چگونه کاسپر یولمند به قهرمان ملی دانمارک تبدیل شد

او در بخش‌های مختلف جامعه دانمارک به دنبال چندین شخصیت‌ تاثیرگذار رفت: تاجران برجسته، سیاستمداران پارلمان، ورزشکاران موفق و هنرمندان خوش‌فکر. یولمند می‌خواست با آن‌ها درباره هویت دانمارک صحبت کند، تلاش داشت تا ارزش‌هایی را بشناسد که تیم دانمارک باید آن را نشان دهد.

هفت‌یک- کاسپر یولمند، سرمربی تیم دانمارک، در دو هفته گذشته در مرکز توجه دنیای فوتبال قرار داشته است. اما سال 2019 وقتی او به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد، بیشتر مردم در این کشور اسکاندیناوی شگفت‌زده شدند. اگی هاریده، سرمربی نروژی دانمارک، نتایج درخشانی گرفته و یک سال از قراردادش هم مانده بود. پیشنهاد تمدید قرارداد به هاریده منطقی به نظر می‌رسید. اما اتحادیه فوتبال دانمارک، (DBU) اعلام کرد که دوره حضور او بعد از یورو 2020 به پایان می‌رسد.

اتحادیه فوتبال دانمارک توضیح داد که یولمند به این تیم آمده تا کار هاریده را اصلاح و توسعه دهد، اما سرمربی سابق این تیم این استدلال را درک نمی‌کرد؛ بیشتر مردم دانمارک هم دلیل این کار را نمی‌فهمیدند. هاریده به کانال 5 دانمارک گفت:” برای من فوتبال خوب یعنی بردن بازی‌ها. اگر متوجه این موضوع نمی‌شوید، درک غلطی از فوتبال دارید.”

این تصمیم در ماه‌های بعد باعث بحث‌های شدیدی شد؛ می‌گفتند که این انتخاب یعنی یک عملگرای موفق را دور بیندازید، به جایش یک عشق حمله بیاورید و امیدوار باشید که دانمارک دوباره مثل آن روزهای قدیم، فوتبال زیبا ارائه دهد. در همین حال، دانمارک با رهبری هاریده در انتخابی جام ملت‌های اروپا هیچ شکستی نداشت و توانست به این تورنمنت راه پیدا کند.

در حالی که یولمند برای گرفتن این مسئولیت در سال 2020 آماده می‌شد، از دخالت در این بحث امتناع می‌کرد، اما بعد کرونا دنیا را درگیر کرد و یورو را یک سال به تعویق انداخت. اولین آزمون یولمند یک تورنمنت بزرگ بود و او ناگهان در کانون توجهات قرار گرفت. و چه آزمونی را هم تجربه کرده است.

از لحظه‌ای که کریسیتن اریکسن در بازی افتتاحیه دانمارک مقابل فنلاند در 12 ژوئن روی زمین افتاد، و بعد جنجال‌ها بر سر تصمیم به ادامه بازی آن هم وقتی که هنوز مدت زیادی از انتقال هافبک اینترمیلان به بیمارستان نگذشته بود، تا آن سوت پایان بازی روز دوشنبه و برد احساسی مقابل روسیه در بازی مرحله گروهی که دانمارک را به مرحله یک‌هشتم فرستاد، اتفاقی که بعید به نظر می‌رسید، یولمند در میان  این شرایط بسیار سخت، از خودش ظرافت، متانت و انسانیت نشان داده است.

 

نحوه مدیریت هیولمند بعد از مشکلی که برای اریکسن رخ داد، او را به چه محبوب دانمارکی‌ها تبدیل کرد.

 

این مربی باید هم احساسات خودش را کنترل می‌کرد و هم به بازیکنانش کمک کند تا احساسات‌شان را کنترل کنند؛ و چهره بیرونی تیم را به نمایش بگذارند و به یک کشور نگران شرایط ذهنی‌شان را نشان دهند. او با صحبت کردن راحت درباره احساسات این کار را انجام داده است؛ به نحوی که دانمارکی‌ها رهبری او را پذیرفتند.

بعد از شکست بسیار سخت 1-0 برابر فنلاند، او که تلاش می‌کرد جلوی اشک‌هایش را بگیرد، در کنفرانس خبری گفت:”همه به خاطر آوردیم که چه چیزی در زندگی اهمیت دارد و آن داشتن ارتباطات باارزش است. تجربه آسیب‌زایی بود. من این را گفتم، مهم نیست که چه شد، همه چیز خوب بود… باید به خودمان اجازه می‌دادیم که سرخوشی و هجومی بودن نشان دهیم؛ تا جا برای ابراز احساسات داشته باشیم. شما نمی‌توانید در این سطح بازی کنید و تهاجمی نباشید.””

رویکرد او باعث تحسین‌های زیادی در دانمارک شده است.

در سرمقاله روزنامه دانمارکی BT می‌خوانیم:” سرمربی تیم ملی صادق، آسیب‌پذیر و در عین حال در زمان نیاز سرسخت بود. این همان رفتاری است که یک رهبر مدرن از خود نشان می‌دهد، و کاسپر یولمند به سایر رهبران کشور راه را نشان داده است. یولمند رهبر سال است.”

مجله Euroman نوشت:” ممکن است قهرمان اروپا نشده باشیم، اما به جای آن قهرمان جدید دنیا در زمینه مدیریت هستیم. کاسپر یولمند به عنوان یکی از بهترین الگوهای مدیریتی در دانمارک در پست سرمربیگری تیم حضور دارد.”

درست است که او حالا یک شخصیت کلیدی در یکی از شناخته‌شده‌ترین داستان‌های ورزشی است که به تازگی اتفاق افتاده، اما تجربه اول مربیگری یولمند در یکی از حاشیه‌ای‌ترین مناطق فوتبال رقم خورد: نه در دانمارک، بلکه در دوال کانتی، در ایالت فلوریدای آمریکا.

 

***

او در نیمه دهه 1990 میلادی به خاطر آسیب‌دیدگی زانویش نتوانست قرارداد حرفه‌ای امضا کند و به همین دلیل، یولمند 22 ساله با یک انتخاب عجیب دانمارک را ترک کرد تا به دانشگاه فلوریدای شمالی (UNF) برود.

یولمند پیشنهاد رفتن به این دانشگاه را از طرف رِی بانچ، سرمربی UNF دریافت کرد. بانچ براساس توصیه دوستش، روی هاجسون، مربی باتجربه انگلیسی، چنین پیشنهادی داد. هاجسون در آن زمان سرمربی تیم ملی سوئیس بود و در تیم‌های سوئدی سابقه مربیگری داشت.

بانچ می‌گوید:” اساساً (هاجسون) با بازیکنانی در اسکاندیناوی رابطه داشت، به من زنگ زد و در مورد دو بازیکن جوان در دانمارک با من صحبت کرد که ممکن است به آمدن به اینجا علاقه داشته باشند: کاسپر و کنت.” بعد از فصل 2010 او مربیگری تیم دانشگاه فلوریدای شمالی را رها کرد اما در دانشکده ماند و به عنوان هماهنگ‌کننده باشگاه‌های ورزشی آن فعالیت می‌کند.

براساس توصیه هاجسون، بانچ در ژانویه سال 1994 در میان طوفان یخ به کپنهاگن سفر کرد تا یولمند و دوستش، کنت هاینرمولر را قانع کند تا به جکسونویل بیایند. یولمند پذیرفت. جولای همان سال به فلوریدا سفر کرد، در دانشگاه فلوریدای شمالی اقتصاد خواند و در تیم جوانان آن‌ها به عنوان هافبک بازی کرد. هاینرمولر راه متفاوتی را در پیش گرفت. او با یک قرارداد حرفه‌ای به مجارستان رفت. اخیراً او در تیم ملی بانوان دانمارک و کانادا مربیگری کرده است.

 

مصدومیت باعث شد تا هیولمند قید فوتبال حرفه‌ای را بزند و برای تحصیل به کالیفرنیا برود.

 

به طرز خنده‌داری، یولمند و هاینرمولر تنها کسانی نبودند که به گونه‌ای با تیم دانشگاه فلوریدای شمالی ارتباط داشتند و بعدا در یک تیم اسکاندیناویایی مربی شدند. مارتین شوگرن سوئدی، سرمربی تیم زنان نروژ که از سال 2016 هدایت این تیم را برعهده دارد، در سال 2000 و 2001 زیر نظر بانچ در تیم دانشگاه فلوریدای شمالی بازی کرد و در فصل اولش بیشترین پاس گل را در این تیم داد.

بانچ و مارک کانیاسولا، هافبک سابق تیم دانشگاه فلوریدای شمالی، به یاد دارند که وقتی یولمند به جکسونویل رسید، روزهای سختی را می‌گذارند.

شرکت در تمرینات پیش فصل، سه روز در هفته، در گرما و رطوبت فلوریدای شمالی در ماه آگوست به هیچ وجه برای یولمند آسان نبود؛ او که به آب و هوای خنک‌تر اسکاندیناوی عادت داشت. گرچه بالاخره عادت کرد. و یولمند با نامزد آن زمانش، ویبکه، که حالا همسرش شده به آمریکا رفت و در تمام مدت حضورش در فلوریدا، همه یولمند را دوست‌ داشتند.

کانیاسولا با خنده تعریف می‌کند:” کاسپر در واقع ویبکه و بهترین دوست او، لیزبت را با خودش آورده بود. بنابراین با حال بود، این آدم از دانمارک با دو تا دختر آمده بود، همه‌ ما این شکلی بودیم: این جا چه خبره؟ اما احتمالا یکی از بهترین آدم‌هایی است که ملاقات می‌کنید. یه آدم فوق‌العاده فوق‌العاده. هیچ وقت نشنیدم کلمه بدی درباره کسی به کار ببرد. فقط بهترین است.”

فصل 1994، یولمند در 18 بازی‌اش برای دانشگاه فلوریدای شمالی شش گل زد؛ این فصل فقط چهارمین فصل تیم فوتبال دانشگاه بود. همان سال به تیم دانمارکی B93 در دسته دوم رفت، اما قبلش برای اولین بار مربیگری را تجربه کرد. یولمند به همراه بانچ در کمپ تابستانی این مربی، بازیکنان جوان را هدایت کرد و در شغل دیگر او در یک دبیرستان محلی، داوطلبانه دستیارش شد (بانچ در آن روزها فقط به صورت نیمه‌وقت در دانشگاه فلوریدای شمالی سرمربی بود).

بانچ می‌گوید:” در واقع این اولین کار سرمربیگری‌اش بود … بچه‌ها دوستش داشتند. یادم می‌آید که برای انجام بازی پلی‌آف به تالاهاسی سفر کردیم. سفر طولانی بود، چیزی حدود دو ساعت و نیم، رانندگی وحشتناکی بود. بنابراین داشتیم رانندگی می‌کردیم و حرف می‌زدیم، هنوز تصمیم نگرفته بود که به کشورش برگردد. اما می‌گفت دوست دارد روزی سرمربیگری کند.”

 

***

او زود کارش را شروع کرد. بعد از بازنشسته شدن در سال 1998 سریعا مربیگری را آغاز کرد.

یولمند مربی آکادمی تیم لینگبای در سوپر لیگ فوتبال دانمارک شد و در آخر توانست خودش را به هدایت تیم اصلی آن‌ها برساند؛ بعد سال 2008 به نورژلاند در سوپر لیگ رفت و کمک مربی شد. در این تیم بود که در زمین تراژدی غیرمنتظره برای یکی از بازیکنان پیش آمد و او برای اولین بار با این حادثه روبرو شد. سال 2009 وسط بازی دوستانه نورژلاند، یک صاعقه به جاناتان ریشتر برخورد کرد.

مایکل پرکهورست، مدافع سابق تیم ملی آمریکا، که از سال 2008 تا 2012 در نورژلاند بازی می‌کرد، می‌گوید:” (ریشتر) اساسا مرده بود.” ریشتر در اثر ضربه دچار ایست قلبی و نزدیک دو هفته به کمای القایی برده شد. در آخر مجبور شدند قسمتی از پای چپش را به خاطر عوارض حادثه قطع کنند اما او زنده ماند. پرکهورست در بازی مورد بحث حضور نداشت، اما مدت کوتاهی بعد از آسیب ریشتر، در باشگاه با هم‌تیمی‌هایش کنار هم جمع شدند.

او این حادثه را چنین به خاطر می‌آورد:” پیام‌هایی می‌آمد که او فوت کرده است، اما توانستند احیایش کنند. همه فقط سعی می‌کردند اطلاعات بگیرند.”

پرکهورست گفت که یولمند و مدیریت باشگاه توانستند در آن شب سطحی از آرامش را فراهم کنند و تصور می‌کند که آن تجربه سخت به او کمک کرد تا ایست قلبی اریکسن در بازی فنلاند و احساسات پیرامون آن را هدایت کند. او می‌گوید:” فکر می‌کنم حالا همه می‌توانند ببینند که او چقدر خوب می‌تواند هر موقعیتی را مدیریت کند.”

با این حال، سال 2011 و زمانی که یولمند هدایت نورژلاند را برعهده گرفت، بقیه شک داشتند که شخصیتش برای سرمربیگری مناسب باشد.

آندراس بیه‌لاند، مدافع میانی‌ای که برای اولین بار یولمند را در 13 سالگی و در تیم لینگبای دیده و بعد در نورژلاند یکی از بازیکنان تیمش بود، در این باره می‌گوید:” در آن زمان خیلی مردد بودم. فکر کردم با آن روش بسیار انسانی‌ای که داشت، احتمالا پست کمک‌مربی برای او مناسب‌ترین بود. او در اصل آدم خوبی است که صلاح بازیکنانش را می‌خواهد و به زندگی شخصی‌شان اهمیت می‌دهد. شک داشتم که او بتواند فاصله‌ شخصی مورد نیاز بین بازیکن و مربی را حفظ کند. اما او توانست فرهنگی بسازد که همه بازیکنان در آن با او بودند و به برنامه‌هایش ایمان داشتند و با هم برای رسیدن به نگرشی مشترک کار می‌کردند. و خیلی خوب پیش رفت.”

در واقع قبل از شروع کارش در تیم ملی دانمارک، یولمند تاثیرگذارترین عملکردش را در فصل اول سرمربیگری‌اش ارائه داد. نورژلاند، باشگاهی کوچک که در نزدیکی کپنهاگن واقع شده، در فصل 12-2011 با هدایت یولمند فاتح سوپرلیگا شدند و به لیگ قهرمانان راه یافت.

پرکهورست  می‌گوید:” مثل ماجرای لسترسیتی بود. ما باشگاه کوچکی هستیم، چندین فصل برای سقوط نکردن می‌جنگیدیم و ناگهان یک سال جادویی داشتیم. و در طول این مدت هرگز از چیزی وحشت نکرد یا خیلی هیجان‌زده نشد. انتظارات در سطحی منطقی، متعادل و واقع‌گرا نگه داشت؛ بنابراین متعجب نشدم وقتی دیدم که تیم و همه کشور چنین اتفاقی (سکته اریکسن) را تجربه کرد و او آن قدر در رفتارش ثبات داشت. او می‌تواند تیم را کنار هم نگه دارد و رسانه‌ها و توجهاتی را هم که به تیم می‌شود کنترل کند.”

 

دوران حضور هیولمند در ماینتس به دلیل مشکلاتی که با کریستین هیدل پیدا کرد، خیلی زود به پایان رسید.

 

ناگهان همه این مربی جوان را تحسین کردند و دو سال بعد باشگاه آلمانی ماینتس او را به جای توماس توخل به خدمت گرفت. این دو بعدها با هم دوست شدند. اما یولمند در بوندسلیگا در همان فصل اول از کار برکنار شد. نتیجه‌گیری رسانه‌ها باز هم مشخص بود: یولمند برای چنین لیگ دشواری رهبر سرسختی نیست. اما خود او نظر متفاوتی دارد.

او در گفتگویی در کتاب “کاسپر یولمند، رویاپرداز فوتبال” می‌گوید:” بازیکنان با من بودند. مشکل من رابطه با یک نفر بود.” مردی که او از آن صحبت می‌کند مدیر ورزشی ماینتس، کریستین هایدل، است که به گفته یولمند طبق توافقی که در زمان استخدامش بر سر نحوه همکاری داشتند، عمل نکرد. در باشگاه‌های دانمارکی‌اش وقتی پای استراتژی ورزشی به میان می‌آمد، حرف یولمند تاثیر زیادی داشت. در ماینتس از او خواستند که تیمش را مربیگری کند و هیچ کار دیگری انجام ندهد.

بعد از گذراندن دوره‌ای دیگر در نورژلاند، او در پایان سال 2018 تصمیم گرفت قراردادش را تمدید نکند و دوباره به خارج از کشور برود. اوایل 2019، نزدیک بود که به تیم اندرلخت بلژیک برود. چند ماه بعد باشگاه‌های بلژیکی بروژ و خنک هم به جذب او علاقه نشان دادند.

در آن زمان اتحادیه فوتبال دانمارک از در دسترس بودن او استفاده کرد و در حرکتی غیر قابل پیش‌بینی به او نزدیک شد. او به خاطرات کودکی خودش در دهه 1980 فکر کرد، وقتی دانمارک دنیا را مجذوب خودش کرد، با بازیکنان خلاق و هیجان‌انگیز و  سبک هجومی‌اش باعث افتخار کشورش شد و سال 1992 به قهرمانی اروپا دست یافت. از وقتی که این سمت را پذیرفته، رویایش این است که بعد از سال‌هایی سخت، دوباره تیم ملی محبوبیت گذشته‌اش را به دست بیاورد.

یولمند برای این که به رسیدن به این هدف کمک کند، تصمیم گرفت هویت کشورش را مورد بررسی قرار دهد. او در بخش‌های مختلف جامعه دانمارک به دنبال چندین شخصیت‌ تاثیرگذار رفت: تاجران برجسته، سیاستمداران پارلمان، ورزشکاران موفق و هنرمندان خوش‌فکر. یولمند می‌خواست با آن‌ها درباره هویت دانمارک صحبت کند و تلاش داشت تا ارزش‌هایی را بشناسد که تیم دانمارک باید آن را به نمایش بگذارد.

از زمانی که به این تیم آمده اغلب این جمله را گفته:” داستان با این که چه کسی هستیم شروع می‌شود‌.”

در ابتدا، بعضی این رویکرد او را رد و مسخره کردند. یولمند را یک کل‌نگر احمق می‌دانستند که بیشتر از این که درباره بردن بازی‌ها فکر کند، به تفکر درباره اشعار دانمارکی در قرن 19 مشغول است؛ حالا این انتقادات ساکت شده‌اند.

بیه‌لاند می‌گوید:” در طول سال‌ها مجبور بوده چیزهای زیادی را بشنود، مردم او را یک رومانتیک بی‌تجربه و چیزهایی شبیه این خطاب می‌کردند. به عنوان مربی، او واقعا بااستعداد است و چشمان تیزبینی برای دیدن جزئیات دارد.”

با وجود این که شرایط بسیار سخت بوده است، حذف دانمارک از مرحله گروهی یک ناامیدی ورزشی بود و با پیروزی برابر روسیه، یولمند از چنین اتفاقی جلوگیری کرد.

در طول این مسیر، عملکرد دانمارک، به خصوص در بازی مقابل تیم اول رده‌بندی جهانی، بلژیک، نشان داده که یولمند از زمان جوانی‌اش و عشق و علاقه زیادش به آژاکس، بارسلونا، یوهان کرایوف و مورتن اولسن، پیشرفت زیادی کرده است. مهم‌ترین منبع الهام او پپ گواردیولا بوده، اما او در فلسفه‌اش از منابع دیگر هم کمک گرفته است. قبل از قبول سرمربیگری دانمارک سفری داشت تا تیم سرسخت دیه‌گو سیمئونه را که در آن اولویت با دفاع کردن است، مطالعه کند.

 

اگر یورو 2020 به دلیل شیوع کرونا به تعویق نمی‌افتاد، هیولمند فرصت حضور در این رقابت‌ها را پیدا نمی‌کرد.

 

پرکهورست که بعد از ترک نورژلاند زیر نظر سرمربی آمریکا، گرگ برهالتر و در MLS با سرمربی فعلی مکزیک، تاتا مارتینو، کار کرده، می‌گوید:” او یکی از بهترین مربیانی است که من برایش بازی کردم. جلسات ویدئویی او شباهت زیادی به جلسات گرگ دارد: هیچ جزئیاتی از چشم او پنهان نمی‌ماند، بسیار آماده است. او همچنین خیلی خوب انگیزه می‌دهد، در هر بازی یک عامل انگیزشی وجود داشت. یکی از نقاط قوت واقعی او برقراری ارتباط با بازیکنان است. همیشه با بازیکنان صادق بود، به آن‌ها می‌گفت جایگاه‌شان چیست و چگونه در تیم قرار می‌گیرند. نقش‌تان را می‌فهمیدید.

در عین حال خونگرم است. به عنوان یک بازیکن، می‌توانید او را حس کنید. فکر می‌کنم شخصیت او بسیار مناسب تیم ملی دانمارک است.”

بازیکنان فعلی با این حمایت هیجان‌انگیزی که در پارکن، ورزشگاه خانگی‌شان، دریافت‌ کرده‌اند، بسیار تحت تاثیر قرار گرفته‌اند؛ و بعد از پیروزی مقابل روسیه از اتوبوس تیم خواستند که یک دور دیگر در خیابان‌های کپنهاگن بزند تا شاهد شادی هواداران باشند.

 

***

حتی حالا، بعد از گذشت حدود 30 سال از زمان حضور یولمند در امریکا، بانچ و همسرش با خانواده او در ارتباط بودند. در واقع سال 2014 بعد از این که پزشکان تشخیص دادند که بانچ به سرطان ریه مرحله سه مبتلاست، آن‌ها به جکسونویل رفتند تا مربی سابق دانشگاه فلوریدای شمالی را ملاقات کنند (او حالا در حال بهبودی است). پرکهورست هنوز هم با او ارتباط دارد، کانیاسولا هنوز هم گاهی با همسرش، ویبکه، پیام رد و بدل می‌کند.

بانچ می‌گوید:” در او هیچ دروغی وجود ندارد. منظورم این است که من مدت زیادی در کنار فوتبالیست‌ها بوده‌ام. وقتی در لس آنجلس بودم (در دهه 70 میلادی، در یک تیم فوتبال داخل سالن)، مدتی در خانه جرج بست ماندم. درباره غرور و چیزهای مزخرفی که در فوتبال وجود دارد، می‌دانم. کاسپر هیچ کدام از این‌ها نبود. امروز هم مثل همان موقع آدم متواضعی است. نمی‌توانم خوب توضیح بدهم که او دقیقا همان چیزی است که می‌بینید. او اصلا جعلی نیست، آدم اصیلی است. مشخص است که داشته‌هایش در این سطح بسیار بزرگ است، اما او هیچ تغییر کرده، واقعا عوض نشده است.”

در مسابقه روز شنبه دور یک هشتم نهایی دانمارک برابر ولز و بقیه بازی‌های تورنمنت، پرکهورست، کانیاسولا و بانچ حضور دارند (توضیح: این مطلب پیش از پیروزی 4-0 دانمارک مقابل ولز نوشته شده است. دانمارک در مرحله بعد مقابل جمهوری چک قرار می‌گیرد.)

 

نمایش‌های خوب دانمارک باعث شده تا هواداران این تیم بعد از سه دهه بار دیگر رویای قهرمانی در اروپا را در سر داشته باشند.

 

بانچ گفته اکتبر گذشته، وقتی یولمند و دانمارک، انگلیس را در لیگ ملت‌های اروپای یوفا شکست دادند، برای خانواده‌ انگلیسی‌اش با زبان تندی کری خوانده بود و بعد از برد 1-4 دانمارک مقابل روسیه خودش و همسرش از خوشحالی “پشتک” می‌زدند.

حتی سرمربی قبلی تیم، هاریده هم از یولمند حمایت کرد؛ مربی‌ای که اگرهمه‌گیری و تعویق 12 ماهه مسابقات نبود، او دانمارک را در یورو هدایت می‌کرد.

هاریده این هفته در ستونش در روزنامه BT نوشت:” یولمند به من پیام داد و نوشت: تیم در حالی به پارکن می‌رود که دو سرمربی ملی پشتش هستند. او لطف دارد که چنین حرفی می‌زند. اما همچنین می‌بینم که تیم با او پیشرفت کرده و حتی بهتر و قوی‌تر شده است.”

روز شنبه، دانمارک به مصاف ولز می‌رود تا جایگاهی در هشت تیم برتر داشته باشد. تیم یولمند قلب یک ملت را تسخیر کرده است. حالا وقتش است که ببینیم آن‌ها چقدر می‌توانند پیش بروند.

 

 

عنوان اصلی مقاله: From North Florida to national hero: How Kasper Hjulmand became Denmark’s emotional leader نویسنده: Sam Stejskal و Morten Glinvad- ترجمه: فاطمه رضازاده نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 25 ژوئن 2021
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 دیدگاه ارسال شده است