
از نجریج تا قاهره به دنبال رد پای صلاح؛ “مو” چگونه ستارهای جهانی شد؟
هفتیک- زنی که برقع به صورت داشت و کاسههای استیل بسیاری روی سرش با لباسهایی پر شده بود که آماده شسته شدن بودند، زمزمه کرد:” آن طرف، من هم به همان سمت میآیم.”
در اشاره به جادهای خاکی که عرض آن تنها به اندازه عبور یک وسیله نقلیه کوچک بود، دستهای تا آرنج تتو شده او با حنا مشخص شد. او به صحبت آرام و همراه با گویش محلیاش که رازآلود و آهنگین به نظر میرسید، ادامه داد. وقتی به او گفتم سعی دارم با ون به قاهره برسم تعجب کرد. او هشدار میدهد:” راهی طولانی است. افراد زیادی به فکر این کار نیستند.” او پس از مکثی حرفش را تصحیح میکند:” البته، مگر این که محمد صلاح باشی.”
همه در نَجریج، شهری در دلتای نیل که من سعی داشتم آن را ترک کنم، از کارهایی که صلاح در کودکی انجام میداد، خبر دارند. این داستان در سراسر مصر معروف شده و در طول سالهایی که گذشته شاخ و برگهایی به آن اضافه شده است. کمی بعد خبرنگاری مطلع در قاهره به من از “پنج یا شش” ونی گفت که صلاح مجبور بود برای رسیدن به زمین تمرین در فاصله 90 مایلی سوار شود. او با لبخند گفت:” 15 ساعت مسافرت در یک روز”؛ در واقع او وقت خودش را وقف این کار میکرد.
در نجریج، این باید برای کسانی که در جایگاه استفاده از شهرت صلاح برای رویارویی با این سطح از بیعدالتی هستند، وسوسهبرانگیز باشد. هرچه این اسطوره بیشتر رشد کند، فرصت نجریج برای تبدیل شدن به عنصری اصلی از این داستان بیشتر میشود چون اینجا جایی است که بزرگترین فوتبالیست فعال حال حاضر از آفریقا متولد شده است.
با این حال، شهردار این شهر باور دارد مهم است که واقعیتها درست باشند چون او دیده که چطور همه چیز از کنترل خارج شده است. وقتی صلاح تابستان گذشته به نجریج بازگشت، لذت از حضور در این شهر و به همراه آوردن چند بازیکن برایش غیرممکن بود چون جمعیتی از سایر شهرها در سراسر شمال مصر به آنجا آمده بودند تا فقط او را ببینند.

ماهر شتیه، شهردار نجریج، فوتبالیست بود و با یکی از عموهای محمد صلاح در یک تیم بازی میکرد.
در نهایت این سخاوت صلاح بود که بیشتری کمک را به نجریج کرد اما مشکلات هنوز به قوت قبل هستند. ماهر شِتیه در حالی که به مبل آپارتمان سنتیاش در نزدیکی مدرسهای که صلاح زمانی در آن درس میخواند، تکیه زده، میگوید:” گاهی سه ون و معمولا چهارتا. و شاید سه یا چهار ساعت زمان برای رسیدن لازم باشد اما برگشتن پنج ساعت طول میکشد.”
نبود زمان مشخص به دلیل شرایط ونهای مصر است که در خدمت جوامع تنگدستی هستند که توسط وسایل حمل و نقل به شهرهای بزرگ مرتبط نمیشوند. آنها گزینههایی ارزانتر- و البته غیرقابل پیشبینیتر- هستند. بعضی از اتوبوسها به اندازه سه مسافر حمل میکنند، بعضی دیگر میتوانند هفت مسافر در خود جای دهند اما هرگز مقصد را تا زمانی که ظرفیتشان تکمیل نشود، ترک نمیکنند.
اگر اتوبوس صلاح در ترافیک دیوانهکننده قاهره در مسیر بازگشت به خانه گیر میکرد، او گاهی اتوبوس بعدی را از دست میداد و این به معنای انتظاری طولانی در کنار جاده در تاریکی بود. متاسفانه جلسات تمرینی در المقاولون در منطقه نصر در جنوب شرقیِ پرجمعیتترینِ شهرِ این قاره معمولا درست در غروب خورشید به پایان میرسید و ساعات پر ترافیک قاهره را به دنبال داشت.
ون چیزی شبیه به قوطی کنسرو گوشت پخته شده روی چند چرخ است. سرویسی از سوی توقفگاههای شناخته شده به آنها ارائه نمیشود. هیچ علامت و جدول زمانیای وجود ندارد، آنها فقط به دل جاده میزنند و جمعی راننده هستند که گرد هم آمدهاند، معمولا تنباکو دود میکنند تا این که کسی مزاحمشان شود.
راننده شاید قصد نداشته باشد بدون توقف تمام مسیر تا قاهره را طی کند اما اگر چنین درخواستی از او داشته باشید، پاسخ منفی نمیدهد. اگر نفر اول باشید، باید برای شش نفر دیگر که میخواهند همین مسیر را طی کنند، صبر کنید تا بالاخره راه بیفتید.
صلاح مسیرش به سوی نصر را در تقاطعی در حاشیه نجریج آغاز میکرد، اول به شهری کمی بزرگتر به نام بَسیون میرفت که احمد المحمدی از استون ویلا متولد آنجا است. او از انجا به شهر شلوغ طنطا میرفت که گزینههای بیشتری برای رسیدن به قاهره از میدان شلوغ رامسس داشت و در نهایت سوار آخرین ون میشد که این مسیر دشوار را طی میکرد و در نهایت او را به نزدیکی زمین تمرین میرساند.
شرایط یک سال از زندگی او در سن 12 سالگی به همین ترتیب بود. حداقل سه بار در هفته، طی کردن رفت و برگشت این مسیر در یک روز. گاهی او پس از نیمه شب به خانه برمیگشت و سپس صبح روز بعد دوباره راه میافتاد. گاهی بسته به بازیها، پنج روز در هفته این مسیر را طی میکرد. گاهی پدرش و گاهی مادرش او را همراهی میکردند. او معمولا همراهی داشت اما این اتفاق همیشگی نبود.

مسیری که صلاح از نجریج تا منطقه نصر قاهره برای حضور در تمرینات المقاولون طی میکرد.
جلسات تمرین در قاهره در ساعت 4:30 بعدازظهر شروع میشدند. این یعنی او باید پیش از ساعت 12 نجریج را ترک میکرد. حتی در اواسط زمستان نیز هوا در حوالی این ساعت رو به گرما میرفت. حتی با این که دمای هوا حتی برای الاغی که در سایه زیر گاری چوبی قدیمی پنهان شده نیز گرم است اما اکثر مصریهای حومه شهر که اتلتیک در بازسازی مسیر طی شده توسط صلاح پیش از تبدیل شدن به یک فوق ستاره با آنها برخورد کرد، کتهای سنگین به تن داشتند.
این نشان میدهد که هوا در تابستان میتواند تا چه حد گرم شود. زنی که برقع به صورت داشت، در حالی که از پشت راننده ونی که ما را به بسیون میبرد، رد میشود، میگوید:” آگوست سال گذشته هوا بیشتر از 50 درجه بود.” این راننده در حالی که سیگاری به لب دارد به جاده روبرو که معروف و ترسناک است، خیره شده بود. شهردار نجریج با ارسال پیامی روی واتساپ به زبان عربی به من هشدار داد و ترجمه پیامش این بود:” جایی را بگیر، وگرنه سرت ضربه خواهد خورد.”
سه پسر در ون هستند که کمی بزرگتر از صلاح وقتی این مسیر را طی میکرد به نظر میرسند. روز چهارشنبه است و آنها زودتر مدرسه را تمام کردند. از این که خبرنگاری اروپایی در فضایی نزدیک به آنها حضور دارد، هیجانزده هستند.
آنها تا زمانی که به کفر المنشی برسیم، نگاههای خیره کوتاهی دارند و کم و بیش زیر لب میخندند. در جادهای اروپایی و با وسیلهای بهتر شاید رسیدن به آنجا پنج دقیقه طول میکشید. این مسیر تقریبا نیم ساعت زمان میبرد. این واقعا جاده نیست بلکه فرورفتگیهای متوالی، پیچهای طولانی و خندقهایی عمیق با آسفالتهایی ترک خورده در اطرف آن است. من از دوام شاسی این ون شگفتزده شدم، ونی که به شکلی دور از انتظار با توجه به گلی که روی آن را پوشانده بود، از داخل با خز زرد و خرسهای تِدی و اردکهای پلاستیکی که از سقف آویزان بودند، تزیین شده بود.

صلاح در 12 سالگی مسیری طولانی را طی میکرد تا به رویای بزرگش برسد.
این راننده اطمینان داشت که ما شاید بتوانیم در کنار هم در بسیون از مسیر فرعی طنطا را دور بزنیم: مسیرهای مستقیم بیشتری به طرف قاهره به نسبت 15 سال پیش وجود دارد. برای بازسازی مسیری مشابه صلاح، من به این نتیجه رسیدم که بهتر است از طنطا عبور کنم.
من 15 دقیقه منتظر پر شدن اتوبوس ماندم، در حالی که قرآن از رادیو پخش میشد و باز ماندن درها باعث شده بود مگسها وارد ماشین شوند. یک کافه نیشکر مایع میفروخت که به صبور ماندن کمک میکرد و به بدن قوت میداد. ونها برای کسانی که پاهای بلندی دارند، ساخته نشدهاند. یکی از پاهای من بیحس شده بود و من فقط نیم ساعت از مسیر را طی کرده بودم.
***
قاهره در تمام ابعاد وجودتان رسوخ میکند. شما میتوانید بوی آن را در موهایتان حس کنید و از روی گوشهایتان بردارید. رسیدن به این شهر به یادماندنی است، حتی اگر در ساعت سه نیمه شب و از طریق فرودگاه باشد، به جای آشفتگیای که در ترمینال حمل و نقل عمومی در میدان رامسس وجود دارد.
در آشفتگی این ساعات شلوغ، مغازههای خیابانی و فروشندههای دورهگردی هستند که از دریل برای کندن ضربهگیرهای کنار جاده استفاده میکنند تا آنها را به عنوان اوراق بفروشند. وقتی جاده خلوتتر است، متوجه میشود که هیچ مسیر منظمی وجود ندارد.
موتوریها وارد هر فضایی که بتوانند میشوند و کمی بعد میپذیرید که این رفتار شاید عواقب تراکمی بیاندازه است که احتمالا تنها به لطف یافتن راه حلی آرام میگیرد که مهم نیست تا چه حد جسورانه باشد.
در عین حال به نظر میرسد که ترمز ماشین به بوق آن وصل شده است. در صندوق عقب بدون اخطار باز میشود چون قفلها خراب هستند. در حرکت اهسته پشت چراغ راهنما، رانندگان تاکسی فندک با هم رد و بدل میکنند، حتی با این که موتور ماشین هنوز در حال کار است و لاستیکها حرکت میکنند. به محض این که از یک تاکسی خارج میشوید، راننده دیگری سعی میکند شما را متقاعد کند که سوار تاکسی دیگری شوید.
در جامعه مهاجر نشین در حومههای خلوتتر مانند معادی، شوخیای درباره سفارت مصر وجود دارد. اگر از مردی در خیابان بپرسید که کجا باید سفارت را پیدا کنید، او با لحنی مطمئن تمام مسیر تا رسیدن به آنجا را شرح میدهد- هرچند سفارت مصر در قاهره وجود ندارد، شهری که انگار همه قدرت راهنمای تور بودن را دارند و خدماتی که هرگز نمیدانستید به آن نیاز دارید، تنها چند متر با شما فاصله دارد.
مهم نیست که به آن نیاز دارید یا نه، اگر چند سکه برای خرج کردن داشته باشید همیشه کمک در نزدیکی شما است. تصور کنید که حضور در قاهره برای اولین بار در سن 12 سالگی با هدف دنبال کردن فوتبال به عنوان یک حرفه تا چه حد برای صلاح دلهرهآور بوده است.
مدیر بخش جوانان باشگاه المقاولون میگوید:” من فکر میکنم او قبل از پیوستن به این باشگاه به اینجا نیامده بود.” او کسی است که صلاح و والدینش را پس از یک سال رفت و آمد به خانهاش برد و اظهار داشت که از جذب بازیکنان متولد 1992 و 1993 چنان هیجانزده بود که مدیران ارشدش را متقاعد کرد محلی در نزدیکی زمین تمرین بخرند تا کسانی که از راه دور میآیند بتوانند در آنجا بمانند و بیشتر روی پیشرفت فوتبالشان تمرکز کنند.

رفعت راغب معروف به کاپیتان ریئو نقش زیادی در پرورش صلاح در دوران نوجوانی داشت.
نام او رفعت راغب است اما معمولا با لقبش شناخته میشود که ریئو است. او برای صلاح، کاپیتان ریئو است- بازیکن اسطورهای مصر که با بازدید از اروپا و بازگشت با ایدههای جدید به مدرن کردن سیستم جوانان المقاولون کمک کرد.
او روی صندلی زیبای گلدوزی شده در خانه 50 سالهاش در المزاح، یکی از مناطق آرام قاهره، نشسته و به انبوهی از عکسهای سیاه و سفید نگاه میکند که نشانگر مسیر زندگی حرفهای خودش پیش از رسیدن به فایلهای خاطرهانگیز مربوط به صلاح است. او میگوید:” بفرمایید. افراد زیادی در مصر هستند که ادعا میکنند پیش از من استعداد صلاح را دیدند اما من همه اینها را به صورت مستند دارم…”
مشخص شد که صلاح تحت راهنمایی ریئو در المقاولون زیر نظر فرد خوبی بود؛ کسی که شش فصل بسیار موفقیتآمیز به عنوان وینگر در باشگاه بزرگ الاهلی در قاهره سپری کرده بود و سپس به تیم کوچکتر اسماعیلی رفت تا نه تنها اولین عنوان قهرمانی لیگ در تاریخ این باشگاه را برای آنها به ارمغان بیاورد، بلکه این تیم را فاتح لیگ قهرمانان آفریقا هم کند- افتخاری که هیچ تیم مصریای پیش از آن موفق به رسیدن به آن نشده بود.
پیروزی برابر تیم تیپی مازمبه از کنگو در دو دیدار رفت و برگشت در سال 1969 “بهترین روز زندگی او” بود اما نزدیکترین رقیب برای آن روز، هشت سال پیش از آن و در جریان بازی الاهلی برابر تاتنهام در اوایل دهه 1960 میلادی و با حضور جیمی گریوز و دیو مکی شکل گرفته بود.
هرچند تاتنهام با نتیجه 3-7 در آن بازی به پیروزی رسید اما ریئو تغییرات زیاد در نیمه دوم را یکی از دلایل آن میداند و معتقد است که این بازی آنقدری که باید جدی گرفته نشد. او با عبارت ” شانس ما برای نشان دادن قدرتمان به اروپاییها” از این بازی یاد میکند. هرچند، چند سال بعد و زمانی که بنفیکا و اوزهبیو از قاهره بازدید کردند و با نتیجه 2-3 شکست خوردند، شرایط بهتر شده بود.
ریئو 78 ساله است و به تازگی در تابستان 2019 پس از سه دهه حضور در دپارتمان جوانان از المقاولون جدا شده است. او پیش از آن قائم مقام طرح مورد حمایت پپسی بوده که درها را به روی 55 هزار فوتبالیست جوان مصری باز کرد.
صلاح یکی از آن نامهایی بود که در لیست نهایی 40 نفره بازیکنان قرار گرفت، هرچند اینکه پیش از آن به عثماسون طنطا وصل شده بود نیز کمک زیادی کرد. این باشگاهِ منحل شده مثل المقاولون تحت مالکیت پیمانکاران عرب قرار داشت که بزرگترین شرکت ساخت و ساز در مصر هستند. ردپای این شرکت در پروژههای ساختمانی بزرگ سراسر این کشور شامل سد، چندین فرودگاه بینالمللی و جاده کویری قاهره به اسکندریه دیده میشود که زمان سفر صلاح بین طنطا و پایتخت را کوتاه میکند.
ریئو به زبان انگلیسی که در سفرها آن را یاد گرفته میگوید:” محمد بهترین بود.” او برای گفتن نظرش درباره صلاح وقتی اولین بار بازی او را دید به زبان عربی برمیگردد. این اتفاق اولین بار در طنطا در اواخر سال 2005 رخ داد.
او میگوید:” شتاب او، نمیتوانم توصیف کنم چقدر سریع بود- او حتی از حالا هم سریعتر بود، هرچند بازیاش بهتر شده است. گاهی وقتی بازیکنی در یک ویژگی بسیار درخشان است، به سختی میتوان نواقص او را دید و البته هر بازیکن 12 سالهای نیاز به پیشرفت در تمامی ابعاد دارد. اما به وضوح مشخص بود که پای چپش بسیار قدرتمند است. او میتوانست با قدرت به توپ ضربه بزند. من با شرکت پیمانکاران عرب تماس گرفتم و گفتم ما باید روی او تمرکز کنیم.”
ریئو قرارداد صلاح را بهبود بخشید و دستمزدش را پس از چند ماه حضور در المقاولون افزایش داد؛ سپس او در انتهای فصل اول امکان حضور در خوابگاه باشگاه برای او فراهم شد، جایی که شرایط ادامه تحصیل، غذا و کمکهای پزشکی در اختیارش قرار داشت.
ریئو میگوید:” متوجه بودم که این طی کردن برای او خوب نیست. او هر روز بسیار خسته بود. اما فکر میکنم این سفر به او کمک کرد که خیلی سریع بفهمد که رسیدن به رویاها نیازمند تلاش بسیار زیادی است. شاید استعداد داشته باشید اما استعداد فقط یک بخش از مسیر زندگی هر فردی است. این کار برای او آسان نبود و باعث شد انگیزه بیشتری پیدا کند. میتوانستید این ویژگی را در بین بسیاری از بازیکنان شهرهای حومه ببینید. عطش آنها از بازیکنان ساکن قاهره بیشتر بود.”
ریئو تصمیم مهم دیگری را هم به خاطر دارد، تصمیمی که باعث شد المقاولون بتواند بازیکنان بیشتری از گروه سنی صلاح را به نسبت همیشه حفظ کند. اعضای این تیم بسیار زیاد بودند اما استعداد بسیاری هم داشتند و بنابراین او تصمیم گرفت آنها را به دو تیم تقسیم کند – یکی از آنها در لیگ قاره و دیگری در لیگ گیزا رقابت میکرد. در پایان هر فصل، هر بازیکنی دفتر اطلاعاتی دریافت میکرد که باید به والدینش تحویل میداد. حضور صلاح در سال 2006 باعث شد که چنین روندی شکل بگیرد.
ریئو اشاره میکند:” محمد صلاح به تیم اضافه شده بود.” دو فصل بعد، تیم زیر 14 سال صلاح بدون شکست قهرمان جام قاهره شد. آنها در 16 بازی از 18 بازی به پیروزی رسیدند و دو تساوی به دست آوردند. این تیم همچنین 63 گل به ثمر رساند و فقط 12 گل دریافت کرد. ریئو میگوید:” زندگی در قاهره باعث شد سطح تمرکز محمد افزایش پیدا کند. ما شاهد یک جهش بودیم. او از بازیکنی آیندهدار به بازیکنی بسیار بسیار آیندهدار تبدیل شد.”
گفته میشود که صلاح به عنوان مدافع چپ برای تیم اول المقاولون به میدان میرفت اما این واقعیت ندارد. او به عنوان وینگ-بک چپ به تیم جوانان این تیم رفت اما پستش را عوض کرد چون پیش از آن بازیکنان خوبی در سمت چپ این تیم حضور داشتند. یکی از آنها شریف اعلا بود که در سال 2015 رشد قابل توجهی داشت و به الزمالک مصر پیوست. بازیکن دیگر علی فتحی بود که مثل صلاح شیفته حضور در اروپا بود و همین باعث شد در همان سال انتقال صلاح به بازل، او نیز به باشگاه ناسیونال مَدِیرا بیپوندد.
او با المقاولون به مصر برگشت اما پس از آن به الزمالک رفت، جایی که به مصدومیت شدیدی دچار شد که تقریبا دوران حرفهای او را به پایان رساند. در یک غروب پنجشنبه، او در حال برگزاری جلسات آمادگی جسمانی در زمین تمرین الانطاق الحربی بود، در حالی که هم تیمیهایش یکی از بازیهای لیگ را در آن سوی شهر برابر الجیش، تیم دیگر قاهره، با پیروزی پشت سر گذاشتند.
فتحی که نزدیک به پنج سال در زمان حضور در آکادمی جوانان المقاولون با صلاح هم اتاقی بود، درباره رابطهاش با او میگوید:” ما چیزهای بسیاری درباره هم میدانیم.” این دو نفر از به چالش کشیدن یکدیگر و لذت میبردند و با تعداد گلهایی که با پای راست در تمرینهای تیمی پنج نفره میزدند، مشخص میکردند که چه کسی باید شام بخرد.
رقابت آنها به بازی کردن فیفا با پلیاستیشن که با بخشی از دستمزد اولیه هر دو بازیکن خریده شده بود، هم کشیده شد. فتحی با یادآوری این خاطرات لبخند میزند:” من رئال مادرید را انتخاب میکردیم و او بارسلونا را برمیداشت.” این رقابت به بازی الکلاسیکو ختم میشد و صلاح موفق میشد با بارسا پیروز شود:” در نهایت من باید شام میخریدم چون این بارسلونای پپ گواردیولا بود…”
محمد اِلنِنی که بعدتر با آرسنال به لیگ برتر رفت، اکثر دوران ابتدایی فوتبالش را در تیمهای جوانان الاهلی سپری کرد. او پس از پیوستن به المقاولون در سال 2008 اتاقی در کنار صلاح و فتحی گرفت. صلاح نقاط اشتراک زیادی با الننی داشت چون او از المحله الکبری آمده بود؛ شهری کوچک و با محصولات بافندگی که فاصله زیادی از نجریج نداشت.
فتحی که در حلوان، شهری در حاشیه رود نیل در جنوب قاهره، به دنیا آمده میگوید:” من اگر میخواستم میتوانستم به خانه بروم اما این کار برای آنها آسان نبود و چنین اتفاقی به این معنا بود که آنها بسیار به هم نزدیک شدند.”
به گفته فتحی، الننی از صلاح هم رقابتجوتر بود و در هیچ زمینهای خصوصا در بازی پلیاستیشن حاضر به پذیرش شکست نمیشد:” محمد او را دیوانه میکند و به او یادآوری میکرد که چقدر بهتر است. اگر صلاح را بشناسید، متوجه میشوید که چقدر بامزه است و دوست دارم کاری کند که واکنش دیگران را ببیند. اما او در طول تمرینات و بازیها بسیار بسیار متمرکز است- هیچ چیز مانع او نمیشود.”

علی فتحی در المقاولون به صلاح همتیمی و هماتاقی بود.
در آپارتمان کاپیتان ریئو در المزاح، این مدیر جوانان سابق درباره جایگاه صلاح در فوتبال واکنش نشان داده و درباره تاثیر خودش صحبت کرده، میزان توانایی و عزم راسخ این بازیکن که او را به مدارجی که الان به آن دست یافته رسانده را بررسی میکند و این که آیا محیطی که او فراهم کرده تاثیری داشته یا خیر.
ریئو معتقد است که اگر صلاح به الاهلی یا الزمالک میپیوست، مسیر زندگی حرفهای او به دلیل توقع کسب نتیجه در سنین پایین تغییر میکرد. او میگوید:” انتظارات زیادی از مربیان برای کسب جام وجود دارد.”
این اتفاق به دلیل علاقه وسواسی همه باشگاههای مصری به ثبت رکورد رخ میدهد که به سطح تیم اول محدود نمیشود. برای مثال در آکادمی جوانان الاهلی، هر فصل با جزییات کامل روی تخته چوبی دستاوردها شرح داده میشود.
ریئو میگوید:” بازیکنان باید پیش از این که نحوه پیروز شدن را یاد بگیرند، یاد بگیرند که چطور فوتبال بازی کنند. بازیکنان زیادی در حالی به سن 16 سالگی میرسند که فکر میکنند میدانند چطور باید پیروز شوند اما استعداد آنها رشد نکرده و نقاط ضعفشان هنوز همچنان نمایان است. وقتی به مربیان گفته شود اگر قهرمان نشوید، ما شما را اخراج میکنیم، چنین اتفاقاتی هم رخ میدهد. علاقه به قهرمانی روند طبیعی را مختل میکند.”
اما صلاح در المقاولون قهرمان شد و در عین حال پیشرفت هم کرد. به گفته فتحی، این استقلال صلاح بود که او را از سایرین متمایز میکرد. او میتوانست به اطراف نگاه کرده و برای خودش فکر کند. او هر روز پس از جلسات تمرین به سالن بدنسازی میرفت و حداقل نیم ساعت مشغول بلند کردن وزنههای سبک بود. سپس به سالن بدنسازی خصوصی میرفت، به مربیاش میگفت که باید از نظر استقامت بدنی و شتاب پیشرفت کند، حتی با این که در همان زمان نیز سریع بود.
فتحی اظهار داشت:” رژیم غذایی فوتبالیستهای مصری همیشه خوب نیست. اما محمد تغییر شرایط برای رسیدن به حالت مطلوب را بسیار جدی میگرفت، جدیتر از هر بازیکن مصری که با او ملاقات کردهام. مربیان به او نگفته بودند چنین کاری را انجام دهد. اما او متوجه شده بود که این روش بازیکنان اروپایی است. او هم باید برای موفق شدن در اروپا از روشی مشابه استفاده میکرد.”
***
این چهارمین نوبت نماز در روز و به این معناست که وقفهای در حضور تیم هفت نفره زیر نور چراغ زمین تمرین الاهلی در ورزشگاه سابق آنها ایجاد میشود که به شکل عجیبی در جزیرهای قرار گرفته که محل تولد الزمالک، رقیب بزرگ آنها، است.
احمد حسن در اواخر دوران بازیاش برای هر دو تیم به میدان رفت، دورانی که با 186 بازی ملی همراه بود- رکوردی جهانی. او در گرما به ندرت عرق میکند و با نشستن روی توپ منتظر است تا بازی بار دیگر شروع شود.
او 44 سال دارد و حضور دیرهنگامش (که به دلیل ترافیک موجه است) پویایی رویدادی که هر پنجشنبه شب پیش از غروب آفتاب برگزار میشود را تغییر داده است. اسطورههای الاهلی برابر سایر سلبریتیهای مشابه شکست میخورد تا این که حسن با پاهای پرانتزی، لنگ زدن مختصر، جوانی ارثی و عزم راسخش برای بهبود شرایط ظاهر شد.
یکی از بازیکنان سابق بزرگتر الاهلی، محمد عامر است که در 66 سالگی هنوز دوست دارد چهار بار در هفته در چنین بازیهایی شرکت کند. او با ریش، تیشرتی شطرنجی و عطری خوشبو بعدتر توضیح میدهد که چرا به عنوان سرمربی المقاولون تصمیم گرفت فرصت انجام اولین بازی حرفهای را در اختیار محمد صلاح قرار دهد.
عامر میگوید:” من سرگذشت او را دوست داشتم. او سرعت داشت اما بسیاری از بازیکنان سرعتی هستند. آیا میدانند چطور باید از آن استفاده کنند؟ وقتی شما بازیکنی جوان دارید، باید دقیقا بدانید که وقت درست قرار دادنش در تیم اول چه زمانی است. شما باید اطمینان داشته باشید که او شانس خوب بودن در دیداری خاص را دارد. من تصمیم گرفتم زمانی از صلاح به عنوان بازیکن تعویضی استفاده کنم که تیم دیگر عملکرد خوبی نداشت.
وقتی مدافعان خسته هستند، دوست ندارد تلاش کنند و جلوی سرعت حریف را بگیرند. فضاها هم باز میشوند چون سطح تمرکزشان افت کرده است. این اتفاق برای هفت یا هشت بازی تکرار شد. او همیشه کاری میکرد که من را تحت تاثیر قرار میداد.”
رکورد جالب عامر این است که او تنها بازیکنی است که در یک بازی با پیراهن الاهلی، هم به برای این تیم گل زده و هم برای تیم حریف! این اتفاق در دیدار برابر الزمالک رخ داد و هواداران تا هفتهها پس از آن دربی که با نتیجه مساوی به پایان رسید نمیدانستند که باید او را هو کنند یا مورد تشویق قرار دهند. عامر در اواخر دهه 1970 و 1980 میلادی هشت قهرمانی لیگ و هفت قهرمانی جام حذفی مصر را با الاهلی به دست آورد. وقتی دوران بازیاش به پایان رسید، او در تیم مربیگریای قرار گرفت که با تیم ملی مصر به جام جهانی 1990 ایتالیا رفت.

اولین بازی صلاح در ترکیب المقاولون زیر نظر محمد عامر انجام شد.
عامر میگوید که میتوانست با صلاح احساس همذاتپنداری داشته باشد چون حتی با این که بازیکن الاهلی نبود اما مثل یکی از آنها تمرین میکرد. او میگوید:” او ولع یک قهرمان را داشت. اما مهمترین نکته این بود که من میدانستم میتوانم به او اعتماد کنم. او همیشه کاری را میکرد که از او میخواستم و شما همیشه این سطح از توجه را از بازیکنان جوان دریافت نمیکنید. حافظه او بسیار خوب بود.”
صلاح در یکی از اولین بازیهایش تاثیرگذار ظاهر شد- دیداری مهم در حرس الحدود، تیمی از اسکندریه که برای کسب قهرمانی رقابت میکرد- و به کسب نتیجه مساوی کمک کرد. وقتی چند هفته بعد برابر الزمالک در ترکیب اصلی قرار گرفت، عامر پیشبینی جسورانهای انجام داد و به خبرنگاران گفت:” دو سال دیگر او در مصر مانند مسی خواهد بود.”
***
سپس انقلاب رخ داد. مردی که چایی نعنا مینوشد، صبح روز فوریه 2011 را به خاطر میآورد که او و دیگر مشتریان همیشگی در کافه وادی الملیجی، جمعیت جمع شده در میدان التحریر قاهره را دیدند و ناگهان بهترین موقعیت برای تماشایی صحنهای نصیب آنها شد که بنیادیترین و ترقیخواهانهترین لحظه در تاریخ مدرن مصر به حساب میآمد. او میگوید:” شما میتوانستید آن را درست از همینجا ببینید.”
اما این اتفاق آنطور که قرار بود پیش نرفت. دیکتاتوری رییس جمهور حُسنی مبارک در اولین انتخابات دموکراتیک پس از دههها، جایش را به اخوان المسلمین داد. اخوان المسلمین در سال 2013 توسط رییس جمهور سیسی کنار زده شد و مصر از آن زمان به کشوری تک حزبی برگشت.
وقتی مرد دیگری با چشمانی جسور در کافهای دیگر سر صحبت را باز کرده و در حال قلیان کشیدن از خودش میپرسد که آیا این کشور هشت سال پس از این انقلاب در جایگاه بهتری قرار گرفته یا نه، اینطور به نظر میرسد که بیشتر از اینکه سوالی مطرح کند، در حال فاش کردن این واقعیت است.
در طول مدت اقامتم در این کشور، برایم مشخص شد که تمامی مکالمات درباره سیاست باید با احتیاط انجام شود چون شما هرگز نمیدانید چه کسی به حرفتان گوش میدهد. اثبات بیگناهی برای خبرنگاران بسیار دشوار است. در آخرین روز حضورم پیش از بازگشت به خانه، تحرکات نگران کنندهای مربوط به دستگیریهایی از سوی ماموران سیسی رخ داد که پس از اظهارات دو نویسنده در صفحاتشان در شبکههای اجتماعی در مخالفت با دولت شکل گرفت.
فوتبال شاید ورزش ملی باشد اما شما باید در نحوه اظهارنظر درباره این موضوع نیز محتاط باشید. پس از این که 74 هوادار الاهلی پس از حملاتی در پورت سعید در پایان دیداری از جام حذفی برابر المصری کشته شدند، هواداران تقریبا به مدت شش ساال از حضور در ورزشگاهها محروم شدند. اعلام شد که این حملات از سوی ارتش صورت گرفته که میخواست به دلیل نقش هواداران متعصب الاهلی در انقلاب 12 ماه قبل از آنها انتقام بگیرد. به من یادآوری شد:” و بسیاری از این رهبران ارتشی در حال حاضر در راس قدرت هستند.”
هرچند هواداران بار دیگر در سال 2018 اجازه پیدا کردند که برای مسابقات لیگ وارد ورزشگاه شوند اما ظرفیتها محدود ماند و حضور تماشاگران بسیار کمتر از حالت عادی است. سیسی وحشت بسیاری از تهدید تجمعهای عمومی دارد و این توضیح میدهد که چرا میدان تحریر- مقر انقلاب- به صورت دائم تحت ساخت و ساز است.
به نظر میرسد که در صحبت از محمد صلاح امنیت بیشتری وجود دارد؛ قهرمانی ملی که سعی کرده فاصله مطمئنی را با سیاست حفظ کند. او جزو بازیکنانی نادر در مصر است چون هرگز برای الاهلی یا الزمالک بازی نکرده و این محبوبیتش را گسترش داده است.
در کافه وادی الملیجی، بحثهایی در این باره که آیا او باید به جای احمد فتحی، بازیکن 35 سالهای که دو دوره با شفیلد یونایتد و هال سیتی در انگلیس حضور داشت، کاپیتان تیم ملی باشد یا نه وجود دارد اما دستاورد برجستهتر این بازیکن این است که او سالها مهره اصلی خط دفاعی الاهلی بوده است.
معمولا در مصر، سرمربی تنها زمانی کاپیتانش را عوض میکند که بازیکن تصمیم به بازنشستگی بگیرد اما حوسام البدری میخواست صلاح را جانشین فتحی کند، حتی با این که کاپیتان فعلی او میخواست به بازی ادامه دهد. رسم این کشور همچنین این است که بازوبند کاپیتانی به بزرگترین بازیکن اهدا شود و با این منطق، محمد الننی و احمد حجازی جلوتر از صلاح هستند. در آخر، فتحی- علیرغم این که دوست صلاح است- حاضر به واگذاری کاپیتانی نشد و این اتفاق منجر به گمانهزنیهایی درباره ناهماهنگی در رختکن شد (توضیح مترجم: این مطلب پیش از حضور کارلوس کیروش روی نیمکت مصر نوشته شده است).
وقتی اعلام شد که اشتباه اداری از سوی فدراسیون فوتبال مصر در فرمهای مربوط به جایزه بهترین بازیکن سال فیفا باعث شده که صلاح جایی در رایها نداشته باشد، شرایط خوبی به وجود نیامد. در همین حال، این شایعه مطرح شد که صلاح شماره تلفن همراهش را در اختیار هم تیمیهای جوانترش در تیم ملی قرار نمیدهد. یکی از خبرنگاران در طول دوران حضور من در قاهره میپرسد:” آیا او هنوز همان کسی است که قبلا بود؟” و خبرنگار دیگری به او تذکر میدهد که افراد زیادی در این کشور- شامل بعضی از فوتبالیستها- از ذات خوب او سواستفاده کردهاند و این باعث شده که او از خودش محافظت کند.
علی فتحی میگوید دایره اطرافیان صلاح کوچک است و او به دوستانی که از قدیم میشناسد، وفادار است. این موضوع با کاری که او برای محمود جنیش، دروازهبان الزمالک، پس از مصدومیت جدی از ناحیه زانو انجام داد، مشخص میشود. صلاح ترتیب معاینه شدن جنیش توسط تیم پزشکی لیورپول در ملوود، زمین تمرین این باشگاه، را داد و این اتفاق به این بازیکن 32 ساله کمک کرد که زودتر از آنچه در مصر انتظار میرفت به آمادگی برسد.
به گفته فتحی، محمد سماره ستاره تیم اول المقاولون در فصلی بود که صلاح برای اولین بار با پیراهن این تیم به میدان رفت. او حالا 36 ساله است و هدایت تیم زیر 17 سال الاهلی را برعهده دارد. سماره در قاهره به دنیا آمده اما تصمیم گرفت به خاطر اصل و نسب والدینش برای تیم ملی فلسطین بازی کند.

وقتی صلاح به ترکیب اصلی المقاولون رسید، محمد سماره ستاره این تیم بود.
در آکادمی جوانان این باشگاه در منطقه نصر، او خاطره پیروزی 0-4 برابر الداخلیه را حتی با این که در این بازی حضور نداشت به خاطر میآورد. صلاح اولین هتتریک دوران فوتبالش را در آن روز ثبت کرد و پس از هر گل هرجا که سماره بود به همان سمت میدوید. او میگوید:” در زمان گل اول من روی نیمکت بودم و روی گل دوم در حال گرم کردن بودم. وقتی گل سوم را زد نیز به دنبال من میگشت اما تمام بازیکنان سعی کردند راهش را سد کنند، لحظه بامزهای بود.”
صلاح از این که با بازیکنان بزرگتر تیم معاشرت کند و از آنها یاد بگیرد، هراسی نداشت. او از راهنماییهای آنها سپاسگزار بود. صبح روزی که سماره 29 ساله شد، هدیهای را یافت که در رختکن انتظارش را میکشید. هرچند او تاریخ تولدش را به کسی نگفته بود اما صلاح علیرغم این که یکی از جدیدترین بازیکنان تیم اول المقاولون بود، تولد او را به خاطر داشت. او میگوید:” این هدیه ساعت فاسیل و افترشیو شنل بود. من پرسیدم چه کسی این هدیه را اینجا گذاشته؟ مسئول تدارکات گفت که این از طرف صلاح است. این کار از روی محبت او بود. من تمام آن افترشیو را استفاده کردم. اما هنوز ساعت را دارم.”
فصل 11-2010 اولین فصل کامل او به عنوان بازیکن ثابت بود. محمد عامر، مربی سابق المقاولون، میگوید:” او به شکلی باورنکردنی پیشرفت کرد. اعتماد به نفسش پایین نبود و حتی با اعتماد به نفستر هم شده بود. تصمیمگیریاش بهتر بود، موضوعی که گاهی در زمینه بازیکنان سریع مشکلی جدی است چون فکر میکنند میتوانند همه را با سرعتشان از سر راه بردارند. از نظر تاکتیکی نیز پیشرفتهای بسیار خوبی داشت. او بهتر متوجه میشد که مدافعان کجا جاگیری میکنند.”
عامر باور دارد همین که فصل اول و دوم کامل حضور او در این تیم به واسطه رویدادهایی مختل شدند که از کنترل او خارج بود، نشان از تمرکز بالای صلاح دارد. پس از انقلاب مصر در سال 2011، وقفه زیادی بین بازیها ایجاد شد و فاجعه یک سال بعد ورزشگاه پورت سعید منجر به ناتمام ماندن لیگ شد. عامر در آن زمان از المقاولون جدا شده بود و این تعطیلی به این معنا بود که آنها از خطر سقوط فرار کردند.
صلاح در فاصله چهار ماه به سوییس رفت تا به بازل ملحق شود. او پیش از آن به الزمالک پیشنهاد شده بود اما رییس باشگاه مداخله کرده و مدعی شد که این بازیکن به اندازه کافی خوب نیست. هرچند یکی از اولین گلهای حرفهای او برابر الاهلی در جریان تساوی با این تیم به ثمر رسیده بود، آنها هم هرگز برای جذب او اقدام نکردند.
نظریههایی در مصر درباره دلیل انتقال او به کشوری دیگر وجود دارد. آن دوران، دورانی غیرقابل پیشبینی حتی برای بزرگترین باشگاههای فوتبال این کشور بود. دورنمای سیاسی نامشخص پس از انقلاب به این معنا بود که الزمالک و الاهلی در زمینه سرمایهگذاری مالیشان محتاطتر عمل میکردند. ممنوعیت حضور هواداران در ورزشگاه پس از حادثه پورت سعید باعث شده بود که هر دو باشگاه به دلیل قطع شدن درآمد فروش بلیت پول کمتری در اختیار داشته باشند. پیش از آن، این دو باشگاه میتوانستند با رقبای اروپایی رقابت کنند چون قدرت مالی خوبی داشتند اما دیگر این شرایط از بین رفته بود.
سماره و فتحی فکر میکنند صلاح بدون توجه به علایق باشگاههای داخلی به خارج از کشور میرفت چون این همیشه رویای او بود. هرچند باید به این نکته توجه شد که تصمیم هر بازیکنی مصری هرچه که باشد، مقاومت برابر پیشنهاد الاهلی یا الزمالک کار دشواری است چون آنها قدرت و آینده روشنی دارند و فشار زیادی روی بازیکن وارد میشود.
عملکرد او در جام جهانی زیر 20 سالهها کلمبیا پس از انقلاب باعث افزایش گزینههایش شد. این نشانگر اعتماد به جوانان در المقاولون بود که تعداد بازیکنان این باشگاه در تیم مصر در آن تورنمنت به اندازه الاهلی بود و دو بازیکن بیشتر از الزمالک داشت. وقتی شماره پیراهنها اعلام شد، شماره 11 به جای صلاح به علی فتحی داده شد. هرچند صلاح شماره 12 را انتخاب کرد و به عنوان یکی از پنج بازیکن برتر در این مسابقات مورد توجه استعدادیاب بازل در بوئنوس آیرس قرار گرفت. صلاح پیش از بازی اول مرحله گروهی- تساوی 1-1 مقابل برزیل- به فتحی گفته بود که این مسابقات را فرصتی برای انتقال به اروپا میبیند.
عامر متوجه شده بود که صلاح ممکن است چند ماه پس از بازگشت از آمریکای جنوبی با قیمتی ارزان از المقاولون جدا شود. مدیربرنامههایی وعده انتقالش به آلمان را داده بودند اما عامر این بازیکن را متقاعد کرد که قرارداد جدیدی امضا کند. عامر میگوید:” او علیرغم استعداد قابل توجه و وسوسههایی که احتمالا داشت، وفاداریاش را نشان داد. من فکر میکنم به همین دلیل است که خدا از آن زمان با او بسیار مهربان بوده است.”
***
قیامت. صدای جیغ ترمزها در میآید، صدای گوشخراش بوق ماشینها به گوش میرسد. نیروهای امنیتی همه جا هستند- پلیس با ماسک صورت و باتومهای بزرگ و ماموران ارتش با مسلسل. گربههای ولگرد کوچک از کنار شما میپرند و برخورد خز آنها با پوست انسان حس خوبی به همراه ندارد. فروشندههای دورهگرد که از همه چیز خبر دارند، ظاهر میشوند.
این میدان رامسس است که بیشتر به خاطر ایستگاه قطارش معروف است- بزرگترین ایستگاه در مصر. سکوهایی هستند که دسترسی سریع به شهرهایی چون اسکندریه، عصوان و اقصر را در اختیار مسافران قرار میدهند. بیرون از آنجا ونهایی هست که میتواند شما را به همه جا ببرد و بسیار ارزانتر است- هرچند میدانید که این مسیر بیشتر طول میکشد.
ما به سمت طنطا برمیگردیم. وقتی موتورها روشن میشود، اتوبوس مثل تیری از کمان رها میشود. من متوجه شدم که حس مورد علاقهام در این سبک از حمل و نقل، تنبلی آن است. مسافران سریعا به خواب میروند و هیچ ناراحتیای را در نظر نمیگیرند. حس خوب همراهی نیز وجود دارد. رسم این است که مسنترین فرد حاضر در اتوبوس کرایه راننده را جمع کند و سپس پول را در آخر سفر به او بدهد. قیمت سفر از قاهره به طنطا 15 پوند مصری است- حدود 70 پنی. یکی از مسافران با ناراحتی میگوید:” قیمتها بالا رفته است” اما دلیل آن را توضیح نمیدهد.

حالا در همه جای مصر عکسهای محمد صلاح دیده میشود از جمله در ایستگاه اتوبوس طنطا.
از زمان به قدرت رسیدن سیسی، هزینه زندگی در مصر افزایش پیدا کرده است. در عین حال، بیش از نیمی از جمعیت این کشور در مناطق روستایی زندگی میکنند. هرچند این باعث ایجاد یکی از متراکمترین زمینهای زراعی در دنیا شده اما فقط یک سوم از مصریها از طریق این زمینها امرار معاش میکنند و بازده کمی دارند. درآمد کشاورزی کمتر از 14 درصد تولید ناخالص ملی مصر را تشکیل میدهد- که نشان میدهد چرا بسیاری در زیر خط فقر زندگی میکنند. هزینه رفت و برگشت صلاح به قاهره برای والدین صلاح در فصل 06-2005 کمتر از یک پوند بود. بخشی از هزینه این سفر به پیشنهاد کاپیتان ریئو توسط المقاولون پرداخت میشد. شرایط زندگی برای خانوادههای روستایی دشوارتر شده است. من فکر میکنم شاید مجموع این اتفاقات مانع از این شود که صلاح بعدی بتواند رویایش را دنبال کند.
یک ون نیاز به اجازه رسمی دارد اما گزینههای غیررسمی هم وجود دارند و من در طنطا یکی از آنها را انتخاب کردم. این به معنای فرار از ایستگاه اصلی ون از زیر پل روگذر است که دیواری با تصویر صلاح دارد و قرار گرفتن در بخش تاریک خیابان است. این خیابان نشانگر زندگی واقعی در شهری کوچک مثل طنطاست، جایی که خانهسازی غیرقانونی به شکل آپارتمانهای سیمانی با مشکلاتی مثل ازدیاد جمعیت، دوده و کثیفی، بناهای ترک خورده و لولهکشی فاجعهبار روبرو است.
وجود اتوبان کویری به این معناست که انتقال از قاهره به طنطا بخش آسان راه است؛ هرچند بیش از نیمی از این مسیر به حساب میآید. بین طنطا، بسیون و نجریج چیزهای بیشتری برای دیدن هست اما این جا، جایی است است که جادهها عجیبتر شده و ونها همیشه منتظر نیستند که شما را به ایستگاه بعدی برسانند.
شاید دشتها بیروح و یکنواخت به نظر برسند اما به اندازه کافی نزدیک هستند و شما جزییات کوچکی مثل زمینهای سرسبز کشاورزی پر از نخل و گلهای آفتابگردانی را میبینید که با نسیم حرکت میکنند. معمولا بوفالوهایی نیز در سایه در حال استراحت هستند. با این حال، شهرهای کوچک و دهکدهها نیز دوست دارند به همین شکل باشند. قرنشو که در نزدیکی بسیون است، جایی است که کشتارگاههای بزرگی در فضای بازی با قلاب گوشتهای خونین و قطعاتی از حیوانات غیرقابل شناسایی در آن دیده میشود.
یکی از رابطها در قاهره اظهارداشت:” اکثر دهکدهها در مصر به همین شکل هستند. فقر ناخوشایندی وجود دارد. نسلهایی که تحصیل نکردند و زندگیشان حول محور مسجد و امید به خوشبختی و موفقیت با تکیه بر ایمانشان شکل گرفته است.”
در مقایسه با قاهره، اولین چیزی که در نجریج توجه شما را جلب میکند، هوای تازه است. اینجا 15 هزار نفر جمعیت دارد و شهردارش مردی خوشمشرب است. او به همراه تیمی کوچک در کنار جاده ایستاده بود که من رسیدم و ما با هم مستقیما به سمت مدرسهای رفتیم که صلاح زمانی در آن درس میخواند و به همین دلیل هزینه بازسازی آن را متقبل شده بود.

صلاح هزینه بازسازی مدرسهای که در آن تحصیل میکرد را پرداخت.
نجریج گل یاس به فرانسه و روسیه و همچنین پیاز به سایر نقاط خاورمیانه صادر میکند. اما هنوز دفتر پست ندارد. صلاح هر ماه حدود سه هزار پوند برای تامین نیازهای نجریج ارسال میکند و هنوز راه زیادی باقی مانده است. این کمکها از زمان پیوستن به لیورپول باعث شده که برنامههایی برای امکانات جدید پزشکی و آمبولانس ریخته شود و مرکزی اسلامی نیز ساخته شود که پیش از یک میلیون پوند هزینه دربر داشته است. در حالی که خیریه غیرانتفاعی از خانوادههای نیازمند حمایت میکند، تامین آب نامنظم باعث شد که زمین فوتبال از بین برود و نجریج در سال 2020 موفق شد چمن مصنوعی در زمین فوتبال نصب کند.
ماهر شتیه 16 سال پیش شهردار شد. او خودش فوتبالیست بود و به عنوان مهاجم نوک برای تیم این شهر بازی میکرد. او هم بازی یکی از عموهای صلاح بود که هنوز در کنار والدینش و برادری کوچکتر در نجریج زندگی میکنند- خواهر بزرگترش حالا در قاهره درس میخواند. شتیه داستانهای زیادی برای گفتن دارد اما روایتی که بیشتر از همه از گفتنش لذت میبرد درباره ترک نجریج توسط صلاح به واسطه زمینهایی است که او حالا در تلاش است تا شرایطشان را بهبود ببخشد.
شتیه میگوید:” اولین باشگاه او اتحاد در بسیون بود “، هرچند او فقط آنجا تمرین میکرد و هرگز در هیچ دیداری برای یکی از تیمهای جوانان آنها بازی نکرد. در عین حال، پسری در نجریج به نام شریف بود که چند سالی از صلاح بزرگتر بود و بسیاری از استعدادیابهای این منطقه دربارهاش شنیده بودند.
یکی از آنها به نام رضا الملاح دیداری تمرینی را در یکی از زمینهایی ترتیب داد که در حال حاضر تحت حمایت مالی صلاح است. با این که سن صلاح کم بود اما از او خواسته شد که بازی کند- تا تعداد نفرات درست باشد. الملاح تحت تاثیر قرار گرفت اما شریف کسی نبود که او را تحت تاثیر قرار داد.
“او به سمت محمد رفت و گفت دوست دارد او را با خودش به باشگاه طنطا ببرد تا مربیان بتوانند بازیاش را ببینند.” اگر پدرش مشکلی نداشت جواب صلاح هم مثبت بود. با این حال، این جلسه تمرینی با ناامیدی به پایان رسید. پیامی که به دست او رسید شبیه این بود:” ما به دنبال کردن شرایطت ادامه خواهیم داد.” الملاح عصبانی شد چون فکر میکرد جواهری را کشف کرده است. شتیه میگوید:” بنابراین در عوض او را به عثماسون، رقیب طنطا، برد” و به توصیف زمینهای خاکی حاشیه طنطا میپردازد که بسیاری از بازیهای تمرینی در آن برگزار میشد.
صلاح در انتظار بازگشت او بود تا استعدادش را نشان دهد و حتی شلوار جینش را عوض نکرده بود. توپ از زمین بیرون رفت و او توانست آن را با سینهاش کنترل کند. سرمربیای که شاهد صحنه بود فراغ السعیدی نام داشت که گفت:” ما باید این پسر را از نزدیک زیر نظر داشته باشیم.”

در آن زمان، طرح کاپیتان ریئو با پپسی به این معنا بود که حداقل یک نفر بیرون از نجریج از پتانسیل صلاح مطلع بود. عزم راسخ این بازیکن برای تبدیل شدن به فوتبالیست تمامی مردم نجریج را شگفتزده کرد، حتی شهردار که مکالمهای را با صلاح 16 ساله که هنوز اولین بازیاش برای تیم اول را انجام نداده بود به خاطر دارد.
شتیا میگوید:” او بسیار بلندپرواز و کمی دلسرد بود. او به نجریج برگشت و از خودش پرسید که آیا تمام فداکاریهایش اتلاف وقت بوده است. این جایی بود که صبوری را یاد گرفت. هرچند مجبور نشد زمانی طولانی منتظر شانسش برای درخشیدن بماند.”