آنالیز: خط حمله؟ نه؛ خط دفاع، سیتی را قهرمان لیگ برتر کرد
هفتیک– منچسترسیتی فصل گذشته در مسیر رسیدن به قهرمانی پیروزیهای پرگلی مانند 6-0، 6-1، 6-1، 5-0، 5-0 و 4-0 به دست آورد- اما بردی که بیش از همه رضایت پپ گواردیولا را به همراه داشت، برد نزدیک 1-0 بود. آن دیدار، یک دیدار معمولی نه چندان خاطرهانگیز بود: یک دیدار ساعت 3 بعدازظهر خارج از خانه برابر بورنموث؛ تیمی که منچسترسیتی در 8 دیدار لیگ برتری با آنها، حتی یک امتیاز هم از دست نداده بود. این حساسترین بازی هفته نبود. همه روی دربی هیجانانگیز شمال لندن در ومبلی تمرکز کرده بودند و در انتظار دربی مرسی ساید در روز بعد. سیتی با گل نه چندان زیبای ریاض محرز به پیروزی رسید. خب به چه نتیجهای میرسیم؟
برای گواردیولا، این احتمالا تاثیرگذارترین نمایش منچسترسیتی در این فصل بود؛ آن هم به خاطر عملکرد دفاعی تیمش. این دیدار یک نمایش بینقص در کارهای دفاعی بود: بورنموث در کل بازی حتی یک شوت هم نداشت. از 380 بازی فصل گذشته لیگ برتر و به نوعی 760 تیمی که در این دیدارها به میدان رفتند، این تنها بازی بود که یک تیم، حتی یک شوت هم نزد؛ چه داخل چهارچوب و چه خارج از آن.
این دستاورد حتی مقابل تیمی مانند هادرسفیلد که کمتر از همه شوت میزند یا برنلی که معمولا رو به توپهای هوایی میآورد هم به دست نیامده بود. اما آنها توانستند مقابل جذابترین تیم، خارج از 6 تیم اول لیگ، به چنین آماری برسند. بورنموث در این دیدار شیوه دفاعیتری از همیشه به کار نگرفته بود اما هر بار که آنها برای حمله کردن، تلاش کردند، فضایی برای نفس کشیدن پیدا نکردند. پس از بازی گواردیولا بسیار خوشحال بود، با همه بازیکنان تیم خوشوبش کرد و با اغراق آمیزترین شکل از تیم تعریف کرد:” این یکی از بهترین نمایشهای ما بود. حتی یک شوت هم به سمت دروازه ما زده نشد. ما در همه ابعاد خوب دفاع کردیم- روی پرتابهای اوت، ضربات آزاد، کرنرها.”
خوشحالی گواردیولا از برتری دفاعی تیمش، شاید برای آنهایی که به دفاع کردن از جنبه سنتی نگاه میکنند، تعجب برانگیز باشد. اولین فصل حضور او در لیگ برتر، با این صحبتهای او “تیم او تکل نمیزند” گذشت و دو نفر از بهترین مدافعان 20 سال اخیر، عمیقا باور داشتند که سبک بازی تیم او به افول دفاع کردن منجر میشود.
روبرتو آیالا، کاپیتان سابق تیم ملی آرژانتین، گفت:” بارسلونای گواردیولا بهترین تیمی است که من در عمرم دیدهام اما آنها از یک جنبه، آسیبزا هستند. اکنون بسیاری از مدافعان میخواهند در جریان بازیسازی شرکت داشته باشند، انگار که برای بارسلونا بازی میکنند، اما نه، آنها نمیتوانند این کار را بکنند. مدافعان میانی: اول دفاع کنید و باعث امنیت تیم بشوید. مدافعان کناری: چشم خود را روی این واقعیت نبندید که اول و مهمتر از همه چیز، شما مدافع هستید.”
جورجو کیهلینی، کاپیتان ایتالیا، بعد از ناکامی تیم ملی ایتالیا در رسیدن به رقابتهای سال گذشته جام جهانی، هم چیز مشابهی گفت:” پپ گواردیولا، مدافعان ایتالیایی را خراب و نابود کرد. او یک مربی فوقالعاده با یک ذهن خارقالعاده است اما مربیان ایتالیایی بدون داشتن دانش مشابه، تلاش کردند تا سبک او را کپی کنند و ناگهان در 10 سال گذشته، ما هویت خود را از دست دادیم… در 10 سال، ما یک مدافع خوب هم پرورش ندادیم.”
اما آمار، همه چیز را توضیح میدهد- که از 10 فصل مربیگری گواردیولا، تیمهای او در 8 فصل، کمترین گلها را در لیگ دریافت کردند. او علاقهای به مدافعان سنتی ندارد؛ او ترجیح میدهد هافبکها را به مدافعان میانی تبدیل کند و بازیکنان پا به توپ مانند جان استونز را به مدافعان تخریبچی ترجیح میدهد؛ اما تیمهای او گل نمیخورند. چگونه؟
اجازه ندهید حریف شوت بزند
فصل گذشته یکی از دو فصلی بود- در کنار اولین فصل پپ در سیتی- که تیم پپ بهترین رکورد دفاعی لیگ را در اختیار نداشت. اما اگر گلهای اتفاقی را کنار بگذاریم و فقط به گلهای قابل انتظار نگاه کنیم، واضح است که منچسترسیتی عملکرد دفاعی بهتری از لیورپول داشت. آنها یک گل بیشتر از تیم یورگن کلوپ دریافت کردند- 23 در مقابل 22- اما میزبان xGA آنها 25.9 بود و برای لیورپولیها، 30. (توضیح مترجم: xGA آماری است که توانایی تیمها برای جلوگیری از موقعیتهای گلزنی را نشان میدهد. تیمی که فرصتهای شوتزنی کمتری به حریف میدهد و مهمتر از آن، توانایی آنها برای زدن شوتهای با احتمال بالای گلزنی را کاهش میدهد، xGA پایینتری دارد. xG هم معادل همین آمار برای گلهای زده یک تیم است. این آمارها برای یک دیدار مجزا قابل استفاده نیست و معمولا به صورت دو یا سه بازی با هم در نظر گرفته میشوند.)
به عبارت دیگر، لیورپول به این دلیل گلهای کمتری دریافت کرد که کیفیت دروازهبانی بالاتری داشت یا به این دلیل که شوتهای حریفان درون چهارچوب نبود. اما از نظر گل نخوردن روی موقعیتها، سیتی بهتر عمل کرد. روند فوقالعاده آنها در دریافت تنها 3 گل در 13 بازی اخیر فصل قبل، باعث قهرمانی آنها در لیگ شد- این دوره شامل همان پنج پیروزی 1-0 هم بود، از جمله همان برد مقابل بورنموث.
ارزیابی xGA سیتی- با استفاده از میانگین روند سه بازی- در دوره گواردیولا، یک الگوی جالب را نشان میدهد. آنها در میانههای فصل قبل، بیش از هر زمان دیگری روی فرصتهای گلزنی دروازهشان را باز شده میدیدند؛ روندی که شامل شکستهای ناامیدکننده خارج از خانه برابر چلسی، لستر و خانگی مقابل کریستال پالاس بود. این به یک تغییر رویکرد منجر شد و در چند ماه پایانی فصل، آنها فوقالعاده کار کردند. تیم گواردیولا به طور معمول در آن دیدار xGA کمتر از 0.5 داشت. این گرافی است که xGA سیتی را در سه فصل حضور گواردیولا در لیگ برتر، با میانگین روند سه بازی، نشان میدهد:
بیشترین مالکیت توپ
دلایل متفاوتی برای آمار دفاعی لیورپول وجود دارد. واضحترین دلیل، تمرکز آنها روی بازی مالکانه است- آنها فصل قبل به طور میانگین در هر دیدار 64 درصد مالک توپ بودند، 4 درصد بیش از همه تیمهای دیگر. تاکید اسپانیاییها روی مالکیت توپ، یک تاکتیک دفاعی موثر است. عملکرد تیم ملی آنها در سه قهرمانی در تورنمتهای بزرگ در سالهای 2008، 2010 و 2012، استثنایی بود- در 10 دیدار مراحل حذفی، آنها 10 کلینشیت داشتند.
فلسفه مربیگری گواردیولا متفاوت است و تیمهای او، نسبت به اسپانیا، کمتر احتیاط میکنند. اما اصول کار همان است. او میگوید:” من همیشه تلاش میکنم تا بازیکنانم را متقاعد کنم که وقتی توپ از دروازه ما دور است، خطری ما را تهدید نمیکند.” این بخش اساسی موفقیت سیتی در پیروزی مقابل بورنموث بود: آنها تنها اجازه دادند تیم حریف 101 پاس سالم داشته باشد؛ کمترین تعداد پاس سالم یک تیم در دیدارهای فصل قبل لیگ برتر. برای اینکه تصور بهتری از این آمار داشته باشید، باید بدانید که بورنموث- تیمی که از سطح تکنیکی بالایی برخوردار است- به طور میانگین در هر دیدار فصل قبل، 328 پاس سالم داشت.
اگر به شکل دیگری به این مسئله نگاه کنیم و موقعیت پاسها در زمین را هم در نظر بگیریم، سیتی در ممانعت از پاسکاری حریف در یک سوم آنها، فوقالعاده عمل میکند. به طور میانگین، حریفان کمتر از 50 پاس سالم در هر بازی در یک سوم سیتی به هم دادند که کمترین میزان در لیگ برتر است. اینکه آنها در مقایسه با سایر تیمهای لیگ برتر، در کجا قرار میگیرند، در چارت زیر مشخص است:
هرچند این هم همه داستان را بیان نمیکند؛ زیرا تاکید گواردیولا روی بازی مالکانه به این معنی است که در تئوری، سیتی روی دو نوع حمله آسیبپذیر است. اول، ضدحملات: زیرا سیتی، بازیکنان زیادی را در حمله شرکت میدهد و فضای زیادی پشت سر آنها برای استفاده حریف به وجود میآید. دوم، روی ضربات آزاد: زیرا این از تعداد زیادی بازیکنان خلاق با قد و قامت کوتاه تشکیل شده و حریفان میتوانند روی این موقعیتها، به آنها گل بزنند. اما گواردیولا، به ویژه از زمان ترک اسپانیا در سال 2012، تمرکز زیادی روی ایمن کردن تیمش روی این موقعیتها داشت.
ممانعت از ضدحملات
تجربه گواردیولا در آلمان، فلسفه مربیگری او را به میزان قابل توجهی تغییر داد. گواردیولا در طول دوره استراحتش در نیویورک پیش از برعهده گرفتن هدایت بایرن مونیخ، دیدارهای بوندسلیگا را تماشا میکرد، حریفان آیندهاش را زیر نظر داشت و با ویژگیهای این لیگ آشنا شد. مهمترین دریافتی او، یک چیز ساده بود: تیمهای آلمانی، در مقایسه با تیمهای اسپانیایی، روی ضدحملات خیلی سریعتر عمل میکردند. تقریبا همه تیمها میتوانستند در چند ثانیه، از سمت زمین، به سمت دیگر بروند و بنابراین، گواردیولا باید تیمش را به شیوه متفاوتی از بارسلونا، جاییکه مدافعان کناری دائما برای حضور در حملات، اوورلپ میکردند، شکل میداد.
بنابراین، گواردیولا سیستم خلاقانهاش- که هنوز بینظیر است- را توسعه داد که در آن مدافعان کناری به سمت داخل حرکت میکردند و وقتی که بایرن مالکیت توپ را در اختیار داشت، به طور موقت، تبدیل به هافبک میانی میشدند. البته اینکه فیلیپ لام و داوید آلابا از نظر تکنیکی فوقالعاده بوده و در آکادمی بایرن به عنوان هافبک رشد کرده بودند، نیز به اجرای موفقیت این ایده کمک میکرد. در حالیکه آنالیز اولیه نشان میدهد که چگونه جاگیری آنها، باعث آزاد شدن سایر بازیکنان میشد- هافبکها میتوانستند به جلوتر حرکت کنند- بزرگترین فایده این مسئله در انتقال به فاز دفاعی بود.
وقتی بایرن مالکیت توپ را از دست میداد، دفاع چهار نفره تیم گواردیولا به شکلی منسجم و نزدیک، در کنار هم بودند و میتوانستند خط دفاعی را خیلی سریع تشکیل بدهند. این وقتی که مدافعان کناری هجومیتر بازی میکردند و اوورلپ داشتند، واقعا ممکن نبود؛ آنها در هنگام حملات نزدیک پرچم کرنر بودند و نمیتوانستند برای متوقف کردن ضدحملات، انتقال دفاعی انجام داده و به پست دفاعی خود برگردند.
گواردیولا تلاش کرد در منچسترسیتی، آن شیوه را تکرار کند. استفاده از گائل کلیشی و پابلو سابالتا جواب نداد و این تاکتیک خیلی زود کنار گذاشته شد. گواردیولا بعد از اولین فصل حضورش در سیتی، این دو بازیکن و همینطور الکساندر کولاروف و باکاری سانیا را کنار گذاشت، و کایل واکر، بنجامین مندی و دانیلو، سه مدافع کناری که به خاطر اوورلپهای سریعشان معروف هستند، را به خدمت گرفت. به نظر میرسید گواردیولا میخواهد به شیوه قدیمیاش برگردد. در عوض، سیستم او بیشتر شبیه کاری است که او در بایرن انجام داد.
در واقع، در طول فصل گذشته، آنها یک تغییر جزئی نسبت به روزهای حضور او در آلمان داشتند؛ آن هم به دلیل غیبتهای پرتعداد بنجامین مندی و این حقیقت که جانشینهای او، فابین دلف و الکساندر زینچنکو، در واقع هافبکهای میانی هستند. از سوی دیگر، واکر فاقد مهارتهای کار با توپ برای بازی در آن پست است. بنابراین، درحالیکه در بایرن و در دو فصل اول حضور پپ در سیتی، مدافعان کناری به داخل میزدند و آرایش تیم به 3-2-3-2 شبیه میشد، در نیم فصل دوم فصل قبل، واکر به جای هافبک میانی سوم، به عنوان مدافع میانی سوم استفاده و آرایش تیم به 3-2-2-3 تبدیل میشد: سه مدافع که دو بازیکن مقابل آنها کار پوشش را انجام میدادند.
این نمونهای از پیروزی 3-1 مقابل ساوتهمپتون در ماه دسامبر است. این شیوه معمول سیتی برای تشکیل ساختار 2-3 در فصل گذشته بود؛ وقتی زینچنکو از دفاع چپ، به سمت داخل میرفت و کنار فرناندینیو قرار میگرفت. به این ترتیب، سه مدافع پشت سر آنها قرار میگرفتند- دانیلو که جانشین واکر شده بود، به همراه ونسان کمپانی و آیمریک لاپورت.
هرچند، در تیم سیتی، شکلهای مختلفی از تبدیل 3-2-1-4 به 3-2-2-3 در هنگام مالکیت توپ وجود دارد. برای مثال، در پیروزی 3-1 مقابل آرسنال، واکر، اوتامندی و لاپورته، سه مدافع بودند و فرناندینیو و ایلکای گوندوگان مقابل آنها بازی میکردند. وقتی سیتی مالکیت توپ را از دست میداد، فرناندینیو به عقب برمیگشت و بین واکر و اوتامندی قرار میگرفت تا خط دفاعی چهار نفره بار دیگر شکل بگیرد.
در دیدار بعدی سیتی که پیروزی 2-0 در خانه اورتون بود، جان استونز بود که آن نقش نیم مدافع- نیم هافبک را برعهده داشت. بار دیگر واکر، اوتامندی و لاپورته، سه مدافع بودند و استونز در کنار فرناندینیو بازی میکرد. در مواقع ضروری، استونز به عقب برمیگشت. فارغ از موقعیت سنتی بازیکنان، گواردیولا میخواهد آن ساختار 3-2 در هنگام مالکیت توپ ایجاد شود.
به دلیل چنین ساختار محکمی، سیتی فصل گذشته حتی یک گل هم روی ضدحملات دریافت نکرد. جالب اینکه تیمی که بیشترین گل را روی ضدحملات به ثمر رساند، بورنموث بود- به این معنی که ساختار دفاعی سیتی در آن روز به طور ویژه اهمیت داشت و شاید توضیح بدهد که چرا گواردیولا پس از آن دیدار، آن اندازه راضی بود.
پس گرفتن توپ بیشتر از بقیه تیمها
اگر ساختار دفاعی منچسترسیتی در هنگام مالکیت توپ را بتوان به عنوان روشی برای محافظت در مقابل حملات حریف توصیف کرد، شیوه پرسینگ آنها را میتوان به عنوان تلاشی در نظر گرفت که به طور پرواکتیو (توضیح مترجم: Proactive یا فعال در مقابل شیوه reactive یا واکنشی)، حریف را متوقف میکند. گواردیولا از زمان حضور در بارسلونا، پرسینگ را به عنوان بخش مرکزی فلسفهاش قرار داد و هرچند هویت مربیان دیگری- به ویژه یورگن کلوپ و مائوریسیو پوچتینو- احتمالا بیشتر با پرسینگ تعریف میشود، همچنان این تیمهای گواردیولا هستند که با مهارت توپ را در جلوی زمین از حریف پس میگیرند. سیتی فصل گذشته 203 بار در یک سوم حریف توپ را پس گرفت؛ بیش از همه تیمهای دیگر لیگ برتر.
از نظر آماری، بهترین عملکرد از این نظر در پیروزی 3-0 مقابل تیم 10 نفره وولوز در ورزشگاه اتحاد بود که آنها 12 بار در یک سوم حریف صاحب توپ شدند؛ اگرچه بهترین نمونه از تبدیل این موقعیتهای پرسینگ به موقعیت گل در پیروزی 2-0 مقابل فولام در ماه مارس دیده شد؛ جاییکه فولامیها دائما در مقابل محوطه جریمه خودی، توپ را از دست میدادند. گل اول سیتی مقابل فولام که توسط برناردو سیلوا به ثمر رسید، نمونه خوبی از پرسینگ پرواکتیو بود و اینکه چطور بازیکنان به شکلی هوشمندانه جاگیری میکنند تا پاسها را قطع کنند. وقتی ماکسیم لو مارشان، مدافع میانی فولام، به تیموتی فوسو منسا پاس داد، مدافع میانی سمت راست فولام دو گزینه برای پاس دادن داشت- به آندره فراتک آنگیسا و تام کایرنی، هافبکهای میانی.
داوید سیلوا بلافاصله فوسو منسا را تحت فشار گذاشت، در حالیکه زاویه پاس دادن به آنگیسا را هم بست. با توجه به اینکه این گزینه در دسترس نبود، فوسو منسا تلاش کرد پاس پرخطرتری به کایرنی بدهد. اما دی بروین جلو کشید و توپ را قطع کرد. او سرخیو آگوئرو را راه انداخت و مهاجم آرژانتینی هم توپ را به برناردو سیلوا رساند که از سمت راست حرکت کرده بود و دروازه را باز کرد.
قابل توجه است که دو بازیکنی که به بازیکنان حریف فشار وارد کرده و آنها را مجبور به اشتباه کردند، یعنی داوید سیلوا و کوین دی بروین، خلاقترین هافبکهای سیتی هستند؛ از آن دسته بازیکنانی که به طور سنتی از انجام کارهای دفاعی معاف هستند. اما زیر نظر گواردیولا، آنها جزو سختکوشترین بازیکنان تیم محسوب میشوند.
گل دوم سیتی در کِرِیوِن کاتِج نیز روی پس گرفتن توپ در جلوی زمین به ثمر رسید- برناردو سیلوا بود که پاس جو برایان را قطع و پاس گل را برای سرخیو آگوئرو فراهم کرد. البته پرسینگ سیتی با پرسینگ لیورپول متفاوت است. پرسینگ کلوپ تقریبا طوری طراحی شده که تیم حریف، مالکیت را درون یک سوم خودی از دست بدهد و به این ترتیب، موقعیتهای گلزنی ایجاد شود. لیورپولیها تیم حریف را مجبور به دادن پاسهای پرخطر در یک سوم دفاعی خودشان میکنند.
اگرچه سیتی به قطع کردن توپ در جلوی زمین اکتفا میکند اما بازیکنان این تیم به اندازهای روی فشار، روی تیم حریف تمرکز دارند که آنها حتی نتوانند بازی خودشان را انجام بدهند و در مقابل، به دادن پاسهای پرخطر در عقب زمین اکتفا کنند. برای کلوپ این مفید نیست زیرا این مانع امکان پرس متقابل و ایجاد موقعیت را از لیورپولیها میگیرد. برای گواردیولا، همین خوب است زیرا به سیتی اجازه می دهد تا بازی مالکانه را از عقب زمین دوباره ترتیب بدهد.
البته، گاهی اوقات پرسهای اولیه سیتی بیاثر میماند- برای مثال به دلیل یک تکل بیاثر یا پاسکاری خوب تیم حریف در موقعیتهای دفاعی. اما اینجاست که اراده بالای بازیکنان خلاق سیتی برای پس گرفتن توپ، فوقالعاده است؛ به دلیل میزان دوندگیشان برای توپگیری. دیدار مقابل بورنموث، دو مثال خوب داشت. در نیمه اول، ایلکای گوندوگان، هافبک دفاعی، یک تکل ناموفق داشت و توپ به بازیکن حریف رسید. دیوید بروکس و رایان فریزر، خطرناکترین بازیسازهای بورنموث، این فضا را داشتند تا خط دفاعی سیتی که جلو رفته بود، ضد حمله بزنند.
اما دی بروین که خطر را احساس کرده بود، 35 متر را از سمت راست به چپ زمین، به سمت عقب دوید تا پشت گوندوگان را جمع کند و یک تکل حیاتی روی فریزر بزند.
در نیمه دوم، بورنموث در موقعیت خوبی برای زدن یک ضد حمله بود؛ وقتی که بروکس توپ را به جاشوا کینگ که در سمت راست پشت زینچنکو، برناردو و گوندوگان حرکت کرده بود، رساند.
اما در عرض چند ثانیه، این سه- با حمایت نیکلاس اوتامندی- کینگ را به سمت خط کناره زمین سوق دادند. او نتوانست توپ را کنترل کند و پرتاب اوت برای منچسترسیتی شکل گرفت.
گواردیولا از مهاجمان هم انتظار چنین شدت عملی را دارد. در پیروزی 3-1 مقابل منچستریونایتد در ماه آگوست قبل، ریاض محرز دوندگی لازم برای پس گرفتن توپ از دست رفته را از انجام نداد و از طرف فرناندینیو به طور جدی توبیخ شد. گواردیولا هم تقریبا بلافاصله او را تعویض کرد. یکی از آمارهای جالب توجه فصل قبل لیگ برتر، درحالیکه سیتی کمترین تعداد تکل در لیگ را داشت، بیشترین آمار تکل صحیح را به جا گذاشت. شاید “تیم گواردیولا زیاد تکل نزد” اما وقتی نیاز به تکل زدن باشد، بازیکنان در انجام این مسئولیت تعلل نمیکنند. گواردیولا در آخرین ماههای فصل گذشته به بازیکنانش گفت:” اگر آنها میخواهند ما را شکست بدهند، باید ما را بکشند بچهها. آنها باید ما را بکشند تا ما را شکست بدهند.”
نگرش کلی مربی کاتالانی بر محور کنترل شکل میگیرد: نه تنها دیکته کردن جریان کلی بازی از طریق مالکیت توپ، بلکه اساسا کنترل کردن موارد غیرقابل کنترل. او در اولین فصل حضور در منچسترسیتی، دائما تذکر میداد که نیاز دارد با “توپهای دوم” (توضیح مترجم: Second ball به توپهایی گفته میشود که بعد از ارسال با ضربه سر به زمین و معمولا پشت محوطه جریمه برگشت داده میشود) که در فوتبال انگلیس بسیار معمول هستند، انطباق پیدا کند اما جزئیات ظریفتری وجود دارد که برتری تیمهای او را رقم میزند.
ژاوی یک بار گفت:” گواردیولا روی جزئیات تمرکز دارد. او همه چیز را کنترل میکند. من هرگز برای پرتابهای اوت دفاعی تمرین نکرده بودم. او حتی برای این موقعیت هم به شما میگوید که کجا باید قرار بگیرید. حریف پرتاب اوت را انجام میدهد و شما در بهترین موقعیت، جاگیری کردهاید. و بازیکن تیم حریف ممکن است به خودش بگوید:” لعنتی، چه اتفاقی افتاده؟ من حتی برای این پرتاب اوت هم فضا ندارم.”
بیتردید پرتابهای اوت دفاعی به عنوان نوعی فشارسنج برای گواردیولا عمل میکند؛ او در یک جلسه خصوصی گفت وقتی میفهمد بازیکنان دیگر نمیخواهند برای او بازی کنند که دیگر برای یارگیری با بازیکن حریف روی یک پرتاب اوت، حاضر نباشند یکی دو متر اضافی بدوند. ایده او این است که اگر اینجا یکی دو متر بدوید، دیگر لازم نیست بعدا سه-چهار متری دوندگی داشته باشید. کایل واکر در این مورد گفت:” اگر او فقط یک چیز از من بخواهد، این است که تسلیم نشوم. ما تا آخرین ضربه به توپ در بازی نمیتوانیم تسلیم بشویم.
کرنر ندهید
اگر این سطح از توجه به جزئیات، شامل پرتابهای اوت هم میشود، میتوانید تصور کنید روی کرنرها و ضربات ایستگاهی که روی محوطه جریمه سیتی فرستاده میشود، چه کاری انجام میشود. بعد از قهرمانی سیتی در آخرین هفته فصل گذشته با پیروزی مقابل برایتون، به گواردیولا گفته شد که “هیچ نقطه ضعف آشکاری” در تیمش وجود ندارد. او پاسخ داد:” چرا، وجود دارد. من بلند قدترین آدم تیم هستم بنابراین برای ضربات آزاد به کلیسا میروم تا قبل از اینکه اتفاق بیفتد، دعا کنم. به خاطر اینکه این ضربات مثل یک درام است.”
اولین راه حل، اصلا ضربه آزاد ندهید و کاری که سیتی برای رسیدن به این هدف انجام میدهد، کاملا به شیوه خودش بازی میکند؛ پاسهای بیشتر و بازی در جلوی زمین. گواردیولا در ادامه گفت:” ما با رحیم استرلینگ، برناردو سیلوا و داوید سیلوا، مقابل آن بازیکنان بلند قامت دفاع میکنیم. واقعیت این است. به همین دلیل است که وقتی با این تهدید مواجه هستیم، باید بهتر بازی کنیم؛ با پاسها و حضور بیشتر جلوی زمین، فکر میکنم بازیکنان این را احساس میکنند؛ آنها این کار را دوست دارند و به همین دلیل است که ما میتوانیم تا پایان در کورس قهرمانی لیگ برتر بمانیم. مقابل برنلی خیلی خوب عمل کردیم زیرا حتی یک ضربه آزاد هم ندادیم. این هدف ماست.”
در مجموع فصل گذشته، آنها در مجموع 86 کرنر به حریفان دادند که با فاصله کمترین تعداد بین همه تیمها بود. لیورپول که در رتبه دوم قرار داشت، 126 کرنر به حریفان داد. در شش دیدار فصل گذشته، سیتی حتی یک کرنر هم نداد و چهار دیدار از این فصل، در هفتههای پایانی بود؛ از جمله دیدار مقابل بورنموث و همچنین دو دیدار از سه بازی پایانی فصل. اما قابل توجه اینکه آنها در دیدار مقابل برایتون نه تنها به حریف کرنر دادند، بلکه از روی کرنر گل خوردند.
اگر ضربات آزاد، نقطه ضعف آشکار سیتی هستند، تیر نزدیک هم منطقه خطر اساسی آنهاست. این جایی است که گلن ماری [مهاجم برایتون] با ضربه سر دروازه سیتی را باز کرد تا این احتمال برای مدت کوتاهی شکل بگیرد که جام قهرمانی به لیورپول برسد؛ چلسی و آرسنال هم فصل قبل از همین ناحیه دروازه سیتی را باز کردند. سیتی در فصل 19-2018 در لیگ برتر، 9 گل روی ضربات آزاد دریافت کرد که سه تا از آنها مستقیما از روی ضربات کرنر بود (بدون اینکه ضربه اول دفع شود یا کوتاه کار شود) و هر سه روی تیر اول بود. همچنین از همین منطقه بود که در دیدار معروف مقابل تاتنهام در لیگ قهرمانان، توپ بعد از برخورد به دست فرناندو یورنته وارد دروازه سیتی شد.
البته همچنین استفاده از این منطقه برای گلزنی دشوار است اما همچنان نقطه ضعف شناخته شدهای است که در جام جهانی هم از آن بهره گرفته شد. در هفتههای پایانی فصل 18-2017، تیته، سرمربی برزیل، و کادر فنی او، از تماشاچیان ثابت تمرینات سیتی بودند. آنها نحوه استقرار بازیکنان سیتی روی دروازه را مطالعه و در نهایت در تیم خودشان به کار گرفتند و این به معنای آن بود که مشکل دفاع روی تیر اول در تیم آنها نیز وجود داشت. ونسان کمپانی این را میدانست و وقتی بلژیک در یک چهارم نهایی جام جهانی روسیه مقابل برزیل قرار گرفت، او به همتیمیهایش گفت که کرنرها را به تیر اول بفرستند.
او در طول سالهای حضور در سیتی برای زدن ضربات سر به مرکز دروازه حمله میکرد اما مقابل برزیل، او به تیر اول رفت و بعد از 12 دقیقه، او روی کرنر، ضربه سری زد که به شکلی طعنهآمیز، با برخورد به فرناندینیو تبدیل به گل شد. دومینیک تورنت که پیش از رفتن به نیویورک در تابستان گذشته، در بارسا، بایرن و سیتی، دستیار گواردیولا بود، به خاطر مطالعه روی ضربات آزاد معروف بود اما ضعف روی ارسالهای روی تیر اول، یکی از مشکلات تیم در دوران حضور او محسوب میشد. میکل آرتتا تابستان گذشته به عنوان کمک گواردیولا به کار گرفته شد و در اولین فصل، فوقالعاده کار کرد اما منابع داخل باشگاه میگویند که آنالیز ضربات آزاد چیزی است که او باید بیشتر روی آن کار کند.
البته سیتی برای فصل آینده از همین حالا راهحلی ابتدایی پیدا کرده است؛ رودری، هافبک دفاعی جدید و یک متر و 91 سانتیمتری، در دیدارهای پیش فصل روی تیر یک قرار میگرفت و این زدن گل به سیتی را دشوارتر از قبل هم میکند.
مطلب عالی اما عکس افتضاح
کیفیت عکسهاتون چرا اینطوره
خیلی عالی بود ولی نکته مهم اینه حتما باید ابزارش رو داشته باشی