
آنالیز: چگونه بایرن نشان داد بارسا به تیمی معمولی تبدیل شده است
هفتیک- بسیار بیرحمانه به نظر میرسید کنه این تیم بحرانزده بارسلونا مجبور شد اینقدر زود در فصل جدید برابر بایرن مونیخ به میدان برود.
بارسا هنوز درگیر جدایی لیونل مسی در تابستان بود، به هیچ وجه تصمیم نگرفته بود که بدون او باید دقیقا چه سبک فوتبالی را پیاده کند و شاید بایرن آخرین حریفی بود که مردان رونالد کومان میخواستند در اولین بازی مرحله گروهی لیگ قهرمانان با آن روبرو شوند.
شاید آنها ثابت کردند که حریف بهتری در این فصل لیگ قهرمانان هستند اما بایرن باشگاهی است که درسهای تکنیکی و تاکتیکی بسیاری را از روزهای طلایی بارسلونا آموخته و از قدرت فیزیکی بیشتر و انرژی بیپایان نیز بهره میبرد. آنها هم بازی بهتری نسبت به بارسلونا ارائه کردند و هم از انرژی بیشتری در نوکمپ برخوردار بودند و در نهایت بارسا برابر حریفی با سه گل شکست خورد که بازی چندان روانی را نیز از خود به نمایش نگذاشت.
بایرن در تمامی ابعاد بهتر بود و این با نگاهی به فهرست بازیکنان و مقایسه بازیکنان مشابه چندان دور از انتظار نبود- لوک دی یونگ و روبرت لواندوفسکی واضحترین مورد در این زمینه بودند. اما بارسلونا از نظر سازماندهی و سایر ویژگیهای پایینتر از حریفی بود که به خوبی تمرین کرده و بدون توپ منسجم عمل میکرد، هرچند با توپ چندان مطمئن به نظر نمیرسید.
در واقع اگر فقط گلهای بازی را میدیدید و فکر میکردید که بارسلونا به نوعی بدشانس بوده، ایرادی به شما وارد نبود- آنها روی تغییر مسیر توپ، ریباند و در نهایت ریباندی گل خوردند که با تغییر مسیر توپ اتفاق افتاده بود. هرچند تماشای کامل بازی به شما نشان میدهد که تیم میزبان خوش شانس بود.
واضحترین تفاوتها در زمینه پرسینگ خودنمایی کرد. بایرن در تمامی موقعیتها دست به پرسینگ شدید نزد اما وقتی پرس میکرد با جدیت تمام این کار را انجام میداد. اینجا مثال همیشگی است- مارک آندره تراشتگن از عقب بازیسازی میکند، توپ را به اریک گارسیا میرساند و بایرن فورا گزینههای ارسال پاس برای او را به تسخیر خود درمیآورد. آنها بارها یارگیری موثری با بازیکنان بارسا در نزدیکی توپ داشتند.
بارسلونا گاهی سعی میکرد از سد بایرن رها شود اما اکثرا با مشکل مواجه شد. و عواقب چنین شرایطی پس از نیم ساعت مشخص شد- تراشتگن سعی میکرد توپی را به جلوی زمین برای دییونگ ارسال کند.
بله، بارسلونا به حدی افت کرده که مجبور به استفاده از این روش در فوتبال است.
استفاده از این سبک وقتی حریف فشار زیادی میآورد و مدافع میانی را مجبور به پوشش بخش زیادی از زمین میکند، منطقی است- ادرسون، دروازهبان منچسترسیتی، به خوبی از چنین توپهایی استفاده میکند. اما این توپها به جای ارسال برای مهاجمی سرعتی، روی سر یک مهاجم هدف کُند ارسال میشد. این فوتبال بارسا نیست.
در مقابل، عملکرد مانوئل نویر درون دروازه بایرن مانند همیشه بود که در اینجا توپ را برای بنجامین پاوارد میفرستد که فضای کافی برای استفاده را دارد.
این الگویی آشنا برای دفاع راست بایرن در طول نیمه اول بود چون بارسلونا از سبکی غیرمعمول برای پرس استفاده میکرد.
آنها روی کاغذ از دفاع پنج نفره استفاده میکردند؛ هرچند در بیشتر مواقع به دفاع چهار نفره تبدیل میشد که سرخی روبرتو به عنوان وینگ-بک راست پیشروی میکرد تا مسیر آلفونسو دیویس را ببندد و رونالد آرائوخو به سمت دیگر میآمد تا در نقش مدافع راست ظاهر شود. این اقدامی منطقی بود، هرچند بارسلونا سعی نکرد در سمت دیگر زمین نیز روشی مشابه را به کار بگیرد.
آنها نه تنها هر دو وینگ-بک را جلو نبردند تا به طور همزمان دست به پرس بزنند که ممکن بود ریسکی به نظر برسد، بلکه آنها حتی سعی نکردند از طریق یوردی آلبا به پاوارد فشار بیاورند (همزمان با حضور روبرتو در مناطق میانی). این یعنی پاوارد برای پیشروی آزاد بود و هافبکها و مهاجمان بارسلونا بین خودشان تصمیم میگرفتند که چه کسی انرژیاش را صرف مهار او کند.
شاید این تاکتیکی سنجیدهای بود چون کومان به این نتیجه رسید که پاوارد تهدید هجومی قابل توجهی نیست و ارزش نگرانی را ندارد. اما پرسینگ بارسلونا روی سمت دیگر نیز خوب پیش نرفت.
کمی بعد در حرکتی مشابه، سرخیو روبرتو اقدام به پرسینگ دیویس میکند که توپ را در اختیار دارد، در حالی که آرائوخو جلو میرود تا مسیر لروی سانه را ببندد. اما بازیکن کلیدی- مثل همیشه- روبرت لواندوفسکی است که متوجه شکافی شده که بین آرائوخو و جرارد پیکه به وجود آمده و از این کانال نفوذ میکند.
پاس دیویس این بار به جایی که باید نمیرسد و این حرکت سرانجامی ندارد اما تماشای راه حل مدنظر پیکه در این صحنه هشداردهنده است- بازیکنی که از سر ناچاری پیش میآید تا بازیکن حریف را در تله آفساید گرفتار کند.
او یکی از سه مدافعی بود که باعث شد وقتی توپ به لواندوفسکی میرسد در آفساید قرار نداشته باشد.
این خط آفساید کمی بعد نیز بار دیگر دردسرساز شد- اینجا لواندوفسکی در تلاش است تا به توپ چیپی برسد که توسط جاشوا کیمیش از روی سر مدافعان ارسال شده و این واقعیت هم به او کمک میکند که دو مدافع بارسلونا چندین متر پشت سه مدافع دیگر هستند.
این حرکتی حساب شده به نظر میرسد اما در واقع نفوذی واضح برای استفاده از این موقعیت بود و آرائوخو خوش شانس بود که توانست با سرنگون کردن بازیکن روی زمین، اجازه استفاده از این فرصت را به او نداد.
بارسلونا در جلوی زمین نیز چندان منسجمتر نبود.
آنها به طور خاص در مقابله با حضور یکی از بازیکنان کناری بایرن در وسط زمین برای ایجاد گزینه دریافت پاس بیشتر در میانه میدان مشکل داشتند- آنها نمیدانستند چطور باید پرسینگ خود را برای مقابله با این موقعیت سازگار کنند.
در این مثال، نویر توپ را به سانه میرساند تا فرانکی دییونگ این سوال را مطرح کند که چه کسی قرار است وینگر سابق منچسترسیتی را مهار کند…
… و اینجا در آغاز نیمه دوم هم موقعیت مشابهی رخ میدهد و این بار دایو اوپامکانو توپ را ارسال میکند. بار دیگر به واکنش عصبانی دی یونگ نگاه کنید.
گل اول بایرن روی تلاش بارسلونا برای پیش بردن توپ از میانه پرسینگ میهمان و به دردسر انداختن خودشان به ثمر رسید.
این حرکت در واقع منطقی بود: ارسال پاس به آلبا که آزاد بود، سپس رساندن توپ به ممفیس دیپای که بین خطوط با او یارگیری نشده بود. اما لمس توپ ضعیف مهاجم هلندی باعث میشود نیکلاس زوله برای مقابله با او نزدیک شود، بایرن مالکیت توپ را در جلوی زمین پس بگیرد و پاسکاریهایی را انجام دهد که در نهایت منجر به گل مولر شد که با تغییر مسیر به ثمر رسید.
اما مثالهای مختلف از زمانی وجود داشت که بارسلونا مالکیت توپ را به راحتی از دست داد و سپس پیش بردن توپ در بین خطوط این تیم به شکل ترسناکی آسان به نظر میرسید.
بایرن مدام سعی میکرد توپ را به مناطق خطرناک شوتزنی با حضور متعدد بازیکنان در محوطه جریمه برساند که منتظر استفاده از این فرصت بودند اما ضربه پایانی درستی نداشتند. بیشترین امید بارسلونا دفاعهای لحظه آخری و سپس رسیدن به گل روی ضربات شروع مجدد بود.
بارسلونا که زمانی تیمی قدرتمند به حساب میآمد، حالا از چنین شرایطی در مقایسه با غولهای فعلی اروپا برخوردار است- بازندهای با شهامت.
سلام
دستتون دردنکنه. مطلب عالی و محسوس بود
ممنون از سایت خوبتون