داستان جانپیرو گاسپرینی؛ “طراحی لبخند” با فوتبال تهاجمی
هفتیک– مزه عجیبی که دیهگو مارادونا در دهانش احساس کرد، باعث شد که متوجه خونریزی شود. او دستش را روی دهانش گذاشت تا مطمئن شود که تشخیصش درست بوده و به سرعت به سمت کنار زمین رفت تا درمانهای اولیه را دریافت کند. جامپیرو گالیاتزی، خبرنگار پر حرف کنار زمین شبکه RAI، به تماشاگران در خانه خبر داد که بازیساز ناپولی “در راه دندانپزشکی” است. دندان او نشکسته بود. لب او بود که نیاز به درمان داشت. امیلیو آکامپورا، پزشک ناپولی، یک سوزن برداشت، آن را به نخ کشید و شروع به بخیه زدن کرد.
جانپیرو گاسپرینی برای حضور در خط دفاع پسکارا به سرعت میدوید و در همین حال با بازو ضربهای به بازیکن آرژانتینی زده بود. بازیکنان در آن روزها هنوز اجازه استفاده از زیورآلات در زمین بازی را داشتند و گریه از روی درد مارادونا و فحش معروفی که به گاسپرینی داد، به دلیل برخورد ناخواسته و غیرعمدی با حلقه ازدواج این بازیکن بود.
نتیجه بازی نیز مرهمی بر زخم لب قهرمان جام جهانی نشد. ناپولی پیش از این در همان فصل با نتیجه 2 -8 برابر پسکارا به پیروزی رسیده بود؛ در نتیجه تساوی بدون گل در ورزشگاه آدریاتیکو در بهار 1989 خشم این تیم را برانگیخت. اینتر جیووانی تراپاتونی با ستارههای آلمانیاش (توضیح مترجم: اینتر در آن زمان لوتار ماتئوس، آندریاس برمه و یورگن کلینزمن را در اختیار داشت) که به شکلی ناگهانی به تیمی باکیفیت تبدیل شده و در آستانه شکستن رکورد امتیازات در لیگ بود، حالا و پس از این توقف ناپولی، دست نیافتنی به نظر میرسید. نقش گاسپرینی در محو کردن مارادونا به این معنا بود که او برای مدتی به شخصیتی منفور در ناپل تبدیل شد. آن روز عصر وقتی این بازیکن از رختکن بیرون آمد، یک خبرنگار به او گفت:” هواداران ناپولی شما را به این متهم کردهاند که رفتاری شبیه مایک تایسون داشتید.” ابروهای گاسپرینی از شدت مزخرف بودن این حرف بالا رفت. او گفت:” من خیلی در این باره مطمئن نیستم.”
سه دهه بعد میتوانید بگویید که حذف کردن هنوز هم تخصص اوست و آتالانتای گاسپرینی در چند فصل اخیر نشان داده که بسیار بیشتر از ظرفیتش پیش رفته است. تماشای پیشروی یک تیم کم بضاعت و حذف حریفانی که ثروت و سابقه به مراتب بیشتری دارند، بسیار جالب توجه است. گاسپرینی هجومیِ سال 2020 تفاوتی با تجربه مارادونا در آن سالها ندارد.
پپ گواردیولا در ماه دسامبر گفت:” بازی برابر آتالانتا مانند رفتن به دندانپزشکی است.” به محض اینکه به دسته صندلی میچسبید، ترس شدیدی تمام وجودتان را فرا میگیرد. صدای ناهنجار دریل، قطرههای عرق را روی پیشانی مینشاند. همه این اتفاقات بسیار ناخوشایند است و شباهتی به دوپامینی که از تماشای بازی تیمهای گاسپرینی ترشح میشود ندارد.
توصیفی که گواردیولا از شخصیت آتالانتا کرده، نباید به عنوان انتقاد سوءبرداشت شود. اینجا دندانپرشکیای است که یک موسیقی هنری و کلاسیک در پس زمینه آن در حال پخش است- تمیز، دقیق و بُرنده. این ویژگیها چندان به دیدگاه فوتبال خود این مربی بیشباهت نیست و گاسپرینی تایید کرده که تحت تاثیر آن بوده است. او اخیرا در گفتگو با اسپرتویک اظهار داشت:” از نظر فهم فوتبالی، ارتباط نزدیکی با گواردیولا دارم.” مربیان فوتبال گاهی میتوانند شباهتهای بسیاری داشته باشند، جذب موارد درخشان و پر زرق و برق در مالکیت توپ تیم مربی دیگری شوند و به سرعت از آنها استفاده کرده تا لانه خود را بسازند. اما گاسپرینی همیشه به شکل سختگیرانهای روی پای خودش ایستاده است. استقلال قاطعانه او خیلی زود خودش را نشان داد.
گاسپرینی اهل گروگلیاسکو است؛ شهری که به عنوان حومه پیدمونت شناخته میشد اما پس از آن تبدیل به بخشی از فضای شهری گسترده تورین، شهر موتور ایتالیا، شد. آنتونیتا، مادرش، یک ماهی فروشی را اداره میکرد و جینو، پدرش، در کارخانهای وابسته به فیات مشغول به کار بود.
جینو هوادار یوونتوس بود و وقتی پسرش 9 ساله بود، او را برای شرکت در تست فوتبال به شهر بزرگ برد. گاسپرینی توجه ماریو پردیل، استعدادیاب مشهور باشگاه، را جلب کرد و با اینکه برای ثبت نام شدن در همان زمان بسیار جوان بود اما جایگاهی در NAGC به خود اختصاص داد- که طرح آکادمی یوونتوس بود. تمرین با یووه به معنای سفر 40 دقیقهای با اتوبوس از گروگلیاسکو و سپس رفتن به کمپو کوبی، محل تمرین تیم، بود. خواهر گاسپرینی به او نشان داد که از کجا بلیت بخرد و روز اول و دوم همراهیاش کرد تا مطمئن شود که راه را یاد گرفته است. از آن زمان به بعد گاسپ 10 ساله روی پای خود ایستاد. او باید رشد میکرد و خیلی سریع برای خودش تصمیم میگرفت.
برای شناخت واقعی گاسپرینی عدم توجه به دوران حضورش در بانوی پیر غیرممکن است. یک سوم زندگی او در پیراهن سفید و مشکی این تیم گذشت. اینجا جایی است که او دوران حرفهای بازی و مربیگریاش را از آن آغاز کرد. اشتیاق او به استفاده از بازیسازهای آرژانتینی مانند پاپو گومز در ابتدا از عمر سیوری شکل گرفت که قهرمان دوران کودکیاش بود و دلیل اصلی بازی کردن با جورابهایی که به پایین تا میشد. نظم و انضباط به آرامی در خوابگاه باشگاه در ویلار پروسا، زمینها و ساختمانهای متعلق به آنیلی، در وجود بازیکنان جریان پیدا میکرد. مدل موهای این بازیکنان باید کوتاه و منظم بود تا پرستیژ یک جوان مشغول به یادگیری در آکادمی یوونتوس حفظ شده و نمایندگان خوبی برای این باشگاه باشند.
گاسپرینی از NAGC بالاتر رفت، قهرمان جام ملی زیر 17 سالهها شد و با دومنیکو ماروکینو و وینیسیو ورتزا به فینال پلی آف زیر 19 سالهها رسید. سایر بازیکنانی که پریدل آنها را کشف کرده بود مانند سرجیو بریو و پائولو روسی نیز در این مسیر با او همراه بودند. حضور در آکادمی و استفاده از بازیکنان جوان در تیم اول حالا به نشان سبک مربیگری گاسپرینی تبدیل شده است. استفان الشعراوی، ماتیا پرین، رولاندو ماندریاگورا و استفانو استورارو در جنووا و ماتیا کالدارا، روبرتو گالیاردینی و آندرهآ کونتی در آتالانتا مدیون این مربی برای پیشرفت در زندگی حرفهایشان هستند.
ارزشی که گاسپرینی برای استعداد و توانایی قائل است، یکی از اجزای حیاتی تمامی تیمهای او است و از فرانکو کائوزیو نشات گرفته که وینگر قدرتمندی بود و به نام بارون شناخته میشود. او عادت داشت که به این مربی پیشنهاد دهد که از کفشهایی که ماگرینی و سپس آدیداس برایش میفرستادند، استفاده کند. سایز کفش آنها یکی بود و گاسپرینی از این اتفاق بسیار خوشحال بود.
وقتی شاگرد جوان به ترکیب اصلی تیم تراپاتونی راه پیدا کرد و در اولین بازیاش در کوپا ایتالیا گلزنی کرد، هرگز در لیگ با پیراهن یوونتوس به میدان نرفته بود. مانند دوران مربیگری، او در دوران بازی نیز تجربه حضور در یوونتوس در سطوح بالا را پیدا نکرد. شاید بتوان گفت که او به همان اندازه به بازی در این تیم در سری A نزدیک بود، که به هدایت آنها. نام این مربی دو بار برای هدایت یووه مطرح شد: دفعه اول پس از سقوط باشگاه به سری B در سال 2006 و پس از آن به عنوان جانشینی برای کلودیو رانیری در سال 2009 که در نهایت هیئت مدیره تصمیم به استفاده از چیرو فررای بیتجربه، هم تیمی قدیمی مارادونا، گرفت.
پاره کردن لب بازیکن آرژانتینی با روزهای اوج بازی گاسپرینی هم زمان بود. یک موج جدید در زمان حضور او در خط میانی پسکارا در میان مربیان ایتالیایی به راه افتاد. با نگاهی به گذشته درمییابیم که این یکی از بهترین تغییرات شکل گرفته در عصر مدرن کالچو است. اوزه بیو دی فرانچسکو، آخرین مربی ایتالیایی که به نیمه نهایی لیگ قهرمانان رسید، از همین نوار ساحلی رشد کرد و پس از خداحافظی از دنیای فوتبال به سواحل بیرون از هتل خانوادگیاش رسیدگی کرد. ایدههای خلاف جریان مائوریتسیو ساری و زدنک زمان در اینجا مورد استقبال قرار گرفتند و این در حالی بوده که در سایر بخشهای ایتالیا به این ایدهها به چشم شک و تردید نگاه میکردند. هوایی که در پسکارا نفس میکشید، با هر جای دیگر این شبه جزیره متفاوت است و بیشترین دلیل آن مربوط به انرژی هنری غیرمتعارفی است که از سوی اساتید گاسپرینی پدید آمده است.
یک فرد بسیار مهم که در این بین از قلم افتاده است. شما احتمالا هرگز چیزی از انریکو کاتوتزی نشنیدهاید. او جز ناشناختهترین افراد در کاتالوگ دفاعی ایتالیاست و از آن دست شخصیتهایی است که مانند نقاشان رنسانس، تمجیدی که شایستهاش است را چندین سال پس از درگذشتش دریافت میکند. کاتوتزی از نگاه گاسپرینی فوتبال در ایتالیا را تغییر داد. او یکی از اولین افرادی بود که سیستم “دفاع منطقهای” را معرفی کرد که رو در روی دفاع نفر به نفر قدیمی ایتالیایی ایستاد. کاتوتزی علاقه زیادی به “تصرف فضاها” داشت و گاسپرینی مدعی شده که او پیشگام استفاده از چندین مفهومی بود که بعدها به لطف موفقیت آریگو ساچی در میلان به آنها توجه شد.
گاسپرینی چنان متحول شده بود که وقتی کاتوتزی از تیم جدا شد، قویا احساس میکرد پسکارا باید با تکیه بر زیرسازی دو سال گذشته پیش برود و در نتیجه علیه مربی بعدی و ایدههای جدیدش شورش کرد. این مربی جیوانی گالئونه، مردی ماجراجو اهل ناپولی، بود که میتوانست یکی از شخصیتهای رمانهای همینگوی باشد. او که نقش پدر را برای ماسیمیلیانو آلگری بازی میکرد، کسی بود که وقتی مربی سابق یوونتوس در روز عروسی از تصمیمش پشیمان شده بود، تلفنی با او حرف زد.
گاسپ، آلگری و مارکو جامپائولو که توانست پس از اخراج از میلان، هفته گذشته هدایت تورینو را بر عهده بگیرد، به عنوان مریدان گالئونه شناخته میشوند و هواداران هنوز هم پس از 30 سال از موفقیت پسکارا در آن زمان صحبت میکنند. پسکارا که تحت هدایت کاتوتزی سقوط کرده بود، بار دیگر با پیروزی برابر پالرمو به دسته دوم برگشت. آنها با ارائه سبک فوتبال هجومی و جذاب که بهترین توصیف آن spumeggiante (حباب درخشان) بود- اشاره به کف و حباب سطح آب و موج برخورد دریای آدریاتیک با صخرهها در بیرون از ورزشگاه- مجوز صعود را به شکل ناباورانهای به دست آوردند. گالئونه عاشق برزیلیها بود؛ همینطور بوسنیاییهای سیگاری میگساری مانند بلاز اسلیسکوویچ و آلگری را به خاطر شوخیها و کیفیت روشنفکرانهاش.
گاسپرینی کاپیتان او بود. او همیشه تیم را به خودش ترجیح میداد و هیچ مثالی بهتر از زمانی نیست که او با بزرگواری بازوبند کاپیتانی را به لئو جونیور، ستاره تازه وارد تیم، تقدیم کرد. گالئونه در این باره گفت:” او از نظر تکتیکی بسیار خوب و بیشتر یک بازیکن راست پا بود، تا چپ پا. او پنالتیزن ما بود. من مدام به او میگفتم که نمیداند چطور پنالتی بزند اما او مدام این کار را انجام میداد و گل میزد. او کمی کج خلق بود. هیچ سیاستی نداشت. جامپرو همیشه میدانست که چه میخواهد و صریح بود. از نظر تاکتیکی، او بهترین بازیکنی است که هدایتش را بر عهده داشتهام.”
جسارتی که پسکارا با آن موفق شد به سری A برسد به گاسپرینی، آلگری و جامپائولو منتقل شده بود. بهترین فوتبال، فوتبال سرعتی و سرگرمکننده است. 10 هزار هوادار در دیدارهای خارج از خانه پسکارا را همراهی میکردند و تقریبا تمام صندلیهای ورزشگاه آدریاتیکو به تماشاچیانی تعلق داشت که بلیت کل فصل را خریداری کرده بودند. گالئونه نمایشی زیبا به راه انداخته بود. او میخواست بهترین بازیکنان، تا حد ممکن توپ را در اختیار داشته باشند. نظر گاسپرینی درباره بازی نیز همین است.
وقتی در سن 35 سالگی بازنشسته شد در ابتدا به خانهاش در گروگلیاسکو رفت. او مدتها از آنجا دور بود و تلاش کرد در آنجا به عنوان مشاور مالی فعالیت کند. گاسپرینی با قطار به میلان میرفت تا با مشتریانش ملاقات کند. چند فوتبالیست پس اندازشان را به او سپردند اما فراز و نشیب بازار بورس باعث شد که شبها بیدار بماند.
گاسپرینی پس از مدتی تصمیم گرفت این کار را کنار گذاشته و به فوتبال برگردد. طرح حقوق بازنشستگی به اندازه اشکالی که کاتوتزی و گالئونه روی تخته سفید میکشیدند، جذاب نبود. او به خانه اولش بازگشت و شروع به هدایت کودکان در یوونتوس کرد که یادآور تمام سالهایی بود که با اتوبوس از حومه شهر به تورین میرفت. گاسپرینی در تمام ردههای سنی مربیگری کرد، به باشگاه کمک کرد که عملیات استعدادیابیاش در محدوده پیدمونت را جدیتر دنبال کند، بازیکنانی مانند کلودیو مارکیزیو و سباستین جووینکو را شناسایی کرد و قهرمان ارزشمندترین تورنمنت جوانان ایتالیا در ویارجو شد. یوونتوس او را به ماموریتهای استعدادیابی در سراسر اروپا فرستاد و در یکی از همین ماموریتها بود که توانست شانس تماشای تمرین آژاکس تحت هدایت لوییس فن خال را پیدا کند که تجربهای تاثیرگذار و الهامبخش برای او بود- سرچشمه علاقه وافر همیشگی او به دفاع سه نفره هجومی.
اما پس از 5 سال حضور در تیم زیر 19 سالهها وقت جدایی و دریافت دستمزد بهتر رسیده بود. فرانکو سراوولو، یکی از استعدادیابهای باشگاه، او را به باشگاه کروتونه معرفی کرد که در جنوب ایتالیا قرار داشت و گاسپرینی سیستمی را در آنجا معرفی کرد که زوایای بیشتری از فیثاغورث، معروفترین پسر این شهر، داشت. او مجوز صعود به لیگ دسته دو را دریافت کرد و در دیداری نزدیک در پلی آف نتوانست به سری A راه پیدا کند و سپس به جنووا، قهرمان 9 دوره اسکودتو و قدیمیترین باشگاه ایتالیا، رفت تا شرایط این تیم را بهبود بخشیده و آنها را به درخشش و موفقیت گذشته نزدیک کند.
جنووا در بازه زمانی چند هفتهای در سال 2005 فراز و نشیب بسیاری داشت. شرایط صعود این تیم به سری A برعکس شد و آنها پس از انجام تحقیقاتی که نشان میداد در آخرین بازی فصل تبانی کرده بودند، توبیخ شده و به دسته سه فرستاده شدند. وقتی گاسپرینی یک سال بعد به این تیم پیوست، مدیر ورزشی تیم هنوز در دوران محرومیت بود. این اتفاق به این معنا بود که حرف او در زمینه خرید بازیکن از حالت معمول یک مربی در ایتالیا برش بیشتری داشت.
مکتب “گاسپرسون” آغاز شد- یک مربی با سبک بریتانیایی که همه چیز را مانند سر الکس فرگوسن کنترل میکند. با قدرتمندتر شدن هر روزه، این نام روی گاسپرینی باقی ماند. او به انتظار 12 ساله جنووا برای حضور در سری A پایان داد، جایزه بهترین مربی سری B را از آن خود کرد و در انتظار موفقیت بعدیاش در مربیگری ایتالیا بود. در اولین فصل حضور ژوزه مورینیو در اینتر، بهترین فوتبال در سری A از سوی جنووای گاسپرینی ارائه شد. آقای خاص مربیگری برابر گاسپرینی را به بازی شطرنج تشبیه کرد:” من تغییری انجام دادم، او تلافی کرد، من تغییر دادم، او دوباره تلافی کرد.”
جنووا در آستانه انجام یک کار غیرممکن در آن سال بود و در یک بازی رو در رو، شانس حضور در لیگ قهرمانان را از دست داد. بازی برابر فیورنتینا در اختیار این تیم بود اما گل تساوی بخش دقیقه 93 آدریان موتو در لوییجی فراریس باعث شد که تیم چزاره پراندلی در انتهای فصل مجوز حضور در لیگ قهرمانان را به دست بیاورد. دیهگو میلیتو و تیاگو موتا به اینتر پیوستند که در آنجا فاتح سه گانه شدند و گاسپ یک سال بعد در ژوئن 2011 به آنها پیوست. این فرصت او برای کسب موفقیت بودند. او میدانست که گزینه اول این تیم نبود. گزینه اول مارسلو بیلسا بود. او میدانست که تیم مسن و در سراشیبی سقوط است. اما مجبور بود این شغل را قبول کند.
رسوایی حضور سه ماهه او در این تیم تقریبا دوران حرفهایاش را به پایان رساند. برای تسکین این شرایط باید به این نکته نیز اشاره کرد که نیمی از تیم به دلیل حضور در کوپا آمهریکا، اردوی پیش فصل را از دست دادند. سپس اولین وقفه بازیهای ملی رسید و سایر بازیکنان نیز از تیم جدا شدند. اینتر بازیکنی را برای سبک بازی او خریداری نکرد و به جای دو یا سه بازیکن مدنظر این مربی اقدام به خرید 9 بازیکن سطح پایین کرده بود. دفاع سه نفره او با مخالفت رختکن و واکنشی شدید در کنفرانس خبری روبرو شد که برای تیم بزرگ اروپایی ناخوشایند بود. گاسپرینی پیش از اینکه بفهمد، اخراج شد و به جای اولش برگشت.
اشتباه او این بود که پس از آن در سپتامبر 2012 به پالرمو پیوست. شاید پنج سال بازی در این تیم و حس نوستالژی خوبی که به این باشگاه داشت، باعث شد که قلبش به مغزش غلبه کند. با این حال مائوریتزیو زامپارینی، معروفترین مربی خوار ایتالیا، هرگز به توجیهی برای اخراج مربی نیاز ندارد. او 51 مربی را در 32 سال در فوتبال اخراج کرده و وقتی مدیر ورزشی که گاسپرینی را به سِمَت هدایت پالرمو انتخاب کرده بود، از این تیم جدا شد، نشانههای بدشگون پدیدار شدند. متاسفانه پدر و مادر این مربی در فاصله چند روز از یکدیگر از دنیا رفتند. حزن و اندوه شدیدی گریبانگیر او شد و نتایج در طول چند ماه پس از آن چندان درخشان نبود و زامپارینی کار معمول خودش را تکرار کرد. او گاسپرینی را برکنار کرد، او را برگرداند، دوباره در مارس 2013 او را برکنار کرد و پالرمو علیرغم حضور یوزپ ایلیچیچ و پائولو دیبالای جوان سقوط کرد.
بسیاری از مربیان نمیتوانند با وجود چنین شرایطی بار دیگر به میدان برگردند. اما جنووا پس از جدایی او هنوز به شرایط سابق برنگشته بود و گاسپرینی این فرصت را پیدا کرد که در تابستان 2013 شهرتش را احیا کند. اینطور به نظر میرسید که آنها بسیار به یکدیگر نیاز داشتند و به شکلی هیجانانگیز دقیقا از همانجایی که رها شده بود، بار دیگر کارش را آغاز کرد. گاسپرینی خیلی زود شکستها را پشت سر گذاشته و کنترل شرایط را در اختیار گرفت و این تیم را به اروپا رساند اما مشکلات مالی باشگاه باعث شد که یوفا از ارائه مجوز لازم به آنها خودداری کند. در آخر فدراسیون فوتبال ایتالیا سهمیه این تیم برای حضور در اروپا را در اختیار سمپدوریا، رقیبشان، قرار دارد.
شرایط متغیر در جنووا هرگز به گاسپرینی اجازه نداد که ساختاری همیشگی در این تیم بنا کند. سایت تحقیقاتی CIES سوییس در دسامبر سال گذشته اندازه خرید و فروش بازیکنان در باشگاه را منتشر کرد و جنووا با 205 بازیکن در 10 سال در بین 5 لیگ برتر اروپایی در صدر قرار داشت. گاسپرینی باید فصل را آغاز میکرد و کار بازسازی را در ژانویه انجام میداد. بازیکنان ناشناخته و گمنام یک شبه به ستاره تبدیل شدند.
میلیتو یک مثال کلاسیک است و مدیر برنامهها پس از دیدن کار او با بازیکنی مانند میلیتو و مارکو بوریهلو (زننده 19 گل در یک فصل) صف کشیدند تا مهاجمانی را به جنووا معرفی کنند که گاسپرینی با چوب جادویش آنها را به ستاره تبدیل کند- البته که معروفترین مورد روبرت لواندوفسکی است که تست پزشکی را انجام داد و دربی دلا لانترنا را به عنوان مهمان باشگاه تماشا کرد اما پس از آن از این انتقال منصرف شده و به دورتموند پیوست.
این روند بارها و بارها تکرار شد و گاسپرینی را متقاعد کرد که از فرصت استفاده کرده و به دنبال کسب موفقیت در محیطی متفاوت باشد. پیوستن به آتالانتا در سال 2016 به نظر انتقال به تیمی هم سطح میآمد. و شاید حتی یک پسرفت حساب میشد. اما همه چیز خیلی خوب تطابق پیدا کرد. گاسپرینی به تمام خواستههای ممکنش رسید. بهترین آکادمی در ایتالیا، ورود و خروج کمتر بازیکنان و خریدهای هوشمندانه برای پوشش جای خالی بازیکنانی که به فروش رسیدهاند. او به ثبات رسید و توانست دستاوردهای آتالانتا در هر فصل را حفظ کرده و بهبود ببخشد. سه حضور در بین چهار تیم صدر جدول در چهار سال. صعود به مراحل حذفی لیگ اروپا و لیگ قهرمانان. موجهای متوالی حمله. تعداد زیاد گلهای به ثمر رسیده. جایزه بهترین مربی سال سری A و کلیدهای شهر برگامو.
به تاخیر افتادن معرفی گاسپرینی به عنوان یکی از بزرگترین مغزهای بازی فوتبال در سن 62 سالگی حالا در حال جبران است. فوتبالی که تیم او بازی میکند، فوقالعاده و ماورایی است. مردمی که نمیدانستند برگامو کجاست، حالا میتوانند آن را روی نقشه نشان دهند؛ همانطور که بسیاری در دهه 1990 پارما را کشف کردند. هواداران معمولی از سرتاسر جهان پیگیر این تیم هستند چون خبر تحقیر 0-5 میلان به دست آتالانتا و به ثمر رساندن 7 گل برابر اودینزه، لچه و تورینو در راه رسیدن به بیش از 100 گل در تمامی رقابتهای فصل را شنیدهاند. وقتی پپ تصویر آتالانتا و دندانپزشکی را پیش کشید منظورش درد مشقت بار آن نبود؛ بلکه منظورش لبخندی بود که توسط جان پیرو گاسپرینی و تیمش روی صورت شما نقش میبندد.
لعنت ب زن ایلیچیچ
چقدر مقاله شیرین بود
حیف زن ایلیچیچ همه دستاورد های گاسپ رو ب فنا داد