
آیا پست شماره 10 در فوتبال از بین رفته است؟
هفتیک- شماره 10 بار دیگر مرده است؛ یا حداقل این چیزی است که خامس رودریگس میگوید، بازیکنی که دوران حضورش در اورتون را با حرکتهای عرضی به داخل از سمت راست خط حمله سه نفره این تیم آغاز کرد- به جای اینکه آنطور که ترجیح میداد، در میانه میدان و بین خطوط حضور داشته باشد. خامس در گفتگو با کانال یوتیوب ریو فردیناند در تابستان اظهار داشت:” من همیشه فکر میکردم که شماره 10 باید کنترل تمام تیم را در دست داشته باشد. او باید بداند هم تیمیهایش کجا هستند، باید بتواند موقعیت گلزنی ایجاد کند، باید بتواند گلزنی کند و هم تیمیهایش را وارد بازی کند.
اما چون همه میخواهند با سیستم 2-4-4 یا 3-3-4 بازی کنند، بهندرت کسی خواهان پوشیدن شماره 10 است چون شماره 10ها از سوی مربیان کنار گذاشته شدند چون حالا آنها بازیکنان سریع را میخواهند که توانایی بازی رو در رو دارند، که میتوانند بدوند… بنابراین حالا این کار سخت است چون شماره 10 چندان مفید نیست. پانزده یا 20 سال قبل همه میخواستند شماره 10 باشند، همه. اما حالا این کار دشوارتری است.”
این احساسی است که خوان ماتا از منچستریونایتد، بازیکنی با سبک مشابه، نیز یک سال قبل در گفتگو با اتلتیک به آن اشاره کرد. ماتا گفت:” یک شماره 10 اصیل را چطور میتوان توصیف کرد؟ منقرض؟ شاید منقرض نشده باشد اما مانند قبل مورد استفاده قرار نمیگیرد. در گذشته همیشه یک شماره 10 اصیل بود که پشت یک یا دو مهاجم بسته به شرایط تیم قرار میگرفت.
این پست حالا با توجه به سیستمهای متفاوت به یک پست متفاوت تکامل پیدا کرده اما اینها بازیکنانی هستند که من دوست دارم. بازیکنانی که استعدادهای طبیعی باعث میشود بهترین بازیشان را ارائه بدهند و میتوانند با یک پاس یا هر حرکتی که هیچکس دیگری نمیبیند، بازی را تغییر دهد.” ماتا به صورت خاص به خوان کارلو والرون و خوان رومن ریکلمه به عنوان بازیکنانی که دیگر آنها را نمیبینید، اشاره کرد.

خامس در رئالِ کارلو آنچلوتی در پست شماره 10 به کار گرفته میشد…

اما این مربی ایتالیایی در اورتون از خامس در سمت راست مثلث هجومی تیمش استفاده میکند.
با این حال مشکل این تحلیل این است که همه در 10 یا 20 سال گذشته چیزهای مشابهی میدیدند. بررسی پیشرفتهای تاکتیکی در دهه 2000 میلادی بر بازیکنانی چون پابلو آیمار و ریکلمه تاکید دارد که هرگز خودشان را در بین نوابغ بزرگ فوتبال اروپا ثابت نکردند. در سال 2006 در مقدمه کتاب شماره 10 کامل، اثر ریچارد ویلیامز، نوشته شد:” امروزه شماره 10 بودن سختتر از هر زمان دیگری است” که اشاره به افزایش توقعات فیزیکی از بازیکنان هجومی داشت.
به عقبتر و زمان تغییر قرن برگردیم که میتوان مصاحبه با میشل پلاتینی را مشاهده کرد که به سوالی درباره نقش شماره 10 پاسخ میداد. او گفت:” در حال حاضر بازیکنان بسیار کمی با این سبک در فوتبال هستند. این دسته از بازیکنان در حال محو شدن هستند و من واقعا دوست دارم شرایط برای زینالدین زیدان خوب پیش برود تا مربیان، بازیکنان بیشتری شبیه به او را جذب کنند. بارسلونا و رئال مادرید هیچکدام یک شماره 10 واقعی ندارند.”
اما ترکیب تیمهای حاضر در نیمهنهایی یورو 2000 بود که بازیکنانی چون زیدان، روی کاستا، فرانچسکو توتی و دنیس برگکمپ را در خود جای داده بود؛ بازیکنانی که همگی مثالهایی کلاسیک از شماره 10 بودند- با تفاوتهایی بسته به تفسیر منطقهای نقش این شماره- و همان نقشهایی را ایفا میکردند که همه دوست داشتند ببینند.
بنابراین واقعا چه اتفاقی رخ داد؟ چطور خامس با حسرت از شماره 10 در 15 یا 20 سال گذشته یاد میکند- زمانیکه پلاتینی نیز با همین حس درباره این شماره از 15 یا 20 سال قبل از آن حرف میزند؟ چطور شماره 10 با ریتمی منظمتر نسبت به “کِنی” از ساوث پارک مرده است؟ (توضیح مترجم: شخصیت Kenny در انیمیشن South park به دلیل مرگهای متعدد معروف است. او در قسمتهای مختلف این برنامه، در مجموع 127 بار جان خود را از دست داد.)
برداشت ایدهآلگرایانه ما از یک شماره 10 کلاسیک شدیدا تحت تاثیر درخشش رمانتیک و کاملا نوستالژیکی است که شماره 10های سالهای گذشته از خود به نمایش گذاشتند. پوشش فوتبال در طول 20 سال گذشته کاملا تغییر کرده و امروزه تقریبا تمام دیدارها از پوشش تلویزیونی برخوردار هستند و قلمروی آمارهاست که هر عیب و نقصی را آشکار میکند.
شمارههای 10 در 20 سال گذشته از ثبات کمتری نسبت به آنچه به خاطر داریم برخوردار بودند. زیدان در ایتالیا و اسپانیا با مشکل مواجه بود، برگکمپ در فصلهای قهرمانی آرسنال فوقالعاده بود اما دوران پر فراز و نشیبی را طی کرد، روی کاستا دورانی را در میلان سپری کرد که تقریبا اعتماد به نفسش را از دست داده بود. در عین حال توتی با وجود ثبات فوقالعادهاش در سری A به دلیل عدم درخشش در سطح اروپا مورد انتقاد قرار میگرفت. شماره 10ها در آن دوران با بعضی استثناها- یورو 2000 مثال خوبی است- معمولا به جای درخششهای مداوم، درخششهای لحظهای داشتند. ما بخشی از جادوی زیدان را به خاطر داریم که تا همیشه در ویدیوهای یوتیوب دیده خواهند شد.

زیدان یکی از بهترین شماره 10های نسل قبل بود و اکنون کمتر بازیکنی شبیه به او در فوتبال دیده میشود.
چیزی که ما همیشه به خاطر نداریم این است که یوونتوس عادت به استفاده از سه هافبک دفاعی داشت- بازیکنانی چون دیدیه دشان، آنتونیو کونته و ادگار داویدس که او را حمایت میکردند. و اگر زیدان خوب بازی نمیکرد، یوونتوس به هیچوجه خوب بازی نمیکرد. و بنابراین باور به این شماره 10 مرکزی، وابستگی به یک مرد در ایجاد خلاقیت از هر منطقه همیشه باعث تولید فوتبال خوب نمیشود. وقتی سیستم 2-1-3-4 به گوشمان میخورد به آن “یک” فوقالعاده فکر میکنیم اما در طول 90 دقیقه آن “سه” زحمتکش معمولا سلطه کاملی بر بازی دارند.
این ظاهرا فقط یکی از آن چیزهایی است که هر نسلی فکر میکند که برای اولین بار رخ داده است. شبیه این که پدرتان فکر میکند موسیقی امروز به نسبت 20 سال گذشته مزخرف است. و آیا برنامههای ایام کریسمس تلویزیون در قدیم بهتر نبود؟ فوتبال به صورت مدام در حال تکامل است و تداوم این تغییر و تحول بدین معناست که بازیکنان باید در حال تغییر باشند. در هر نسلی یک مدافع میانی وجود داشت که در مالکیت توپ بیشتر از بازیکنان پیش از خود مطمئن بوده است. همچنین دروازهبانی بوده که جلوتر از خط معمول بازی میکرده است. و به همین ترتیب شماره 10هایی بودهاند که تلاششان بدون توپ بیشتر بوده است.
زمانی دکو در پورتو به عنوان یک شماره 10 پرتلاش و قابل توجه شناخته میشد، نماد یک نسل جدید- ژوزه مورینیو، سرمربی تیم، از او تمجید میکرد که “نه تنها درخشش فردی بسیاری دارد بلکه ذاتا برای موفقیت تیم تکل میزند و توپ را دنبال میکند.” دکو با استاندارهای حال حاضر بازیکنی کاملا ضعیف و کند است. چیزی که 15 سال قبل فوقالعاده بود، حالا برای دروازهبانها و مدافعان کاملا عادی است.
شماره 10 کلاسیک در فرمهای مختلف خود معمولا از مسئولیتهای دفاعی مبرا بود و گاهی حتی اجباری به دنبال کردن دستورات تاکتیکی مشخص و سرسختانه نیز نداشت. آنها به معنای واقعی کلمه “بازیکن آزاد” بودند. اما دهههاست که این امر در سطح اول فوتبال ممکن نیست. البته که نیاز به پرسینگ در سالهای اخیر از همیشه بیشتر شده اما همه در طول دوران آریگو ساچی در میلان به این فکر میکردند؛ زمانیکه او با کنار گذاشتن کامل تِرِکواریستای افسانهای باعث ایجاد جنجال در ایتالیا شد.
نوجوانانی که امروز فوتبال نگاه میکنند به کریستین اریکسن، برونو فرناندز یا کای هاورتز نگاه خواهند کرد و آنها را شمارههای 10 کاملی میدانند. شاید آنها از دیدگاه دهه 2000 میلادی فاقد صبر و آرامشی باشند که شما در یک شماره 10 کامل مانند روی کاستا یا زیدان با آن ارتباط برقرار میکردید. اما پلاتینی در مقایسه آن نسل با شمارههای 10 نسل خودش نیز نظر مشابهی داشت. فوتبال همیشه در حال تکامل است و شماره 10 همیشه مجبور است که انرژیکتر و سختکوشتر باشد.
شماره 10های امروزی شاید با توجه به استفاده بیشتر باشگاههای برتر اروپایی از سبک بازی 3-3-4 در کلام از اهمیت کمتری برخوردار باشند اما بازیکنانی با توانایی یک شماره 10 متداولتر از قبل هستند. برای مثال به لیورپول نگاه کنید- فیرمینو مشخصا یک شماره 10 تغییر شکل یافته است که در نقش شماره 9 کاذب بازی میکند. سادیو مانه گاهی در ساوتهمپتون در نقش شماره 10 بود و محمد صلاح هم در فیورنتینا و تیم ملی مصر چنین نقشی داشت- هرچند در ضدحملات بیشتر یک مهاجم دوم است. تیاگو آلکانتارا، خرید جدید این تیم، به آسانی میتواند نقش شماره 10 را بازی کند.

یک دهه قبل اوزیل یکی از بهترین شماره 10های دنیا بود اما حالا بازیکنی با ویژگیهای او چندان مورد پسند مربیان نیست.
در منچسترسیتی استفاده پپ گواردیولا از کوین دی بروین و داوید سیلوا به عنوان دو شماره 8 قابل توجه بود چون هر دو پیش از این شماره 10 به حساب میآمدند- او گاهی از برناردو سیلوا استفاده میکرد که میتواند به عنوان بازیکن طبیعی آن پست در نظر گرفته شود. با این حال هیچکدام از آنها به اندازه مسوت اوزیل یک شماره 10 تیپیکال نبودهاند- و غیبت کامل او از ترکیب آرسنال در ماههای اخیر یک فقدان مشخص برای طرفداران پست شماره 10 است. اوزیل از افسانه شماره 10 جداییناپذیر است چون واقعا نمیتواند چیز دیگری باشد؛ او در حرکت بین خطوط و ارسال پاس آخر فوقالعاده است اما هرگز در پستهای دیگر سازگار نبوده است.
او در حمله به سمت جلو و گلزنی چندان درخشان نبود، هرگز در پست شماره 8 احساس راحتی نداشت و در کنارهها در امر دفاعی دچار مشکل بود. او برای درخشش نیاز داشت که تیم حول محور او ساخته شود و حتی پس از آن نیز در آرسنال برای اثبات این موضوع ثبات کافی نداشت به جز فصلهایی مانند 16-2015 که توانست عملکرد خوبی را ارائه دهد.
بنابراین اوزیل احساس میکند به این نسل تعلق ندارد و این در حالی مطرح میشود که در سال 2010 احساس میکرد شاخصترین بازیکن نسل بعدی شماره 10هاست. اوزیل با اینکه از نسل زیدان سرعتیتر بود و همکاری بیشتر در پرسینگ داشت، هنوز احساس میکرد که یک شماره 10 کامل است چون متوجه بود که موضوع اصلی این پست این است که بازیکن آزاد باشی. این آزادی عمل از سوی تیم به شما داده میشود و اجازه داری که یک فرد باشی اما باید از این آزادی برای کمک کردن به هم تیمیهایت استفاده کنی به جای اینکه به فردگرایی روی بیاوری. اوزیل با تمام اشتباهاتش این موضوع را بهتر از هر بازیکن دیگری درک کرده بود.
هنوز احساس میشود که تمام داستان حذف او از تیم میکل آرتتا مشخص نشده است- این به نظر یک مشکل شخصی با موردی حل نشده به نظر میرسد. این اتفاق بیشتر از موارد تاکتیکی به یک مشکل جدی شباهت دارد. اما تاریخچه بهترین شماره 10های جهان هرگز کاملا داستانهای فوتبالی نبوده است- همیشه حواشی بیرون از زمین وجود داشت. آنها همیشه معتقد بودند که این شایستگی را دارند که خارج از زمین هم آزاد باشند. این اتفاقات معمولا بدتر و عجیبتر از نظرات اوزیل درباره چین و حمایت مالی او از گانرساروس (عروسک باشگاه آرسنال) بوده اما مفهوم آن به صورت کلی متفاوت نیست – شماره 10 همیشه چیزی مانند یک شورشی به حساب میآمد.
همانطور که اوزیل در سال 2010 ستاره شماره 10ها بود و خیلی زود توسط رئال مادرید جذب شد، این اتفاق برای رودریگز در سال 2014 نیز رخ داد. او بار دیگر بازیکنی کاملتر از اوزیل بود، برای عقب رفتن و افزایش تعداد نفرات در خط میانی آمادهتر بود، میتوانست برای گلزنی پیش برود و در صورت نیاز، قادر به بازی از کنارهها بود.
شاید خامس در اورتون در پست شماره 10 بازی نکند اما این لزوما چیز بدی نیست. بازیکن کلمبیایی به خوبی از سمت راست وارد میشود و در این صورت قدرت یافتن فضای بیشتری بین خطوط دارد؛ به نسبت زمانیکه دائما در جلو و برابر دو هافبک دفاعی حریف حضور داشت. ممکن است کارلو آنچلوتی او را به صورت آزمایشی در میانه میدان و پشت دومینیک کالورت لوئین و ریچارلیسون در سیستم 2-1-3-4 که در دوران حضورش در سری A از آن استفاده میکرد قرار دهد اما افرادی که نمایشهای خامس تا به اینجا را مشاهده کردهاند قویا معتقد هستند که قرار گرفتن در پستی در کنارهها او را محدود کرده است.
و بنابراین در حالیکه ناراحتی از فقدان بازیکنان سبک ریکلمه در سطح اول فوتبال کاملا شایسته است، باید به یاد آورد که تحلیل ما از این موقعیت باید کاملا از 15 سال گذشته متفاوت باشد. در آن زمان نسل محتاط مربیان که افرادی چون ژوزه مورینیو و رافائل بنیتس پیشروی آنها بودند به طور کلی اعتماد کافی به بازیکنان خلاق نداشتند. در واقع آنها به شماره 10ها (دکو و وسلی اشنایدر برای مورینیو، آیمار برای بنیتس) اعتماد کمی نشان میدادند اما نتیجه چنین اعتمادی این بود که بقیه تیم باید همگی به کار دفاعی روی میآوردند.
امروزه نسل مربیان با ذهنیت هجومیتر که گواردیولا و کلوپ پیشروی آنها هستند از بازیکنی با ویژگیهای کامل شماره 10 استفاده نمیکنند اما در عوض تیمهایی هماهنگتر ایجاد کردند که این ویژگیها را در پستهای متفاوتتری به نمایش میگذارد. ظاهرا شماره 10 درست مانند دهه 2000 و 2010 مرده است. در همین حال بیشتر از هر زمان دیگری در روح فوتبال زنده است.
پاکو گومز و لوییز آلبرتو ۱۰ رو زنده کردن تو ایتالیا
پس لوکا مدریچ چی