روزهای فراموشنشدنی در ریباک؛ بولتونِ کهکشانی چگونه ساخته شد؟
هفتیک- عصر یک روز ملالآور وسط هفته در فوریه 2002، فوتبالیستی تنها در میانه زمین ورزشگاه ریباک ایستاده بود.
کمتر از چهار سال قبل، او به کشورش کمک کرده بود که برنده بزرگترین بازی در دنیای فوتبال شود؛ برابر 75 هزار تماشاگر و مخاطبان تلویزیونی که یک میلیارد نفر تخمین زده شده بود. آنروز ورزشگاهی کاملا متروک او را احاطه کرده و یوری ژورکائف میخواست کاری انجام دهد. این بازیکن فرانسوی چند ساعت قبل یکی از اولین جلسات تمرینش با بولتون وندررز را به پایان رسانده بود. او سپس به همراه یکی از اعضای تدارکات به سوی ریباک رفت و با یک توپ فوتبال وارد زمین شد.
وقتی ژورکائف از او خواست که چند پاس آرام در نقاط مختلف زمین برایش بیاندازد تا آنها را دنبال کند، این عضو تدارکات حیرت کرد. او پرسید:” چه کار میکنی یوری؟” ژورکائف گفت:” من دارم به تمامی تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین نگاه میکنم. بعدا در هر لحظه میدانم که در کجای زمین هستم.”
در آن لحظه مشخص شد که شرایط برای بولتون در حال تغییر است. یک قهرمان جام جهانی به این باشگاه پیوسته بود و نه فقط توجهاش به جزییات فراتر از هر چیزی بود که باشگاه تا آن زمان دیده بود، بلکه او واقعا عزم راسخی برای موفقیت داشت. ژورکائف قراردادی تا پایان فصل امضا کرده بود و به بولتون تازه صعود کرده کمک کرد که با چهار امتیاز فاصله از منطقه سقوط در لیگ برتر بماند.
سم آلاردایس به فورفورتو میگوید:” سپس مهمترین اتفاق رخ داد. او در آن تابستان به جام جهانی 2002 رفت، با ما تماس گرفت و گفت میتوانم برگردم؟”
پس از ژورکائف بازیکنانی چون جیجی اوکوچا، ایوان کمپو، الحاجی دیوف، استلیوس جیاناکوپولوس، فرناندو ایهرو و نیکلاس آنلکا به بولتون پیوستند تا برجستهترین دورانی که شهر منطقه لانکستر پس از سالهای پر از جام در دهه 1950 دیده بود را رقم بزنند. کهکشانیهای بولتون با هدایت آلاردایس باشگاهی خارج از رده را به جایگاههای بالاتر در لیگ برتر و سپس مرحله حذفی رقابتهای اروپایی سوق دادند. در عرض چند سال کوتاه، گلچینی از بازیکنان جذاب به قهرمانانی در تمام طول زندگیشان تبدیل شدند.
دنبلان و مسابقه توالت!
وقتی آلاردایس در اکتبر 1999 هدایت این تیم را برعهده گرفت، شرایط متفاوت بود و این تیم در میانه جدول دسته دوم قرار داشت. این مربی 67 ساله که پیش از این به عنوان بازیکن برای بولتون بازی کرده بود، میگوید:” این دست تقدیر بود که اولین بازی من روز تولدم برگزار شد.”
آلاردایس در اولین فصل کاملش این تیم را با پیروزی برابر پرستونِ دیوید مویس در فینال پلیآف به سطح اول فوتبال انگلیس برد. پس از گذشته سه بازی از ماجراجویی آنها در لیگ برتر، این تیم با پیروزی برابر میدلزبورو و لیورپول و برد 0-5 در هفته اول مقابل لستر در صدر جدول قرار داشت.
پیروزی برابر لستر چنان قاطع بود که کادر فنی تیم مجبور به خوردن دنبلان شدند- شرطی که توافق کرده بودند در صورت پیروزی این تیم با اختلاف سه گل یا بیشتر انجام دهند. دیگر اقداماتی که برای افزایش پیوند در تیم انجام شد، سفری یک روزه به منطقه لِیک بود؛ جایی که بازیکنان در حالی که روی توالت نشسته بودند در یک سراشیبی مسابقه گذاشتند. هرچند، هرچه فصل 02-2001 جلوتر رفت، بولتون هم بیشتر به منطقه سقوط نزدیک شد. آلاردایس میدانست که باید استعدادهای بیشتری به تیم اضافه کند تا روحیه تیم را بالا ببرد.
او میگوید:” ما کیفیت بیشتری میخواستیم اما بودجه محدودی داشتیم چون این باشگاه روز اول حضور من حدود 45 تا 50 میلیون پوند در ضرر بود- وقتی رفتم، به سود رسیده بود. بهترین راه، یافتن بازیکنانی بود که بتوانند به صورت قرضی به این تیم ملحق شده یا به عنوان بازیکن آزاد به جمع ما بپیوندند- آنها در هر دو صورت میخواستند باشگاهی که در آن حضور داشتند را ترک کنند یا این باشگاه میخواست از شر آنها خلاص شود.”
بولتون قهرمان مدنظرش را در وجود ژورکائف پیدا کرده بود. این بازیکن 33 ساله که در کایزرسلاترن نیمکتنشین شده بود به دنبال فرصت بیشتری برای حضور در زمین بود تا جایگاهش را در فاصله چند ماه تا شروع جام جهانی در تیم ملی فرانسه حفظ کند. این هافبک مذاکراتی را با لیورپول و منچستریونایتد انجام داد اما این آلاردایس بود که با پرواز به آلمان و ارائه نقشی کلیدی در ماموریت نجات بولتون به این بازیکن توانست او را به خدمت بگیرد.
این سرمربی سابق بولتون حالا میگوید:” من فکر کردم که جذب او دشوار باشد اما باید شانسم را امتحان میکردم. به جای این که از او بخواهم پیش من بیاید، من به دیدارش رفتم- یوری نمیدانست بولتون کجا است. کارکنان آیتی ما ویدیویی عالی برای بازیکنان و در اینباره درست کرده بودند که ما که هستیم و کجا قرار داریم. تنها چیزی که در این ویدیو به نمایش در نیامده بود، زمین تمرین بود- در آن زمان این زمین مزخرف بود…
ما ورزشگاه و جایی که میتوانستند در شهر یا کمی دورتر در منچستر در آن زندگی کنند را به آنها نشان دادیم. ما همچنین در لیگ برتر حضور داشتیم که محبوبترین لیگ در دنیا به حساب میآید.”
ژورکائف چند هفته پس از پیوستن به این تیم توانست با مهارت تمام بولتون را از منطقه سقوط دور کند. گونی برگسون که از سال 1995 در این تیم حضور داشت، میگوید:” جذب او لحظه بسیار بزرگی بود. این اقدام نشانگر بلندپروازی این باشگاه بود.” زمانی که این بازیکن فرانسوی با امضای قرارداد جدید دو ساله در آن تابستان برگشت، آلاردایس به دنبال ستارگان خارجی بیشتری بود.
او به خاطر میآورد:” ما تمام مدت در حال پرواز به کشورهای اروپایی برای تماشای بازیکنان بودیم. به یاد دارم که یک روز یکشنبه در اسپانیا به تماشای سه بازی نشستیم- یک مدیربرنامه حس کرد این موضوع به قدری مهم است که ترتیب استفاده از جت خصوصی را برای من داد.
ما ایوان کمپو را به خدمت گرفتیم که با رئال مادرید قهرمان لالیگا و چمپیونزلیگ شده بود اما از این تیم کنار گذاشته شده بود. تمامی احمقهای اینجا اول او را دلقک صدا میکردند اما خیلی زود شرایط را تغییر داد. ما همچنین یکی از تماشاییترین بازیکنان در دنیای فوتبال را به خدمت گرفتیم.”
جی جی اوکوچا 28 ساله بود که به عنوان بازیکن آزاد از پاریسنژرمن به این تیم ملحق شد اما اولین بازی او چندان خوب پیش نرفت- او در دیدار برابر فولام در لوفتوسرود، در حالی که بولتون 1-3 عقب بود، بین دو نیمه تعویض شد،
راسل بایرن فریزر، مسئول تدارکات این باشگاه، میگوید:” او در رختکن طوری بود که انگار زیر گرفته شدن یک گربه را دیده است- او هنوز در شوک بود. او در این بازی نادیده گرفته شده بود. به یاد دارم که او گفت من کارهای زیادی دارم که باید انجام دهم. این احتمالا شخصیت ضعیفتری را از بین برد که پیش از این فکر میکرد خدای من، با آمدن به اینجا چه اشتباهی کردم؟ اما او آستینهایش را بالا زد، صبور بود و یاد گرفت.”
واندررز در نووامبر در قعر جدول قرار داشتند اما در هفتههای پایانی فصل 03-2002، اوکوچا به یکی از بهترین بازیکنان لیگ برتر در رساندن این باشگاه به منطقه امن تبدیل شد- این بازیکن اهل نیجریه گل انفرادی زیبایی برای پیروزی برابر وستهام که به جای آنها سقوط کرد، به ثمر رساند. اگر بولتون نیاز به نگه داشتن زمان داشت، او با چندین تردستی میدرخشید؛ مانند دریبل رنگین کمانی که باعث گیج شدن کامل ری پارلور، هافبک آرسنال، شد.
برگسون که پس از گل اوکوچا از روی ضربه آزاد برابر میدلزبورو که به نجات این تیم در آخرین روز فصل کمک کرده بود، از فوتبال خداحافظی کرد، میگوید:” این اتفاق واقعا لذتبخش بود.”
این باشگاه تیشرتهای ” جی جی: به قدری خوب است که دوبار نامش را تکرار کردند ” میفروخت، در حالی که کلاه گیسهای کمپو نیز در دسترس بودند. این بازیکن اسپانیایی در چند بازی اول در مرکز خط دفاع به مشکل خورد و محبوبیتش زمانی گل کرد که در نقش هافبک دفاعی در ترکیب قرار گرفت. یک گروه موسیقی از شمال غرب حتی نامشان را به افتخار او انتخاب کردند.
“الحاجی دیوف؟ آزاردهنده…”
ستارههای بیشتری در تابستان 2003 به این تیم جذاب پیوستند، بازیکنانی مثل دیوف (کنار گذاشته شده در لیورپول)، کوین دیویس (بازیکن آزاد از ساوتهمپتون) و استلیوس که وینگری 178 سانتیمتری بود.
استلیوس به فوفورتو میگوید:” من در هفتمین سال حضورم در المپیاکوس و در آستانه فتح هفتمین قهرمانی بودم. میدانستم باشگاههایی به من علاقه دارند- بولتون به اندازه دیگر باشگاهها ارزشمند نبود، باشگاه بزرگی نبود که همه رویای پیوستن به آن را داشته باشند اما جدیترین باشگاه بود. حس میکردم آنها واقعا من را میخواهند و در عین حال دیدم که آنها بازیکنان بزرگی در اختیار دارند. اگر آنها تصمیم گرفته بودند برای بولتون بازی کنند، پس باید ویژگی جذابی در آن دیده باشند.”
استلیوس خیلی زود متوجه شد که آنها دقیقا چه چیزی دیده بودند- باشگاهی در مسیر رشد و کلکسیونی از ستارهها که تیمی قدرتمند را شکل داده بودند. بولتون در آن فصل به فینال جام اتحادیه برابر میدلزبورو رسید- به کمک ضربه سری از سوی این بازیکن یونانی و دو ضربه آزاد تماشایی توسط اوکوچا در نیمهنهایی برابر استون ویلا- و در لیگ برتر هم هشتم شد.
استلیونس میگوید:” ما چندین بازیکن بینالمللی داشتیم که شخصیتهایی بزرگ بودند و قهرمانیهایی را در کارنامه داشتند. آنها قهرمانانی واقعی بودند و تمام نامهای بزرگ کنار هم قرار گرفتند.”
آلاردایس عامل اصلی چنین اتحادی بود. ریکاردو گاردنر، بازیکن سابق تیم ملی جامائیکا، به فورفورتو میگوید:” ما بازیکنانی از کشورهای متفاوت داشتیم اما او محیطی خانوادگی ایجاد کرده بود. مهم نبود اهل کجا هستید، وقتی وارد رختکن میشدید، همه در کنار هم بودید.”
استفاده از یک کادر فنی پرتعداد، ثمربخش بود. یوسی یاسکلاینن، دروازهبان این تیم، میگوید:” سم واقعا مراقب ما بود. او خواستههای زیادی داشت اما افراد بسیاری را مامور بررسی همه چیز از زندگی روزانه تا زمین فوتبال کرده بود. او هر هفته بهترین فرصت برای بازی در بالاترین سطح را به ما میداد.”
داشتن چنین افراد ماهری از روز اول بخشی از فلسفه آلاردایس بوده است. او به خاطر میآورد:” من 28 یا نهایتا 32 عضو کادر فنی داشتم که در آن زمان بارها مورد انتقاد قرار گرفت. مردم میگفتند چه کسی به کادری با این تعداد عضو نیاز دارد؟ اما گروه آنالیز و روانشناسی… این افراد تمامی دپارتمانها در فوتبال که حالا درباره آن صحبت میشود را پوشش میدادند. ما در آن زمان مرکز جمعآوری داده داشتیم که همه نداشتند. ما حتی اولین دستگاه سرمادرمانی در این کشور را داشتیم.
ما از قهرمانان جام جهانی و قهرمانان لیگ قهرمانان اروپا در این تیم برخوردار بودیم و گوش دادن به صحبتهای آنها درباره جایی که بودند و کارهایی که کرده بودند، بسیار جذاب بود- این کار چیزهای بسیاری به من یاد داد. اما آنها میگفتند تو کارهای بسیاری میکنی که ما قبلا ندیدهایم.”
موفقیت بولتون در عین حال نتیجه عامل بود که برای دههها کلیدی محسوب میشود- مدیریت نیروی انسانی. مهم نبود این ستارهها چه کسانی هستند، آلاردایس میتوانست آنها را مدیریت کند.
استلیوس میگوید:” یک سرمربی باید در مدیریت رو در رو بسیار خوب باشد. این عامل تمایزی است که سرمربیان بزرگ دارند- آنها با شخصیتهایی بزرگ در قراردادهایی بزرگ کنار میآیند، به آنها انگیزه میدهند و الهامبخش آنها برای ارائه بازی خوب هستند که کار آسانی نیست. سم بزرگ این ویژگی را در سطحی بسیار بالا داشت.”
مایک فورد، مدیر عملکرد، دستیار او بود که بعدها از سوی چلسی شکار شد. آلاردایس میگوید:” این مربوط به نگاه کردن به هر فرد بود. مایک یک فرم پروفایل معرفی کرد- تنها یک شرکت در آمریکا بود که به شما روی این پروفایلی که بازیکنان پر میکردند، بازخورد میداد و به ما دو نفر را داد. ما به عنوان یک فرد در کمپانی رفتاری داریم اما وقتی در خانه هستیم رفتاری متفاوت داریم. شاید یک نفر بیش از حد حرف میزند یا بامزگی میکند اما وقتی در خانه باشد، ساکتتر میشود.
به جای این که مجبور باشید خودتان شخصیت یک بازیکن را متوجه شوید، ایدهای به شما داده میشود که او حتی پیش از آغاز کار با شما چه کسی بوده است. من پیش از آن مصاحبههایی طولانی با آنها انجام داده بودم- من هرگز بازیکنی را بدون مصاحبه با خودم در جایی که فقط من و او باشیم به خدمت نمیگرفتم. سپس فرم پروفایل آنها به من کمک کرد که تکنیک درستی در زمینه مدیریت نیروی انسانی اتخاذ کنم.”
حتی دیوف، بازیکنی دشوار در طول دوران حرفهای جنجالیاش، تحت هدایت آلاردایس آرام گرفت. آلاردایس ادامه میدهد:” دیوف از آن شخصیتهایی بود که فرم پروفایل را پر کرد و شاید فقط چند مورد را تیک زد- خب، این هنوز پروفایل او بود. شاید نتیجه این فرم این بود: به اندازه کافی متمرکز نیست، آتشین مزاج است و این ویژگیهای روزمره او بود- آزاردهنده!
اما من افراد زیادی داشتم که تمامی بازیکنان را مدیریت میکردند و همین زمان کافی به من میداد تا کاری که نیاز داشتم را انجام دهم. به عنوان یک سرمربی، زمان شما تنها روی فشردهترین مسائل هر روز صرف میشود و وقتی این مسائل به پایان برسند، شما به خانه میروید- پس با افرادی مواجه نمیشوید که به اتاقتان آمده و میخواهند کمی از وقتتان را بگیرند.
شما میتوانید به ایدههایی که میخواهید به کار بگیرید، فکر کنید- حالا، ماه بعد یا حتی سال بعد. بدون این کار، شما خلاقیت کمتری نسبت به زمانی دارید که زمانی برای خودتان میگذارید و بحث میکنید. ما به مدت یک روز با اعضای کادر فنی در هتلی مینشستیم. این ایده مایک فورد بود- ما تلفن همراهمان را خاموش میکردیم و درباره سه ماه قبل و نمای کلی سه ماه آینده حرف میزدیم و در ماه دسامبر یا ژانویه به بررسی شرایط احتمالی فصل آینده میپرداختیم.”
“ریوالدو؟ نه، ممنون…”
در سال 2004 اینطور به نظر میرسید که فصل بعدی با حضور ریوالدو، ستاره برزیلی، همراه است. این مهاجم در بین چندین نام دیگر- لوییس فیگو و دنیس برگکمپ- بود که آلاردایس در حال بررسی جذب آنها بود.
او حالا درباره مهاجم وقت مایورکا که در اوایل دهه 20 سالگیاش بود، میگوید:” مهمترین بازیکنی که از دستش دادیم، شاید ساموئل اتوئو بود. پاسخ من به پیشنهاد جذب ریوالدو بر پایه دیداری که در منچستر داشتیم، منفی بود. من در هتل لوری با او دیدار کردم- این اولین باری بود که به جای این که ما برای ملاقات با بازیکنی برویم، این بازیکن برای دیدار با ما آمد. من در طی صحبت با او حس کردم که در حال سواستفاده از ماست تا باشگاه بزرگتری را به سوی خودش جلب کند چون این موضوع به رسانهها درز کرد. این کار صحیحی نبود، بنابراین ما از او رد شدیم.”
ریوالدو در نهایت به المپیاکوس پیوست اما بولتون موفق به جذب گری اسپید از نیوکاسل و فرناندو ایهرو، کاپیتان سابق رئال مادرید، شد که پس از جدایی از باشگاه قطری الریان، بازیکن آزاد به حساب میآمد. اسپید که در سال 1992 با لیدز قهرمان لیگ شده بود در واقع الگوی ثبات بود؛ ایهروی 36 ساله مثل کمپو از مدافع میانی مشکل دار به بازیکنی درخشان در خط میانی تبدیل شد.
هر دوی این بازیکنان توانستند بولتون را به سطح دیگری ببرند و در ترکیب با اوکوچا و کوین نولان به این تیم کمک کردند تا لیورپول و اورتون را برای حضور در جمع چهار تیم صدر جدول به چالش بکشد. آنهادر نهایت هم امتیاز با لیورپولِ رافا بنیتس که قهرمان لیگ قهرمانان 05-2006 شد، ششم شدند.
ایهرو پس از به ثمر رساندن گل پیروزیبخش در دیدار خانگی برابر اورتون در آخرین روز این فصل از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و هنگام تعویض از سوی هواداران بولتون و تعدادی از طرفداران رئال مادرید که برای تماشای این بازی آمده بودند به صورت ایستاده تشویق شد- در حالی که از سوی دانکن فرگوسنِ عصبی که میخواست زودتر بازی را از سر بگیرد، تقریبا به بیرون از زمین هل داده شد.
قرار گرفتن در جایگاه ششم به معنای حضور در جام یوفا بود- این اولین باری بود که بولتون موفق به حضور در رقابتی اروپایی میشد. این اتفاق همچنین برای جلب توجه سایر باشگاهها به ستارههای این تیم کافی بود؛ برای مثال استلیوس که به عنوان بازیکن بولتون قهرمان یورو 2004 شد و پیشنهاداتی از سوی لیورپول و منچسترسیتی داشت.
او میگوید:” سیتی تیمی نبود که در حال حاضر هست- آنها در سطح ما بودند، بنابراین من به ترک بولتون و پیوستن به آنها حتی فکر هم نکردم. تنها موقعیتی که داشتم لیورپول بود اما در نهایت این اتفاق رخ نداد چون شرایط در اختیار من نبود و بولتون پیشنهادی عالی برای تمدید قراردادم داد . من از انجام این کار بسیار خوشحال بودم و برای سه سال دیگر در این تیم ماندم.”
او به بولتون کمک کرد که به جمع 32 تیم پایانی فصل 06-2005 جام یوفا برسد؛ آنها در گروهی که شامل سویا، زنیت و بشیکتاش بودند بدون شکست صعود کردند.
همه خریدهای بولتون جواب نداد- ماریو ژاردل دور از شرایط آمادگی به این تیم پیوست و هرگز در لیگ برتر گلی نزد. از سوی دیگر هیدهتوشی ناکاتا، اسطوره ژاپنی، تنها در 14 بازی لیگ برتر به میدان رفت و در پایان این فصل که با انتقال قرضی او از فیورنتینا به این تیم همراه بود، در سن 29 سالگی از فوتبال خداحافظی کرد.
اما میزان موفقیت آلاردایس درخشان است. بولتون در سال 2006 رکورد باشگاه را با پرداخت هشت میلیون پوند برای جذب نیکلاس آنلکای 28 ساله زد که پس از حضور در فنرباغچه به نظر میرسید که در مسیر افول قرار دارد. آلاردایس اظهار داشت:” نیکلاس یکی از بهترین خریدها بود چون گلهای بسیاری را به ثمر رساند، چیزی که ما در آن زمان کم داشتیم.”
آنلکا ملقب به سالک (Le Sulk) با شهرتش به عنوان یک بازیکن دردسرساز فاصله زیادی داشت. بایرن فریزر میگوید:” ما هرگز مشکلی با او نداشتیم. من قبلا او را دیده بودم، وقتی در حال ضبط تبلیغ ریباک در زمین ما بود. دو هفته بعد، در حال قدم زدن در منچستر بودم و او را در جواهرفروشی دیدم- او با سرعت برای دیدن من به سمتم آمد، به جای این که من به سمت او بروم و این کارش من را تحت تاثیر قرار داد. با خودم فکر کردم چه مرد خوبی. هرگز رفتار دیگری از او ندیدم- هنوز هم با او در تماس هستم.”
با درخشش این بازیکن فرانسوی، بولتون در ماه ژانویه در جایگاه سوم قرار داشت و پشت سر منچستریونایتد و چلسی بود. آلاردایس امید به تامین بودجه داشت تا برای کسب سهمیه لیگ قهرمانان تلاش کند- در عوض او فقط توانست دیوید تامپسون را به عنوان بازیکن آزاد به خدمت بگیرد. بولتون پایین رفت.
آنها در فاصله سه هفته مانده تا پایان فصل در رده ششم قرار داشتند- دور از کسب سهمیه لیگ قهرمانان اما در آستانه سهمیه حضور در جام یوفا برای دومین فصل- که خبر آمد آلاردایس قصد جدایی دارد چون از این موضوع ناامید شده که بلندپروازی این باشگاه دیگر با بلندپروازی او سازگاری ندارد.
چند ساعت بعد، واندررز در آخرین بازی تحت هدایت سم موفق شدند با چلسی ِ ژوزه مورینیو به تساوی 2-2 برسند. تیم او به شگفتزده کردن تیمهای بزرگ عادت کرده بود- در طول دوران حضور آلاردایس، بولتون در استمفوردبریج، دو فصل متوالی در اولدترافورد و برابر آرسنال و لیورپول پیروز شد.
آلاردایس به خاطر میآورد:” غلبه بر تیمها و بازیکنان بزرگ ارزش داشت، هرچند ناراحتکننده بود. مردم ما را تیم زیر توپزن مینامیدند، علیرغم تمام بازیکنان بزرگی که داشتیم. من باید حتی به خاطر مطرح کردن این موضوع، آنها را سلاخی میکردم. آنها توجیهاتی میآوردند تا نواقص خودشان را بپوشانند. به ندرت پیش میآمد که سرمربی تیمی که برابر ما شکست خورده بود، اقدام به تحسین عملکرد ما کند.”
بولتون بدون آلاردایس به جمع 16 تیم پایانی جام یوفا در فصل 08-2007 راه یافت، با بایرن مونیخ 2-2 مساوی کرد و اتلتیکو مادرید تحت هدایت گری مِگسون را شکست داد اما این باشگاه بار دیگر وارد نبرد سقوط از لیگ برتر شد. آنلکا به چلسی فروخته شد. آن دوران بزرگ به پایان رسید.
هرچند خاطرات آن ادامه دارد و اخیرا وقتی تعدادی از ستارهها برای برگزاری دیداری خیریه برگشتند، آن خاطرهها بار دیگر زنده شد. آلاردایس و اوکوچا در کنار زمین جست و خیز میکردند، درست کاری که پس از فرار بولتون از سقوط در سال 2003 انجام داده بودند. آلاردایس با لبخند میگوید:” او رفیقی درجه یک است و ما بار دیگر کمی با هم رقصیدیم. دوران من به عنوان سرمربی بولتون بدون شک بزرگترین دستاوردم است. این مسیری عالی بود- واقعا فوقالعاده.”
این احساس در بین ستارگان خارجی که به رخ دادن این اتفاق کمک کردند، مشترک است. استلیوس میگوید:” اگر به خانهام در یونان بیایید، میبینید که دوران حضور من در بولتون تا چه حد در کل زندگیام خاص بوده است. هرجا که بروید یادگاری و عکسهایی از آن دوران میبینید- حتی اگر بخواهید فراموش کنید هم نمیتوانید!
بولتون احساس خانه دوم را برای من دارد و من هنوز هم این حس را دارم چون با خانوادهام برای زندگی به اینجا برگشتم- این دومین سالی است که برگشتیم و هربار از کنار این ورزشگاه عبور میکنیم، تمامی لحظات خوبی که داشتیم را به خاطر میآورم. مهم نیست چند سال گذشته باشد، من همیشه همین احساس را خواهم داشت.”
از حضور ژورکائف تا جدایی آلاردایس پنج سال طول کشید. برای همه کسانی که در این پنج سال در این تیم حضور داشتند، این دورهای بود که تا آخر عمر به خوبی از آن یاد میشود.
عالی بود لذت بردیم