
چگونه پول، چلسی و سیتی را به فینالیستهای چمپیونزلیگ تبدیل کرد
هفتیک- چلسی و منچسترسیتی مدتهای طولانی است که جزو قدرتهای فوتبال اروپا به حساب میآیند و باورنکردنی است که دفعات بیشتری روبروی یکدیگر قرار نگرفتهاند اما چند رویارویی در راستای مسیر پر فراز و نشیب آنها تا فینال شنبه شب لیگ قهرمانان دیده میشود.
همانطور که هر هوادار قدیمی میداند، این اولین باری نیست که نیمه آبی شهر منچستر از موفقیتهای درخشان و شرایط خوب بهره میبرد. سیتی بین سالهای 1968 تا 1970 قهرمانی لیگ، یک جام حذفی، یک جام اتحادیه و جام در جام اروپا را از آن خود کرد که هنوز تنها جام اروپایی آنها به حساب میآید. تیم چلسی نیز در آن زمان بسیار خوب بود، قهرمان جام حذفی شد و در فصل 70- 1969 در رده سوم لیگ قرار گرفت.
درخشانترین تیم شمال (چلسی) یک سال بعد در نیمه نهایی جام در جام اروپا با جذابترین تیم جنوب (سیتی) روبرو شد. چلسی در مجموع دو بازی رفت و برگشت با نتیجه 0- 2 به برتری رسید و پیتر آسگود، رون هریس و سایر بازیکنان با پیروزی برابر رئال مادرید در فینال به اولین تیم لندنی فاتح جامی اروپایی تبدیل شدند.
سیتی و چلسی در آن زمان هر دو در مسیر پیشرفت بودند: بازیکنان برتر، سرمربیان پیشرو، هواداران فراوان. و سپس… آنها خریده شدند. دکتر گری جیمز، یکی از هواداران سیتی، استاد دانشگاه و نویسنده چندین کتاب درباره فوتبال در منچستر، اظهار داشت:” چیزی که برای سیتی تغییر کرد این بود که پیتر سوئِلز مالکیت این تیم را در سال 1973 بر عهده گرفت، این اتفاق پایانبخش دوران سلطه بود چون باعث فروپاشی زوج جو مرسِر- مالکولم آلیسون روی نیمکت شد.
این باشگاه چند اتفاق خوب را در ادامه دهه 1970 میلادی نیز تجربه کرد- آنها در مرحله سوم جام یوفا در سال 1978 برابر میلان (با نتیجه مجموع 2- 5) به پیروزی رسیدند- اما سپس دهه 1980 فرار رسید و ما از هم پاشیدیم. سوئلز باشگاهی موفق را تحویل گرف و آن را به باشگاهی مقروض در دسته دوم تبدیل کرد.”
چلسی لحظات خاص زیادی را در طول دهه 1970 تجربه نکرد، مگر این که سقوطها و دردسرهای هولیگانیسم را به حساب بیاوریم؛ و آنها در شرایط مالی سختی بودند که کِن بِیتز کار آفرین تنها به قیمت یک پوند اقدام به خرید این باشگاه در سال 1982 کرد. اما بیتز هم مانند سوئلز در مینرود شوالیهای سوار بر اسب سفید نبود.
سایمون چدویک، پروفسور ورزش اوراسیا در دانشکده بازرگانی املیون، میگوید:” چلسی و سیتی از بسیاری جهات مسیرهای یکسانی را دنبال کردهاند. آنها جزئی از جریانهای اصلی در اوایل دهه 1970 بوند اما در دهه 1980 در سراشیبی سقوط قرار گرفتند. اگر به مالکان آنها در آن زمان نگاه کنید، سوئلز در سیتی و بیتز در چلسی را میبینید- مردانی که به نظر میرسید این باشگاهها را درک میکنند اما مدیریت چندان خوبی بر آنها نداشتند.”
شاید بهترین مثال از میزان سقوط آنها، توصیف دو لحظه نسبتا شاد در دهه 1980 باشد.
اولی در مارس 1986 رخ داد که آنها در فینال اولین جام فول ممبرز (Full Members’ Cup) با یکدیگر دیدار کردند- رقابتی که برای پر کردن جای خالی ایجاد شده به واسطه محرومیت فوتبال انگلیس از مسابقات باشگاهی اروپا پس از فاجعه ورزشگاه هیسل در سال پیش از آن تشکیل شده بود. هر 44 باشگاه حاضر در دو دسته اول در این مسابقات حضور داشتند اما فقط 21 تیم در فصل اول به این دعوت پاسخ مثبت دادند و در این میان پنج تیم از لیگ دسته اول شامل چلسی و سیتی تشنه پیروزی بودند.

چلسی موفق شد در فینال ممبرز کاپ سال 1986 با نتیجه 5-4 سیتی را شکست داد.
چلسی این دیدار جذاب را با نتیجه 4- 5 برد اما این احساس وجود داشت که چنین موفقیتی از اعتبار کمی برخوردار است. بیتز و سوئلز از روابط خود استفاده کردند تا اتحادیه فوتبال انگلیس را مجبور به برگزاری دیدار در ومبلی کنند، هر دو باشگاه روز قبل از این بازی باید در لیگ به میدان میرفتند (بازی سیتی در واقع دربی منچستر در اولدترافورد بود)، چلسی خودش این برنامه را چید و ریچارد اتنبرو، بازیگر، فیلمساز و یکی از هواداران متعصب چلسی، که بعدها لقب لرد اتنبرا گرفت نیز مدالها را اهدا کرد.
این دو تیم سه سال بعد در لیگ دسته دوم رقیب بودند، چلسی موفق شد به عنوان قهرمان به لیگ دسته اول برگردد و سیتی نیز با اختلاف 17 امتیازی به عنوان نایب قهرمان با آنها همراه شد.
دکتر جیمز، هوادار سیتی، به یاد میآورد:” ما دهه 1990 را با قرار گرفتن در رده پنجم در دو سال متوالی آغاز کردیم اما سپس با بدترین دوران باشگاه روبرو شدیم. از لیگ برتر جا ماندیم و چیزی که شرایط را بدتر میکرد این بود که بزرگترین رقبای ما بهترین دوران خود در تاریخ را سپری میکردند. در حالی که ما درگیر صعود از لیگ دسته سوم بودیم، منچستریونایتد در سال 1999 فاتح سهگانه شد.
و فقط آنها نبودند- ما در طول همین بازه زمانی شاهد حضور تیمهای محلی چون اولدهام و بولتون در فینالها بودیم. ما کجا قرار داشتیم؟” واقعا، کجا؟ اما حالا به آنها نگاه کنید.
بنا به گزارش مجله فوربس، مجله تجاری آمریکایی، از آخرین ارزشگذاری باشگاهها، سیتی در رده ششم ارزشمندترین باشگاههای فوتبال در جهان با رقمی در حدود سه میلیارد پوند قرار دارد و چلسی فقط یک رده عقبتر است. اسپورتیکو، مجله آمریکایی دیگری که تجارتِ ورزش را پوشش میدهد، نیز سیتی و چلسی را به ترتیب در ردههای سوم و چهارم لیست ارزشگذاری لیگ برتر قرار داده است.
شرکت انگلیسی خدمات مالی دلویت در گزارش سالیانه لیگ مالی خود که رتبهبندی باشگاهها بر اساس بازده مالی آنهاست، سیتی را به عنوان ششمین باشگاه پردرآمد فوتبال جهان با مجموع درآمد حدود 500 میلیون پوند- حتی در فصل 20- 2019 با شرایط سخت شیوع همگانی ویروس کرونا- معرفی کرده است. چلسی با بازده حدود 400 میلیون پوندی دو پله پایینتر قرار دارد.
سیتی همین حالا باشگاه انگلیسی با بالاترین ضریب باشگاهی یوفاست، ردهبندیای که بر اساس عملکرد در اروپا در طول پنج فصل اخیر تعیین میشود و در حالی قدم به فینال لیگ قهرمانان میگذارد که به دنبال کسب نهمین جام مهمش در چهار فصل اخیر است. چلسی نیز در پی فتح هجدمین جامش در این قرن و ششمین جام مهم اروپایی در تاریخ باشگاه است (توضیح مترجم: این مطلب پیش از پیروزی 1-0 چلسی مقابل سیتی در فینال چمپیونزلیگ نوشته شده است).
چطور؟ پاسخ صریح این است که بگوییم هردوی آنها بار دیگر خریده شدند اما این بار توسط مردانی که به شکل قابل توجهی بلندپروازتر و جدیتر از بیتز و سوئلز هستند. این به شکل غیرقابل تردیدی درست است اما مواردی بیشتر از حضور رومن آبراموویچ در چلسی در سال 2003 و شیخ منصور در سیتی در پنج سال پس از آن وجود دارد.
پروفسور چدویک میگوید:” تفاوت اصلی برای سیتی رقابتهای کشورهای مشترک المنافع در سال 2002 در منچستر بود و این موضوع ما را به این سوال میرساند که آیا اتفاقات رخ داده در سیتی تصادفی بود یا خیر- ما نمیتوانیم اهمیت ورزشگاه را فراموش کنیم. اساسا این توسط شهرداری منچستر به باشگاه هدیه داده شد.”
دکتر جمیز تا حدی با این موضوع موافق است. او میگوید:” مسابقات مشترکالمنافع قطعا به سیتی کمک کرد اما این موضوع نیز درست است که تعهد سیتی به آن ورزشگاه مهم بود. این موضوع شباهتی به موقعیت وستهام (در ورزشگاه المپیک 2012 در لندن) نداشت. ورزشگاه مسابقات مشترکالمنافع با آن اندازه و مشخصات ساخته شد چون سیتی قصد انتقال به آن را داشت (از ورزشگاه سابقش به نام مِینرود به جایی که در فصل 04- 2003 ورزشگاه اتحاد نام گرفت).
در فاصله بین سوئلز و منصور، چندین نفر دیگر مالکیت سیتی را در اختیار داشتند که آخرین آن تاکسین شیناواترا، نخست وزیر سابق تایلند، بود؛ هرچند دوران جنجالی مالکیت او فقط کمی بیشتر از یک سال طول کشید.
جیمز میگوید:” شیناواترا دستاورد زیادی نداشت اما دو کار مهم انجام داد. اول این که تمامی سهام را یکی کرد و این کار شیخ منصور برای خرید باشگاه را آسانتر کرد- آیا اگر مجبور بود با صدها سهامدار جز مانند من سروکار داشته باشد، چنین کاری را متقبل میشد؟
و دوم این که گری کوک را (به عنوان مدیر اجرایی) به خدمت گرفت که به اندازه لیاقتش مورد تحسین قرار نمیگیرد. این کوک بود که باشگاه را به ابوظبی فروخت. آنها میتوانستند نیوکاسل، لیورپول یا سایر تیمها را بخرند اما سراغ ما آمدند. ورزشگاه مهم بود اما این واقعیت که هواداران در طول سالهای سخت به شدت وفادار ماندند نیز اهمیت ویژهای داشت.”

رفتن به ورزشگاه میزبان رقابتهای مشترکالمنافع 2002 نقش مهمی در اوجگیری منچسترسیتی داشت.
سناریو مشابهی در چلسی در جریان بود. چدوینک با اشاره به مرگ تراژیک هاردینگ در تصادف هلیکوپتر در اکتبر 1996 که باعث مرگ چهار نفر دیگر نیز شد، میگوید:” آبراموویچ هم مالکیت باشگاهی بیارزش را بر عهده نگرفت. متیو هاردینگ (تاجر بریتانیایی ) باشگاه را در دهه 1990 کاملا متحول کرد و شما میتوانید این موضوع را از واکنشها به مرگ او احساس کنید.
میتوانید آن را در زمین با حضور گلن هادل، رود گولیت، جانفرانکو زولا، جانلوکا ویالی (در اواسط دهه 1990) ببینید- این کارهای آبراموویچ نبود، این مدیریت هاردینگ بود. آنها نیز از ورزشگاهی جایگزین استفاده کردند. بازسازی استمفوردبریج در همان زمان در دست اقدام بود.
نکته این است که آبراموویچ، شیناواترا یا ابوظبی اقدام به خرید باشگاههای فاجعهبار نکردند. آنها کسب و کارهایی را خریدند که در حال تغییر بودند و رو به پیشرفت قرار داشتند. هر دو گروهِ مالکان، مالک داراییهایی شدند که در مسیر درست در حال حرکت بودند.”
دن سیلور از کانون هواداران چلسی شرایط را به این شکل شرح میدهد:” متیو هاردینگ فردی مهم برای ما بود و پولش باعث شد در دهه 90 یک سطح بالا بیاییم- ما دو قهرمانی جام حذفی، یک جام در جام و یک سوپرکاپ اروپا به دست آوردیم. بنابراین به تیمی بسیار خوب در مسابقات حذفی تبدیل شده بودیم.
اما آبراموویچ ما را به سطح جدیدی رساند. پس از حضور او در این تیم به عنوان مالک، خشم زیادی متوجه ما شد. ما بازیکنانی چون خوان سباستین ورون، جو کول و دیمین داف را خریدیم. ما کلود ماکلهله را از رئال مادرید خریدیم. ما بیوقفه هزینه میکردیم و این باعث خشم هواداران سایر باشگاهها بود- ما صرفا به این دلیل شان رایت فیلیپس را از سیتی خریدیم که مانع از جذب او توسط آرسنال شویم.”
جیمز این شرایط را به خوبی به خاطر دارد. او میگوید:” البته که وقتی چلسی سرمایهگذاریهای بزرگش را شروع کرد، ما هم مثل همه کمی حسادت کردیم اما ما هم میخواستیم آنها پیروز شوند چون مانند ما بودند، آنها زیر سایه همسایههایشان قرار گرفته بودند و حالا داشتند یونایتد را شکست میدادند!
اما این موضوع وقتی آنها اقدام به جذب شان رایت فیلیپس (در تابستان 2005) کردند، تغییر کرد. آنجا بود که فاصله بین ما به اوج رسید.”
باشگاهها پیش از ولخرجی چلسی در دوران پس از مالکیت جدید، خریدهایی انجام میدادند اما فوتبال انگلیس پیش از آن هرگز شاهد پرداخت چنین هزینههای بالا و منسجمی نبود. هزینه خالص باشگاه برای فصل 03- 2002، صفر بود، سالی که آنها در پرداخت سودِ ضمانت 75 میلیون پوندی که بیتز برای پرداخت هزینههای تغییرات استمفورد بریج دریافت کرده بود، به مشکل خوردند. این رقم در فصل بعد 174 میلیون پوند بود. میزان دستمزدهای پرداختی آنها از 42 میلیون پوند با افزایشی سرسامآور به 116 میلیون پوند رسید که بالاترین میزان در لیگ بود؛ جایگاهی که تا سال 2012 در اختیار این تیم قرار داشت و میدانید که چه تیمی در آن زمان جای آنها را گرفت. چنین سرمایهگذاریهای بزرگی روی بازیکنان هرگز واقعا متوقف نشده است.
بر اساس تحقیق انجام شده توسط کیهران مگوایر، نویسنده بلاگ، کتاب و پادکست ارزش فوتبال، چلسی در طول فصل 04- 2003 جایگاه منچستریونایتد را به عنوان بزرگترین هزینهکننده در زمینه قیمت و دستمزد بازیکنان گرفت. سیتی در آن زمان در رده سیزدهم این ردهبندی بین وستهام یونایتد و ساوتهمپتون قرار داشت. چلسی در اواخر سال گذشته با پرداخت حدود 5.6 میلیارد پوند برای هزینههای مربوط به بازیکنان هنوز در صدر قرار داشت و سیتی با پرداخت نزدیک به 4.9 میلیارد پوند در رده سوم ایستاد.
به هرحال این فاصله نزدیک خواهد شد چرا که سیتی فصل گذشته با پرداخت دستمزد بیش از 350 میلیون پوندی رکورد لیگ برتر را شکست- حدود 70 میلیون پوند بیشتر از همسایهشان، منچستریونایتد و 90 میلیون پوند بالاتر از چلسی.
مفهوم “نوآوری مخرب” از سوی کلیتون کریستنسن، استاد دانشگاه آمریکایی، ابداع شد. این عبارت به کسی یا چیزی اشاره دارد که باعث ایجاد اختلال یا ناراحتی در یک بازار یا روند میشود. به زبان تجاری، این مورد ممکن است یک محصول یا سرویس باشد که بازار جدیدی مانند نتفلیکس، تسلا یا اوبر ایجاد میکند یا نوآوری عمومیتری باشد که باعث نابودی کسب و کارهای قدیمی مانند تقابل اینترنت و دائره المعارف یا پخش زنده و سیدیها شدند.
راجر بل بنیانگذار شرکت تحقیقاتی مالی وایزیبل است و باور دارد که چلسی و سیتی را براساس موفقیتهای درون زمین ببینیم، “بدون شک آریستوکراتهای فوتبالی” هستند- او به این نکته اشاره میکند که آنها هشت قهرمانی از 12 قهرمانی اخیر لیگ برتر را به خود اختصاص دادهاند- اما سبک برخورد آنها با کسب و کار باعث میشود که اخلالگر به حساب بیایند.
وایزیبل (Vysyble) با استفاده از سود اقصادی شرایط شرکتها را میسنجد، معیاری که شامل هزینه سرمایه به علاوه تمامی هزینههای عادی- کاهش بها، قبوض انرژی، دستمزدها- محاسبه شده در حسابرسیهای سالانه شرکت است. بنابراین این روش نشان میدهد که شرایط هزینهها به گونهای است که نمیتوان کار دیگری با پولها انجام داد.
به گزارش بل، باشگاههای لیگ برتری مجموعا ضرر اقتصادی 2.8 میلیارد پوندی را در بین سالهای 2009 تا 2019 متحمل شدهاند و چلسی و سیتی حدود 1.6 میلیارد پوند از مجموع این رقم را به خود اختصاص دادهاند که در واقع 57 درصد آن است.
بل میگوید:” موفقیتِ بدون شک و شبهه آنها با هزینهای به دست آمده که فراتر از توان اکثر سرمایهگذاران است. میزان ضررهای آنها در کنار موفقیت قطعی همچنین شرایط این که چه کسی میتواند در لیگ برتر سرمایهگذاری کرده و شانس خوبی برای موفقیت داشته باشد را تغییر داده است. حتی لستر هم از حمایت منابع قابل توجهی از گروه بین المللی کینگ پاور (برای قهرمانی خود در پنج سال قبل) برخوردار بود و این شرایط دلیل اصلی توقف فروش نیوکاسل یونایتد است.

چلسی کمتر از یک دهه پس از حضور رومن آبراموویچ در این باشگاه، اولین قهرمانیاش در چمپیونزلیگ را جشن گرفت.
به عبارت دیگر هر دو باشگاه از قدرت مالی قابل توجه خود استفاده کردهاند تا در واقع با توسل به زور وارد گروههای تصمیم گیرنده اصلی باشگاهها به وسیله خرید صندلی روی میزهای آنها شوند.”
چدویک موافق است که اخلال اصلی آنها در واقع چگونگی منحرف کردن بازار نقل و انتقالات بوده و او فکر میکند این موضوع- حداقل برای چلسی- یک استراتژی رقابتی بود.
او اظهار داشت:” شما استعدادی را میخرید که لزوما نمیخواهید در تیم اصلی خودتان استفاده کنید بلکه صرفا میخواهید مانع از جذب آنها توسط سایر افراد شوید. سپس این استعداد را به خارج از کشور میفرستید تا رشد کند و اگر شرایط خوب پیش برود، او را برمیگردانید یا میتوانید با با دریافت سود بفروشید. اگر شرایط خوب پیش نرود، صرفا از شر او خلاص میشوید.”
نکته مهم در این زمینه رابطه نزدیکی بود که چلسی با ویتسه آرنهایم داشت. این باشگاه هلندی هرگز رسما به یکی از شعب چلسی تبدیل نشد اما رابطه آنها برای سالهای طولانی بسیار نزدیک بود. مجموعهای از بازیکان از باشگاه لیگ برتری به صورت قرضی به لیگ هلند رفتند. البته سیتی از این ایده بهرهبرداری کرده و با آن پیش رفت.
در سال 2013 گروه تجاری ابوظبی، مالک باشگاه، پنج سال پس از خرید سیتی برنامهای برای افتتاح شعبهای در لیگ آمریکا در نیویورک را اعلام کرد و گروه فوتبال سیتی را بنا نهاد تا شرکت مادر برای این امپراتوری در حال رشد باشد. یک سال بعد ملبورن سیتی، باشگاه، سوم از لیگ استرالیا به این مجموعه اضافه شد و سپس بخشی از سهام باشگاه ژاپنی یوکوهاما اف مارینوس خریداری شد. حالا 10 باشگاه در سراسر شش قاره زیر چتر گروه فوتبال سیتی قرار دارند و دو باشگاه مادر دیگر در اروپا و آمریکای جنوبی حضور دارند.

چدویک میگوید:” صریحترین نکته برای اشاره درباره سیتی نحوه رشد سریع این شبکه است. این پویایی درون گروه فوتبال سیتی را نشان میدهد. آنها چطور چنین کاری را انجام دادهاند؟ خب، ابوظبی دولتی رانتی است- این دولت نیاز دارد از سرمایهگذاریهای خود کسب درآمد کند. همچنین موضوعی بسیار سیاسی در این باره وجود دارد. این شبکه متصل بدین شکل رشد کرده چون ابوظبی خواهان افزایش نفوذ سیاسیاش است.
دو موضوع به ذهن خطور میکند. گروه رلیانس تولیدی هندی است و مبادله، صندوق سرمایهگذاری سلطنتی ابوظبی، تابستان گذشته در آن سرمایهگذاری کرد. اما سیلورلِیک ( سرمایهگذار گروه فوتبال سیتی) هم این کار را انجام داد. دفتر مرکزی رلیانس در بمبئی، پایتخت تکنولوژی و سرمایهگذاری هند، است و خانه تیم هندیِ گروه فوتبال سیتی نیز در همین شهر قرار دارد.
وقتی این گروه باشگاه دسته دومی چینی سیچوان جیونیو را به عنوان شعبهاش در این کشور معرفی کرد، در عین حالا این موضوع را نیز اعلام کرد که فرودگاه این شهر به مرکزی مهم در شبکه اتحاد (خط هواپیمایی متعلق به ابوظبی) تبدیل میشود. جنبه مهمی از نظر بازرگانی، اقتصادی، سیاسی و صنعتی برای ابوظبی وجود دارد که در مورد چلسی دیده نمیشود.”
چدویک باور دارد که عامل کلیدی دیگری در چگونگی دور شدن چلسی و سیتی پس از تغییر مالکیت این دو باشگاه وجود دارد. او اظهار داشت:” سیتی اخلالگر بزرگتری در بیرون از زمین بوده و این به دلیل حضور فران سوریانو (مدیر اجرایی این تیم) است. این نکتهای است که رهبری دو باشگاه را متمایز میکند. سوریانو دید خوبی دارد و به همین دلیل بسیار سرسخت و متمرکز است.
چلسی در زمین بسیار موفق بوده و هوادارانی در سراسر جهان برای خود دست و پا کرده است. به نظر میرسد که تمرکز اصلی آنها در سالهای اخیر بیشتر روی آمریکای شمالی بوده و من فکر میکنم شاید این موضوع تحت تاثیر بروس باک (رییس باشگاه که متولد آمریکاست) باشد.
اما چون پارامترهای عملی مالک با معیارهای سیتی متفاوت است، خبری از ضرورت، تمرکز یا عزمی که در سیتی وجود دارد، نیست. برای مثال به رونمایی پیراهن در چند هفته قبل دقت کنید. این لباس بر اساس مد روز، شبیه به لباسهای خیابان معروف کینگ رود و امروزی بود- این مشخص است، این پیراهن بازیافتی است که شاید به مذاق هواداران بریتانیایی خوش بیاید اما مد دهه 1960 کینگ رود چیزی نیست که توجه هواداران در شانگهای را جلب کند.
چلسی از نظر تجاری یک یا دو مرحله از سیتی عقب است و این موضوع درباره ایجاد جامعه هواداری جهانی نیز صدق میکند.
سیتی همچنین یکی از بهترین مثالها در زمینه توجه به موضوعات محلی در راستای جهانی کردن برند خود است. آنها اهمیت زیادی برای اوآسیس (گروه موسیقی که اعضای آن طرف سیتی هستند) و لونشالم (محلهای از منچستر در جنوب ورزشگاه اتحاد) قائل هستند، گروههای موسیقی محلی پیش از دیدارهای خانگی در این ورزشگاه اجرا میکنند. این کار در واقع در اختیار قرار دادن شرایط مورد علاقه به هواداران محلی است. آنها به هواداران محلی میگویند که ما هنوز باشگاه شما هستیم، ما هیولایی جهانی نیستیم. اما همزمان، شعب خود در بمبئی، چنگدو و مونتهویدئو را افتتاح میکنند.
حرف آخر این که فردی که مالکیت چلسی را بر عهده دارد، صرفا برای دلایل تجاری در این تیم حضور پیدا نکرده است. او به دلیل پیشرفت صنعتی نیز به این تیم نیامده است. او دلایل سیاسی زیادی برای حضور در اینجا دارد. و بروس باک، مردی که اداره چلسی را از طرف او بر عهده دارد، یک وکیل است. فران سوریانو، مردی که سیتی را اداره میکند، کارآفرین است. او در سن 30 سالگی عملا میلیونر بود. آنها از نظر فرهنگی متمایز هستند.”
تیم کرو مشاور بازاریابی ورزشی است و با این موضوع موافق است که سیتی در زمینه توجه به موضوعات محلی بسیار خوب عمل میکند و چلسی ِ آبراموویچ چنین تاثیرگذاریای در بیرون از زمین، به خوبی درون آن، نداشته است؛ هرچند او زاویه آستین پاورز را میپسندد.
کرو میگوید:” مدل منچسترسیتی کاملا با شعبات چندگانه سیتی تفاوت دارد. و آنها کار خوبی را در زمینه “بخش آبی منچستر” انجام دادهاند. این برای من یادآور نحوه نیاز سلتیک به رنجرز و برعکس است. سیتی به یونایتد نیاز دارد. آیا یونایتد به سیتی نیاز دارد؟ مطمئن نیستم. چلسی پیش از حضور آبراموویچ عضو چهار تیم بزرگ بود اما چیزی که برای من جذاب است مقایسه آن با پاریسنژرمن است.
وقتی من کوچک بودم، تیم چلسی ِ آسگو و آلن هادسون فقط به دنبال لباسهای مد روز و موج مدرنیته اواسط دهه 1990 بود. چلسی از به روزترین بخش لندن میآمد و آنها تیمی با استعدادهای بسیار داشتند. پیاسجی نیز حالا کاری مشابه را انجام میدهد. آنها استراتژیای برای مالکیت پاریس دارند و موفقیتی در زمینه پوشش خیابانی نیز داشتهاند.
چلسی میتوانست کارهای بیشتری انجام دهد اما هروقت با مراجعی درباره چلسی حرف زدهام، به سختی توانستهایم به مواردی جز جامها و پول آبراموویچ برای تعریف کردن آنها فکر کنیم. برند آنها محصول خاصی نداشته است. قلمروی بسیاری برای عمق بخشیدن به این برند و انجام کاری احساسی وجود دارد. آنها این پتانسیل را دارند که بسیار بیشتر از این مخرب باشند.”
تیم بریج، مدیری در گروه تجاری ورزشی دلویت، فرد دیگری است که فکر میکند سیتی تحت مدیریت سوریانو شاید مخربتر باشد چون باید هم همینطور باشد. بریج میگوید:” چلسی پیش از آن در این مسیر قرار داشت و این ادعا بود که آنها در بازار لندن، بدون توجه به میزان سرمایهگذاری، همیشه موقعیت رشد را داشتند.
مشخصا پول آبراموویچ آنها را به سوی موقعیتی سوق داد که جزو بزرگترین باشگاهها به حساب بیایند. اما من میگویم که آنها هنوز در شرایط مشابه بزرگترین برندهای باشگاهی قرار ندارند. این موضوع برای سیتی واقعا به معیارهای مورد استفاده شما بستگی دارد. اگر به کسب سهمیه لیگ قهرمانان بپردازید، آنها حالا باثباتترین تیم انگلیس هستند. و از شواهد بازیهای ویدیویی فیفا و هواداران جوان اینطور برمیآید که آنها برندی رو به رشد هستند.
اما آنها قطعا مخرب هم به حساب میآیند. آنها بیشتر از دیگران با شبکههای اجتماعی کنار آمدند و بیشتر از هر کس دیگری برای بازخورد گرفتن تولید محتوا میکنند. هرچند مطمئن نیستم که این موضوع آنها را در دسته آریستوکراتها قرار دهد.

منچسترسیتی در یک دهه گذشته بیشتر از هر باشگاه دیگری فاتح لیگبرتر شد.
اما چیزی که میتوانیم بگوییم این است که در هر دو مورد، آنها برای موفقیت پایدار پایهریزی کردهاند. شاید در 30 سال آینده آنها باشگاههای انگلیسی باشند که بازارهای بین المللی از شیوهشان پیروی میکنند، همانطور که منچستریونایتد و لیورپول در حال حاضر این جایگاه را دارند. این دو تیم چنین موقعیتی را در طول نسلها موفقیت کسب کردهاند.”
جیمز و سیلور، عضو کانون هواداران، با این نظرات مخالف نیستند. جیمز میپرسد:” آیا ما هنوز (برای یونایتد) همسایههای پر سروصدا هستیم؟ خب، هنوز قهرمان لیگ قهرمانان نشدهایم. چلسی در مسیرش از سیتی جلوتر است، آنها بیشتر خود را به اثبات رساندهاند. وقتی پای بازیهای بزرگ اروپایی در میان است، ما گاهی حس میکنیم که رسانهها در مقایسه با ما مثل تازه به دوران رسیدههای جوان در مقایسه با یونایتد، لیورپول و آرسنال برخورد میکنند.”
رسیدن به این امر برای سیلور نزدیک است؛ شاید به نزدیکی شنبه شب. او میگوید:” آیا چلسی در رده بالاتر قرار دارد؟ ما به کسب یک لیگ قهرمانان دیگر نیاز داریم تا بتوانیم این حرف را بزنیم. اما ما اولین تیم بریتانیایی بودیم که هر سه جام مهم اروپایی را فتح کرده و تنها باشگاه لندنی هستیم که لیگ قهرمانان را در کارنامه دارد. ما پنج قهرمانی اروپا به دست آوردیم (یک لیگ قهرمانان، دو لیگ اروپا، دو جام در جام) و بارها در نیمه نهاییها حاضر بودیم؛ بنابراین چندان دور نیستیم.”
با این حال این جیمز است که به حیوان بزرگ خاکستری رنگی که در کمین نشسته، اشاره میکند. او میگوید:” این که سیتی و چلسی آخرین تیمهای حاضر شده در سوپرلیگ و اولین تیمهای جدا شده بودند گویای بسیاری از مسائل است. من ترجیح میدادم که سیتی از این موضوع دور بماند. این کاری است که باعث عدم پیشرفت و اثبات باشگاه میشود.
وقتی آن اظهارنظر درباره “هواداران آبا و اجدادی” از سوی یکی از مدیران صورت گرفت، یکی از هواداران سیتی به من گفت که مشکل این هواداران نیستند؛ بلکه باشگاههای قدیمی هستند: آرسنال، لیورپول، یونایتد و غیره. گرچه سیتی و چلسی هر دو پیش از لیورپول قهرمانی در اروپا را تجربه کرده بودند.”
حضور چلسی و سیتی در بین 15 عضو موسس سوپرلیگ- بایرن مونیخ، بروسیا دورتموند و پیاسجی حاضر به پیوستن به این جمع پیش از رونمایی از این رقابت کم دوام در ماه گذشته نشدند- شاید واضحترین نشانه از چگونگی پیشرفت این دو باشگاه تحت مدیریت جدیدشان باشد.

و آنها نه تنها جز 15 عضو این رقابت بودند بلکه جز 11 عضو موسس هم بودند که بیشترین سهم را از درآمدهای ترکیبی لیگ برای پیشرفت زیرساخت دریافت میکردند؛ یعنی 7.7 درصد سهم مانند رئال مادرید، بایرن، بارسلونا، یوونتوس و سایر تیمهای اصلی که بیشتر از 3.8 درصد سهم که به میلان، اتلتیکو مادرید و اینتر میرسید.
بنابراین ما از یک سو اولین فینال لیگ قهرمانان از سال 2004- وقتی پورتو برابر موناکو به پیروزی رسید (که چلسی را در نیمه نهایی شکست داده بود) – داریم که هیچ یک از قدرتهای بزرگ و اصیل اروپایی در آن حضور ندارند (حدود شش تیم که در طول چندین دهه چندین جام قهرمانی اروپا را فتح کرده، صدها میلیون یورو و پوند به دست آورده و بیشترین بینندگان تلویزیون را در حین بازی به خود اختصاص میدهند). چنین فینالهایی چندان معمول نیست؛ آخرین فینال پیش از آن در سال 1991 بود که ستاره سرخ بلگراد موفق به پیروزی برابر مارسی شد.
اما از سوی دیگر، تنها فینال دیگری را بین دو قهرمان سریالیِ پر هزینه با تعداد رو به رشد هواداران شاهد هستیم که یک ماه پیش به این تصمیم رسیدند که به تورنمنی انحصاری شبیه به لیگ قهرمانان تعلق دارند که هیچ حذف یا نیازی به کسب سهمیه برای آن وجود ندارد.
چدویک میگوید:” منچسترسیتی و چلسی تازه به دوران رسیده هستند. باشگاههای اصیل شامل منچستریونایتد، بایرن مونیخ، رئال مادرید، بارسلونا، یوونتوس و… است. بنابراین آنها متمولان تازه و بچه محلهای جدید به حساب میآیند.
سوال بزرگ برای سیتی این است که هدف نهایی چیست؟ – به جز کسب درآمد و ساختن این شبکه سیاسی برای ابوظبی؟ آیا هدف آنها این است که به دیزنی فوتبال تبدیل شوند؟ یا این است که تجارت فوتبالی باشند که در عین جهانی شدن به شرایط محلی اهمیت میدهد تا پولی را برای پایداری دولتی رانتی دربیاورد؟
من این احساس را نگرفتهام که آنها بخواهند به منچستریونایتد، رئال مادرید یا یوونتوس تبدیل شوند. آنها میخواهند چیز دیگری باشند. میتوانید این را در نحوه رفتار خصومتآمیز آنها با یوفا ببینید. انگار سیتی تلاش زیادی میکند تا پرتنش و قابل تحریک باشد.
این سوال برانگیز است. انگار جوانی لاابالی در ردیف آخر کلاس رفتار متفاوت با همه داشته باشد اما در نهایت اجازه حضور بر سر درس و جلسه امتحان را دریافت کند. پس آخر بازی چیست؟ آیا آنها در انتظار اقدامی دیوانهکننده هستند که لیگ برتر و لیگ قهرمانان و حتی سوپرلیگ نیست و فراتر از آنها است؟ زمان نشان خواهد داد.”