
آیا جو ورزشگاه میتواند روی سبک بازی تیمها تاثیر بگذارد؟
هفتیک- با نگاه به هایلایت سه دقیقهای یوتیوب، در نخستین بازی آرنه اشلوت در ورزشگاه آنفیلد (پیروزی 0-2 مقابل برنتفورد) بهزحمت میشد تغییر چشمگیری را در لیورپول مشاهده کرد. اگر قرار بود که سبک بازی لیورپول در دوران یورگن کلوپ را تنها با دو گل خلاصه کنیم، دو گل روز یکشنبه کاملا مناسب میبودند: یک ضدحملهی سریع با حضور هر سه مهاجم و سپس یک ضربهی تمامکنندهی نرم از طرف محمد صلاح در ادامهی یک پرس سنگین.
اما با نگاه به کل 90 دقیقه، یقیناً تغییرات بارزی را میشد در لیورپول دید. آنها در فاز بازیسازی صبورتر و سختکوشتر از قبل عمل کردند تا بازیکنان حریف را مجبور به جلو آمدن برای تصاحب توپ کنند. در واقع لیورپول دو مرتبه در این بازی تا آستانهی بهثمر رساندن دو گل بینقص از طریق دنبال کردن این سبک پیش رفت: اولی وقتی دیوگو ژوتا از روی ارسال ترنت الکساندر-آرنولد دروازهی حریف را تهدید کرد و دومی وقتی که توپ محمد صلاح در لحظۀ آخر توسط مدافعان حریف تکل شد. این دو موقعیت گل هردو پس از بازیسازی صبورانۀ لیورپول ایجاد شدند، اما در نهایت و ناگهان به حرکات و پاسهای مستقیمتر منتهی شدند.
اما و صدالبته این حرکات ناگهانی همیشه مورد استفاده قرار نمیگیرند. بلکه تنها زمانی از این روش استفاده میشود که الگوی پاسکاریها نتیجهای را حاصل نکند. بر طبق اطلاعات ارائهشده توسط اوپتا، نرخ موفقیت پاسهای لیورپول در این بازی بیشتر از تمام بازیهای آنها در طی دو دهۀ اخیر بود. این سبک بازی چیزی فراتر از خواستههای یورگن کلوپ و برندن راجرز را هدف گرفته است.
اما شاید جالبترین چیز در مورد این بازی جو و اتمسفر موجود در ورزشگاه بود. برای ما که از طریق تلویزیون بازی را تماشا میکردیم، این جو -با در نظر گرفتن استانداردهای آنفیلد- ساکت و خاموش بهنظر میآمد. البته که تماشای بازی در خانه ترازوی دقیقی برای سنجش این موضوع نیست. اما این مساله دو مرتبه توسط یکی از گزارشگران شبکهی اسکای اسپورتس یعنی جیمی کرگر نیز مورد اشاره قرار گرفت؛ یکبار در اواخر مسابقه و بار دیگر در حین مصاحبههای پس از پایان بازی. با در نظر گرفتن اینکه در طول تاریخ تنها یک نفر بیشتر از کرگر در آنفیلد بازی کرده است -یان کالاگان، وینگر لیورپول در دهههای شصت و هفتاد میلادی- باید نظر جیمی کرگر را یک قضاوت قابل اتکا در این خصوص به حساب آورد.
البته جوانب دیگری نیز هست که باید در نظر گرفت. نخستین بازی خانگی فصل همواره با اتمسفری کمشورتر از حد معمول برگزار میشود و هوا نیز گرمتر از سایر روزهای سال است. همچنین بازی خانگی مقابل برنتفورد نیز یکی از بازیهای کمتر جذاب فصل بهشمار میرود. اما با تمام اینها، جو ورزشگاه در این بازی به ما چیزی را دربارۀ طبیعت هواداران فوتبال در انگلیس میآموزد. در انگلیس میزان سروصدا و شور هواداران حاضر در ورزشگاه بیشتر از هر کشور دیگری وابسته به اتفاقات درون زمین است. و یک فوتبال مالکانۀ کنترلشده قرار نیست آنها را چندان به وجد آورد.

جوی که هواداران دورتموند در وستفالن ایجاد میکنند، این ورزشگاه را به یکی از سختترین ورزشگاهها برای تیمهای مهمان تبدیل میکند.
شما میتوانید به هرجای دیگری در اروپا -مثلا آلمان- سفر کنید و ببینید که سنّت آنها برپا کردن یک دیوار صوتی پایدار در ورزشگاه است، صرفنظر از اتفاقات درون زمین. تیم سابق کلوپ یعنی دورتموند احتمالا بهترین نمونه در این خصوص است. در کشورهایی با فرهنگهای متعصبتر هواداری، معمولاً سرودها و شعارهای بیوقفه از جانب سکوها بهگوش میرسد. این شعارها و سرودها بر واکنش تماشاگران بر بسیاری از اتفاقات درون زمین سایه میاندازد. صدای اعتراضهای کمتری حین ارتکاب یک خطا بهگوش میخورد و ریشخندهای کمتری بعد از بیرون رفتن شوت یکی از بازیکنان حریف سرداده میشود.
البته که سرودخوانیهای همیشگی در بین هواداران انگلیسی نیز وجود دارد، اما درحالیکه اتمسفر آلمانی بیشتر معطوف به میزان صدای تولید شده است، اتمسفر انگلیسی بیشتر معطوف به شرایط خاص مسابقهای است که در حال برگزاری است.
بسیاری از مربیان بزرگ دنیای فوتبال در خصوص این اتمسفر به اظهار نظر پرداختهاند. رینوس میشل، معمار توتال فوتبال، در کتابش ضمن تمجید از این جو آن را به سبک فوتبال مبتنی بر پرسینگ در انگلیس مربوط میداند: «سبک پرسینگ در انگلیس بهتر از هر جای دیگری توسعه یافته است.» میشل در عین حال ادعا میکند که فوتبال انگلیس از حیث استراتژیهای بازیسازی و تاکتیکهای منطقهای دچار ضعف است.
میشل در جای دیگری از کتابش مینویسد: «نقطۀ مقابل فوتبال مالکانه، “فوتبال بزن زیرش” است که بیشتر از هرجای دیگری در بریتانیا و نروژ بهچشم میخورد. با این حال باشگاههای بزرگ این کشورها رفتهرفته مولفههای بیشتر و بیشتری از فوتبال شناور را در سبک بازی خود بهکار میگیرند. بهعنوان یک مربی نمیتوانید این را نادیده بگیرید که تماشاگران انگلیسی از این سبک فوتبال بزن زیرش لذت میبرند. در انگلیس همواره اتفاقی پیرامون محوطهی جریمه در حال رخ دادن است.»
اگرچه کاملاً غیرمنصفانه است که سبک کلوپ را با ترکیب فوتبال بزن زیرش توصیف کنیم اما بازیهایی نیز در فصل گذشته بودند که چنین چیزی را به ذهن میآوردند. این نکته قابل توجه است که رینوس میشل در تحلیل خود از فوتبال انگلیس مستقیماً به تماشاگران حاضر در ورزشگاه اشاره میکند و نتیجه میگیرد که سبکی سراسیمهتر منجر به شکلگیری یک اتمسفر پرشورتر خواهد شد.
ژوزه مورینیو نیز به چیزی مشابه اشاره میکند: «چند کشور را میتوانید نام ببرید که در آنها برای بهدست آوردن یک ضربۀ کرنر تشویقی در حد زدن یک گل صورت بگیرد؟» مورینیو این سوال را در کتاب جانلوکا ویالی یعنی شغل ایتالیایی مطرح میکند و در ادامه خود نیز به آن پاسخ میدهد: «فقط یکی. این اتفاق فقط در انگلیس روی میدهد. و بهترین راه برای بهدست آوردن یک ضربهی کرنر چیست؟ شوت کردن توپ به داخل محوطه و دنبال کردن توپهای برگشتی.»
این نیز درست است که هواداران انگلیسی به هر اتفاقی در درون زمین واکنشی شدیدتر نشان میدهند. ماجرا فقط محدود به ضربات کرنر نیست؛ مساله این است که تماشاگران انگلیسی بهطور کلی واکنشیتر هستند. ویالی که خودش سابقۀ مربیگری چلسی را در کارنامه دارد میگوید: «در صحبتهایم با همکاران سابقم درمییابم که فوتبال انگلیس چقدر میتواند انسان را تغییر دهد و این موضوع تا چه حد مربوط به هواداران فوتبال در این کشور است.»
این پدیده البته به ورزشهای دیگر نیز تسری مییابد. صدایی که از یک ورزشگاه کریکت در انگلیس شنیده میشود، کاملا همتراز با اتفاقاتی است که در درون زمین در حال رخ دادن است؛ درحالیکه یک ورزشگاه کریکت در هند غالباً یک صدای پیوسته و پایدار را تولید میکند. هنگامی که به این تفاوتها خو گرفته باشید، دیگر محال است که صدای مصنوعی ورزشگاه را بپذیرید؛ صدایی که در دوران همهگیری کرونا برای مدتی بهعنوان یک گزینۀ جایگزین مورد استفاده قرار گرفت.
اکثر طرفداران فوتبال در انگلیس میگویند که اتمسفر ورزشگاهها دیگر آن چیزی نیست که در قدیم شاهدش بودند. این ادعا هم ریشه در نوستالژی و هم ریشه در واقعیت دارد. افزایش قیمت بلیتها، میانگین سنی بالاتر تماشاگران و درصد بالاتر توریستهای حاضر در ورزشگاه از جمله دلایل مطرح برای این موضوع هستند.

جو پرشور آنفیلد معمولاً دیدارهای لیورپول را به جذابترین بازیهای لیگ انگلیس تبدیل میکند.
سبک فوتبالی که در زمین ارائه میشود یکی از دیگر فاکتورها در این خصوص است که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. پپ گواردیولا در طی این سالها همواره از کم بودن سروصدا در بازیهای خانگی منچسترسیتی گلایه کرده است. اما با وجود اینکه بسیاری از هواداران سیتی سبک بازی این تیم را تحسین میکنند، تسلط دائمی شاگردان پپ بر بازی و کاهش نسبی نقاط عطف که نتیجهی منطقی این سبک پاسکاری صبورانه است، باعث میشود که هواداران نیز چیزهای کمتری برای واکنش نشان دادن داشته باشند. بهطور مثال یک تکل خشن یا یک زیر توپ زدن دستپاچه چیزهایی هستند که تماشاگران انگلیسی به آنها واکنش نشان میدهند. و وقتی مدافعان تیم شما با خونسردی 30 پاس متوالی با یکدیگر رد و بدل میکنند، چنین چیزهایی بهندرت رخ خواهند داد.
واکنش هواداران صرفاً به اتفاقات درون زمین محدود نمیشود. در سال 2021 هنگامی که بازی محتاطانۀ آرسنال موجب آرام شدن جو آنفیلد شده بود، نقطۀ عطف زمانی رخ داد که میکل آرتتا در کنار خط وارد جروبحث با یورگن کلوپ شد. این اتفاق باعث شعلهور شدن جو آنفیلد شد و با تغییر اتمسفر ورزشگاه، جریان بازی نیز تغییر کرد. بازی لیورپول بیباکتر و آتشینتر شد و آنها در نهایت 0-4 آرسنال را درهم کوبیدند.
نام آنفیلد یک پای ثابت اینگونه بحثهاست و دلیلش نیز جو خاص این ورزشگاه است که بهطور ویژه در بازیهای اروپایی جلوهگر میشود. لیورپول نسبت به سایر باشگاههای بزرگ انگلیسی از حال و هوایی احساسیتر برخوردار است و ناگزیر گاهی نیز بازی آنها از حیطهی منطق خارج میشود.
حتی مربیانی نظیر ژرار هولیه و رافا بنیتس که سبکی کنترلشده و محافظهکارانه را بهنمایش میگذاشتند نیز بهترین لحظات کارنامهی حرفهای خود را در آنفیلد تجربه کردند؛ جایی که منطق و برنامه جای خود را به شور و هیجان میداد. نقاط عطف دوران هولیه یکی کامبک غیرمنتظره در فینال افای کاپ در سال 2001 و دیگری بازی دیوانهوار فینال جام یوفا در همان سال بود که با پیروزی 4-5 لیورپول مقابل آلاوس همراه بود. جامهای بنیتس نیز با پیروزی در ضربات پنالتی پس از مساویهای 3-3 مقابل آث میلان و وستهم بهدست آمدند.
اما ماجرای اصلی دربارهی لیورپول، هواداران لیورپول یا مربی جدید آنها نیست. مساله این است که چگونه در دورانی که اکثر بازیکنان، مربیان و مالکان باشگاههای لیگ برتری را خارجیها تشکیل میدهند، هنوز هم بخش مهمی از هویت فوتبال انگلیس به هواداران آن اختصاص دارد.
حتی یوهان کرویف، سرسختترین ایدهپرداز فوتبال هلند، نیز بارها زبان به ستایش از جو ورزشگاههای فوتبال در انگلیس گشوده بود. و صد البته اینکه مربیان میبایست خود را با فضای کشوری که در آن کار میکنند، تطبیق دهند و اینکه چقدر مهم است که آدمها هویت خود را با فوتبال بازشناسی کنند و به مدد فوتبال بتوانند احساساتشان را بروز دهند.
هواداران لیورپول طبیعتاً با سبک اشلوت وفق خواهند یافت. اما برعکس آن نیز ممکن است رخ دهد: اینکه اشلوت خود را با سبک آنها وفق دهد.