درباره “لِوا”؛ پسرک “زمین‌های سیب‌زمینی” چگونه به بهترین بازیکن اروپا تبدیل شد

لواندوفسکی کمی پس از مرگ پدرش به حضور هفت ساله در وارسوویا پایان داد تا به تیم دسته چهارمی دلتا ورشو بپیوندد. او زیاد در این تیم نماند و خیلی زود به تیم دوم لژیا ورشو پیوست اما پس از یک فصل، آنها او را به دلیل شبهاتی که پس از مصدومیتش به وجود آمده بود، آزاد کردند.

هفت‌یک- لِشنو شهر کوچک آرامی در لهستان است که جمعیتی حدود 4000 نفر دارد و در فاصله 30 کیلومتری ورشو، پایتخت این کشور، قرار دارد. تا همین اواخر این شهر چندان مشهور نبود اما حالا به عنوان محلی شناخته می‌شود که روبرت لواندوفسکی در آن زندگی کرده و بزرگ شده است. آندرزی چیشلاک، شهردار سابق لشنو، اخیرا مدعی شد:” در سال 2016 ما یک شهروندی افتخاری به او دادیم که اولین مقام این چنینی در تاریخ ما بوده چون ما بسیار به او افتخار می‌کنیم.”

لواندوفسکی با بازی در خیابان‌های لشنو وقتی فقط 8 سال داشت، عاشق فوتبال شد. کریشتوف، پدرش، او را به وارسوویا (Varsovia) که باشگاه جوانان در ورشو بود، برد. مارِک شیوتزکی، اولین مربی لواندوفسکی، که سال گذشته از دنیا رفت، گفته بود:” من او را به عنوان کوچک‌ترین و لاغرترین پسر به یاد دارم. پاهایش مثل دو چوب نازک بود. اما اجازه دادم به من نشان دهد که چه کارهایی با توپ می‌تواند انجام دهد و سپس به او گفتم که می‌توانی به تیم من ملحق شوی. حتی با این که گروهی از بازیکنان دارم که دو سال بزرگتر هستند.”

 

لواندوفسکی در دویدن هم استعداد زیادی داشت اما در نهایت پدرش متقاعد شد که او باید به عنوان یک فوتبالیست به کارش ادامه بدهد.

 

لوا فوتبال را از باشگاه کوچک وارسوویا شروع کرد؛ جایی که زمین‌های خرابش به زمین‌های سیب‌زمینی شهرت داشت.

 

پدر لواندوفسکی جودوکار بود و مادرش هم به عنوان والیبالیست فعالیت می‌کرد و همین نقش زیادی در گرایش روبرت به ورزش داشت.

 

گفتن این‌که این آغازی محقرانه برای قهرمان آینده لیگ قهرمانان بود، به نوعی کوتاهی در بیان شرایط است چرا که زمین تمرین وارسوویا فاجعه بود. شیوتزکی در این مورد گفت:” تنها یک زمین برای تمام تیم‌ها وجود داشت- و چنان ناهمگون بود که “زمین سیب زمینی” نامیده می‌شد- و دو اتاقک با رختکن‌ها بدون هیچ دوش حمامی بودند. تنها یک لوله ناودانی و یک شیر با آب سرد برای پسرها بود تا کمی پس از تمرین پاهای کثیف‌شان را بشورند.”

با چنین شرایطی باید پرسید که چر کریشتوف تصمیم گرفت پسرش را به چنین باشگاهی ببرد؟ شیوتزکی توضیح داد:” چون هیچ‌کس دیگری او را نمی‌خواست! من می‌دانم که او از باشگاه‌های بزرگ ورشو مانند لژیا و پولونیا دیدار کرده بود اما برای آنها بسیار کوچک بود. من نمی‌توانستم درک کنم چرا آنها حتی در زمین از او تست نگرفته بودند. خوشبختانه من این کار را کردم.” لواندوفسکی که از سوی هم تیمی‌هایش لقب “بوبک” (پسر کوچک) را گرفته بود، خیلی زود عضوی از تیم شد.

شیوتزکی گفت:” او پسر بسیار آرامی بود اما تنها تا زمانی‌که وارد زمین می‌شد. او مبارزه را آغاز کرده و هرگز اعتراض نمی‌کرد. وقتی خیلی خوب بازی کنی، پسرهای بزرگ‌تر خیلی زود تو را می‌پذیرند. درباره بوبک نیز همینطور بود. او همیشه به عنوان مهاجم بازی می‌کرد و توپ او را دوست داشت بنابراین گل‌های بسیاری به ثمر می‌رساند. توپ همیشه او را پیدا می‌کرد؛ حتی در زمان ارسال کرنرها وقتی او کوتاه‌ترین بازیکن در بین بازیکنان قدبلندتر در محوطه جریمه بود. و چون او مجبور بود با بازیکنان قوی‌تر که دو سال بزرگ‌تر بودند، بجنگد، فکر می‌کنم که خودش هم قوی شد.”

کریشتوف علی‌رغم این موفقیت اولیه شروع به فکر کردن درباره احتمالات دیگر برای پسرش کرد. شیوتزکی گفت:” روبرت یکی از بهترین دوندگان کشور بود و یک روز پدرش شروع به توضیح دادن این موضوع برای من کرد که شاید برای پسرش بهتر باشد که روی دویدن تمرکز کند. من نمی‌توانستم این موضوع را باور کنم. با عصبانیت از او پرسیدم می‌خواهی چه کار کنی؟ ما مکالمه‌ای سخت و طولانی داشتیم اما در نهایت خوشبختانه قانعش کردم! فوتبال هدف اصلی برای روبرت باقی ماند.”

شیوتزکی در نگاه به گذشته شکی ندارد که لواندوفسکی نمی‌توانست بدون کمک والدینش به یک فوتبالیست حرفه‌ای تبدیل شود:” پدرش جودوکار و مادرش والیبالیست بود. آنها ورزش را می‌شناختند و آن را درک می‌کردند. وقتی بازی روبرت را نگاه می‌کردند، هرگز مانند سایر والدین بر سرش فریاد نمی‌کشیدند.”

کریشتوف در سال 2005 به طور ناگهانی از دنیا رفت. این لحظه سرنوشت‌سازی در زندگی روبرت جوان بود اما باعث شد که بیشتر از قبل انگیزه بگیرد. او سفرهایش برای حضور در تمرینات را به تنهایی آغاز کرد- سفری که با حمل و نقل عمومی دو ساعت طول می‌کشید. لواندوفسکی کمی پس از مرگ پدرش به حضور هفت ساله در وارسوویا پایان داد تا به تیم دسته چهارمی دلتا ورشو بپیوندد. او زیاد در این تیم نماند و خیلی زود به تیم دوم لژیا ورشو پیوست اما پس از یک فصل، آنها او را به دلیل شبهاتی که پس از مصدومیتش به وجود آمده بود، آزاد کردند. یرزی کراسکا، مربی‌ای که او را به خدمت گرفته بود، حتی در آن زمان نیز می‌دانست که باشگاه اشتباه بزرگی را مرتکب شده است.

 

در لخ‌پوزنان بود که لواندوفسکی نامی برای خود دست و پا کرد و از آنجا راهی بروسیا دورتموند شد.

 

او می‌گوید:” حالا بسیار افتخار می‌کنم که لواندوفسکی را به تیمم آوردم. وقتی آنها من را اخراج کردند چیزی درباره او نپرسیدند. کسی که رده بالاتری از من در ساختار باشگاه داشت، تصمیم گرفت اما من می‌دانستم که روبرت رویای بازی در لژیا را دارد.” آیا حتی در آن زمان هم مشخص بود که لژیا به بهترین گلزن تاریخ لهستان اجازه داده که به راحتی از دستش برود؟ کراسکا اظهار داشت:” صادقانه بگویم من انتظار نداشتم که او روزی به چنین بازیکن بزرگی تبدیل شود. اما او جز بازیکنان بهتر تیم بود و توپ همیشه او را در زمین پیدا می‌کرد. او می‌توانست با سر، پای راست یا پای چپ گلزنی کند.”

پس از آزاد شدن لواندوفسکی بود که مارک شویتزکی، یکی دیگر از مربیان سابقش در وارسوویا، قدم پیش گذاشت:”  لژیا دیگر او را نمی‌خواست. هیچ‌کس در باشگاه حتی تلاش نکرد با او صحبت کند. منشی دفتر این تصمیم را ابلاغ کرد. او واقعا درهم شکست بنابراین مادرش با من تماس گرفت. من گفتم به وارسوویا بیا و ما فکری در این باره خواهیم کرد.”

شویتزکی در طول جلسه با لواندوفسکی به او پیشنهاد داد که با زنیچ پروشکوف تماس بگیرد که باشگاهی بیرون از ورشو بود. این اتفاق رخ داد و باشگاه دسته سومی به این مهاجم جوان ابراز علاقه کرد. سیلویوش موکا اورلینسکی، مدیرعامل سابق زنیچ، در این باره می‌گوید:” ما لواندوفسکی را می‌شناختیم. حدود یک سال او را تحت نظر داشتیم. درباره مصدومیتش؟ همیشه می‌توان بهبود پیدا کرد.”

لواندوفسکی در دو ماه اول بازی نکرد و از فرصت استفاده کرد تا به آمادگی کامل برسد. موکا اورلینسکی می‌گوید:” وقتی او بالاخره به بازیکن اصلی تیم تبدیل شد همواره در ترکیب ثابت حضور داشت. و همواره گلزنی می‌کرد.” لواندوفسکی علی‌رغم شروع با تاخیرش، با 15 گل زده در صدر جدول گلزنان لیگ دسته سوم قرار گرفت و به تیمش کمک کرد به دسته بالاتر صعود کند. فصل دوم او حتی بهتر هم بود؛ به خوبی در دسته دوم جا افتاد، 21 گل به ثمر رساند و یک کفش طلای دیگر را از آن خود کرد.

زبیگنیو کووالسکی، یکی از هم تیمی‌های او در زنیچ، می‌گوید:” صادقانه بگویم من فکر نمی‌کردم او بتواند به چنین بازیکن بزرگی تبدیل شود. اما او به یک دلیل متفاوت بود. سایر بازیکنان جوان خصوصا در دسته‌های پایین‌تر فکر می‌کنند بهتر از مربی‌شان می‌دانند. اما او آرام بود-همیشه در گوشه رختکن می‌نشست، با دقت به آنچه مربی به او می‌گفت گوش می‌داد و سپس آن را در زمین پیاده می‌کرد.”

آمار گلزنی درخشان او توجه مدیر برنامه‌های مختلف را جلب کرد و بسیاری از آنها به پروشکوف آمدند تا نگاهی از نزدیک به این بازیکن داشته باشند. در نهایت او با چزاری کوهارسکی قرارداد بست که تا سال 2018 نیز مدیریت برنامه‌هایش را بر عهده داشت.

کوهارسکی می‌گوید:” مدیرعامل زنیچ (موکا اورلیسنکی) نقش مهمی داشت چون فقط به پول فکر نمی‌کرد. او به ساختن زندگی حرفه‌ای بازیکنان جوان کمک می‌کرد. موکا اورلیسنکی در این باره اظهار داشت:” چون لواندوفسکی به عنوان بازیکن آزاد به ما ملحق شده بود، توافقی محترمانه داشتیم. او می‌توانست باشگاهی که می‌خواست او را بخرد، انتخاب کند. او نه به خاطر پول بلکه به خاطر این که لخ‌پوزنان بیشتر از همه به حضورش احتیاج داشت، این تیم را انتخاب کرد. پیشنهادات دیگر از تیم‌هایی چون یاگلونیا بیالیستوک یا خصوصا کراکوویا کراکف برای ما بهتر بودند اما به تصمیم روبرت احترام گذاشتیم. لخ زیر 1.5 میلیون زلوتی (حدود 300 هزار پوند) به ما پرداخت کرد. این گرانقیمت‌ترین نقل و انتقال تاریخ زنیچ بود.”

کوهارسکی با او موافق است:” ما با دقت تمامی پیشنهادات و سود و ضررشان را بررسی کردیم چون تقریبا تمام باشگاه‌های لیگ لهستان خواهان جذب او بودند. پول مهمترین چیز نبود. من نگاهی به شرایط لخ‌پوزنان انداختم. آنها در حال رشد بودند و چند بازیکن هجومی با سبکی شبیه به روبرت داشتند. بنابراین متوجه شدم که این بهترین تیم برای او به منظور پیشرفت است.”

 

لواندوفسکی فصل قبل برای سومین فصل پیاپی عنوان بهترین گلزن بوندس‌لیگا را از آن خود کرد.

 

لواندوفسکی با زدن 15 گل در رقابت‌های فصل قبل چمپیونزلیگ، نقش مهمی در قهرمانی بایرن مونیخ داشت.

 

نمایش‌های خوب لوا باعث شد تا جایزه بهترین بازیکن سال 2020 یوفا را از آن خود کند.

 

لژیا که دو سال قبل لواندوفسکی را نمی‌خواست نیز خواهان جذب او بود. میروسلاف زچاک، مسئول نقل و انتقالات لژیا در آن زمان، می‌گوید:” ما می‌توانستیم بدون هیچ مشکلی قراردادی بهتر از لخ به او پیشنهاد کنیم (حدود 9 هزار پوند در ماه به گفته رسانه‌های لهستانی). مشکل اینجا بود که مدیر برنامه او خواهان دریافت درصد از درآمد حاصل از انتقال بعدی او هم بود و ما چنین قواعدی را نپذیرفتیم.”

بنابراین لواندوفسکی در تابستان 2008 به لخ‌پوزنان پیوست. او در ماه سپتامبر از سوی لئو بین‌هاکر، سرمربی هلندی تیم لهستان، به تیم ملی دعوت شد. یسلاف ایگناشویچ، تدارک تیم، اولین مکالمه‌ آنها را به خاطر دارد:”بینهاکر به او گفت بازیکن بزرگی خواهی شد. زمانت فرا خواهد رسید. بنابراین صبوری کن و منتظر باش. و او پاسخ داد از تعریف شما ممنونم رییس.”

لواندوفسکی همان ماه به عنوان بازیکن تعویضی به زمین رفت و در اولین بازی ملی‌اش برابر سن‌مارینو گلزنی کرد. این اولین گام مهم در طول دوران حرفه‌ای ملی باورنکردنی او بود که باعث شد بیشتر از هر بازیکن دیگری در تاریخ لهستان بازی ملی داشته و گلزنی کرده باشد. او همچنین در دو تورنمنت مهم بازوبند کاپیتانی تیم ملی کشورش را بر بازو بست. بعید به نظر می‌رسد که رکورد گل‌های او به زودی شکسته شود؛ البته اگر هرگز کسی بتواند چنین رکوردی را بشکند.

زبیگنیف کووالسکی در واکنش به دستاوردهای هم تیمی سابقش می‌گوید:” وقتی حالا به او نگاه می‌کنم متوجه می‌شوم که همیشه هدفی داشت که برای رسیدن به آن تلاش می‌کرد. اگر به آن می‌رسید خیلی زود هدف دیگری تعیین می‌کرد. فکر می‌کنم این یکی از دلایل اصلی تبدیل شدن او به چنین بازیکن بزرگی است.” این همان نگرشی است که به لواندوفسکی کمک کرد تا به یکی از بزرگ‌ترین شماره 9 های جهان تبدیل شود.

 

عنوان اصلی مقاله: From the potato field to Champions league winner نویسنده: Dariusz Kurowski نشریه / وبسایت: World Soccer زمان انتشار: نووامبر 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است