیولا به عنوان سرمربی روی نیمکت این تیم است.
بارسلونا با بوسکتس، یوردی آلبا و پدری، هافبک 18 ساله، سه بازیکن در این تورنمنت دارد. سه عضو دیگر با DNA بارسا نیز حضور دارند- تیاگو آلکانتارا از لیورپول، آداما ترائوره از وولوز، دنی اولمو از لایپزیش و گارسیا که قصد دارد پس از اتمام قراردادش با منچسترسیتی در دو هفته آینده به تیم سابقش برگردد. اما این موضوع عملا فراتر از هر وفاداری باشگاهی، به تفکرات انریکه مربوط است- او شخصیتی لجوج است که ایدهای واضح از کاری که میخواهد دارد. در بین 23 بازیکن منتخب برای این تورنمنت 14 بازیکن از خارج لالیگا هستند- 10 بازیکن بین هفت باشگاه متفاوت لیگ برتری پخش شدهاند و یک بازیکن از لایپزیش، پاریسنژرمن، ناپولی و یوونتوس هستند.
یکی از هم تیمیهای سابق میگوید:” ایده لوییز انریکه و شیوه درک بازی او از دوران حضورش در بارسلونا به عنوان بازیکن و مربی نشات میگیرد. انریکه ترکیب خوبی دارد- او در بارسا بوده اما تیم ملی را هم از دوران بازی خود میشناسد.”
همانطور که مشخص شد، داستان بزرگ دیگری پیش آمد تا تقریبا کاملا جایگزین هیاهوی پیرامون تصمیم عدم انتخاب راموس یا هر بازیکنی از رئال مادرید برای این تورنمنت شود. هفته آخر آمادهسازی تحتالشعاع خبر مثبت شدن تست کرونای بوسکتس، صحبت درباره قرار گرفتن بازیکنان جانشین در حبابهای بهداشتی موازی و عوارض جانبی واکسن قرار گرفت.
روی دیگر این موضوع این بود که عامل انحراف بزرگی در جریان آمادگی برای بازی اول به سادگی نادیده گرفته شد. ترکیب اصلی اسپانیا برای بازی اول گروهی برابر سوئد در روز دوشنبه شامل بازیکنانی از هفت باشگاه بود؛ نمایندگان سه تیم دیگر نیز از روی نیمکت وارد زمین شدند و قطعا تغییرات دیگری در طول تورنمنت در پیش خواهد بود.
منبعی نزدیک به تیم میگوید:” لوییز انریکه در تلاش برای تغییر تیم ملی است و گرفتن بهترین عملکرد از بازیکنانی است که در اختیار دارد. او در حال شکل دهی تیمی جدید است که کار آسانی به حساب نمیآید. این گروهی بسیار متفاوت است- ما عادت داشتیم پنج یا شش بازیکن از مادرید و بارسا و چند بازیکن از اتلتیکو حضور داشته باشند و هسته اصلی تیم را تشکیل دهند. حالا آنها از باشگاههای زیادی دعوت شدهاند.”
لوییز انریکه مانند دلبوسکه و لوپتگی، مربیان پیش از خود، از مزیت دعوت از بازیکنان تیمهای لالیگایی که لیگ قهرمانان را تحت سلطه داشتند، برخوردار نیست و همین به وضوح کار او را سختتر میکند.
با این حال احساسات و تنشهای پیرامون تیم به اندازه سایر مواقع بالا نیست- چه دلیلش دسیسه مورینیو بود و چه تغییر نظرات سیاسی پیکه. احتمالا نیازی به برقراری تماسهای تلفنی دشوار برای بحث درباره تفاوتهای باشگاهی در آیندهای نزدیک نخواهد بود؛ در عین حال که فقدان ستارههای بزرگ از هر دو باشگاه رئال و بارسلونا انتظارات عموم مردم اسپانیا را از این تورنمنت کاهش داده است.
این موضوع در داخل تیم به عنوان نکتهای مثبت دیده میشود؛ آنها میتوانند بدون شکافهای داخلی یا فشارهای خارجی که تیمهای قبلی برای دههها با آن سروکار داشتند به وظایف خود برسند.
یکی از منابع میگوید:” هنوز بازیکنانی از باشگاههای برتر سراسر اروپا حضور دارند- منچسترسیتی، چلسی، بارسا، اتلتیکو، پیاسجی. آنها حس میکنند این تیم خوب است اما دستکم گرفته شدهاند بنابراین چیزی برای از دست دادن ندارند. آنها میتوانند در این یورو شگفتیساز شوند.”