
آنالیز: چگونه عدم توازن در دفاع و حمله، فصل رئال را به خطر انداخت
هفتیک- در عصر تاکتیکی امروز فوتبال، دستیابی به تعادلی میان انسجام دفاعی و خلاقیت هجومی دیگر امتیازی اضافه نیست- بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای باشگاههای برتری مثل رئال مادرید است. فصل ۲۰۲۵ تصویری پیچیده از تیمی ارائه داده که از درخشش فردی برخوردار است اما اغلب در یافتن انسجام ساختاری، به خصوص در زمان تغییر دچار مشکل بوده است.
این آنالیز دادههای رئال مادرید به این منظور انجام شده است که ارزیابی کند این تیم تا چه اندازه در ایجاد تعادل بین وظایف دفاعی و هجومی موثر عمل کرده و این کار با تمرکز بر تحلیلهای مبتنی بر داده انجام شده که خواستههای دائماً در حال تغییر از بازیکنان در تمامی پستها را به تصویر میکشد. با تحلیل شاخصهای کلیدی عملکرد- مثل عملکردهای دفاعی مهاجمان و بازیسازی هجومی از سوی مدافعان- الگوهای تاکتیکی شکلدهنده عملکرد تیم را آشکار میکنیم.
هدف آن است که نهتنها روندهای آماری را مشخص کنیم، بلکه به نتایج معناداری دست یابیم که بتواند راهنمای شاگردان کارلو آنچلوتی در اصلاحات تاکتیکی آینده باشد.
رابطه بین تکلها و قطع توپها در میان مهاجمان رئال مادرید
بررسی دقیقتر همکاری دفاعی مثلث هجومی رئال مادرید در طول فصل ۲۰۲۵ تفاوتهای قابل توجهی را در نحوه مشارکت بدون توپ هر یک از این بازیکنان نشان میدهد- به خصوص از نظر تکلها و قطع توپها.
در حالی که به طور سنتی از مهاجمان انتظار نمیرود که مسئولیت دفاعی قابل توجهی را برعهده بگیرند، الزامات فوتبال مدرن و به خصوص سیستمهای با پرسینگ از جلو، مشارکت فعالتر خط حمله در مختل کردن روند ساختار بازیسازی حریف را میطلبد.
کیلیان امباپه، خرید شاخص این باشگاه، هشت تکل و سه قطع توپ در مجموع ۲۴۲۰ دقیقه حضور در میدان به ثبت رساند. این آمار نشاندهنده تمایل بیشتر او به درگیریهای مستقیم به جای جایگیری برای قطع پاسها است. وینیسیوس جونیور هم الگوی مشابهی را با ۱۸ تکل و پنج قطع توپ در ۱۸۴۹ دقیقه دنبال کرده است که رویکردی نزدیک به امباپه را نشان میدهد.
از سوی دیگر، رودریگو عملکردی متعادلتر را با ۳۲ تکل و ۱۳ قطع توپ در طول ۱۷۷۲ دقیقه به نمایش گذاشت که حاکی از درگیری دفاعی کمی گستردهتر او است. با وجود این تفاوتهای فردی، خروجی دفاعی جمعی این سه مثلت همچنان نسبتاً محدود است، به خصوص با درنظرگرفتن دقایق قابل توجه حضورشان در میدان.
میزان مشارکت محدود بدون توپ آنها، فشار مضاعفی را بر خط میانی وارد میکند و اغلب انسجام ساختاری این تیم را در تغییر و پرسینگ مجدد دچار اختلال میکند. در مقابل، براهیم دیاز مشارکتی کاملا متفاوت داشت.
او در تنها ۱۱۶۱ دقیقه بازی توانسته است ۲۱ تکل و ۱۳ قطع توپ را به ثبت برساند که نشان از آگاهی دفاعی بالاتر و یا نقش تاکتیکی متفاوتش دارد که به او اجازه حضور در موقعیتهای مطلوبتر برای بازپسگیری مالکیت توپ را میدهد. این تفاوتها بازتابی از تمایلات فردی و دستورالعملهای تاکتیکی متفاوت است.
در حالی که به احتمال زیاد امباپه و وینیسیوس آزادی عمل بیشتری برای تمرکز روی وظایف هجومی دارند، دیاز ممکن است موظف به حضور در پستهای دفاعیتر یا انجام مسئولیتهای دفاعی بیشتری بوده باشد. در نهایت، این تفاوت در میزان مشارکت دفاعی در خط حمله، چالشی تاکتیکی را برای کادر فنی ایجاد میکند، به خصوص در جدال با تیمهایی منظم و با ساختار خوب.
تکلهای زده شده در یک سوم دفاعی توسط بازیکنان هجومی رئال مادرید
در ارزیابی خروجی دفاعی در یک سوم پایانی زمین، به خصوص تعداد تکلهای زده شده توسط بازیکنان هجومی در یک سوم دفاعی خودی، دادهها ضعف قابل توجهی را در میان مهاجمان رئال مادرید نشان میدهد. این جنبه در فوتبال مدرن و به خصوص در سیستمهای با پرسینگ از جلو اهمیتی حیاتی دارد، جایی که از مهاجمان انتظار میرود در بازپسگیری دفاعی توپ نقش موثری را ایفا کنند.
کیلیان امباپه، وینیسیوس جونیور و رودریگو در طول فصل ۲۰۲۵ هرکدام مشارکتی حداقلی در این منطقه داشتهاند. امباپه فقط یک تکل در ۲۴۲۰ دقیقه (معادل ۲۶.۹ بازی کامل ۹۰ دقیقهای) در یک سوم دفاعی به ثبت رساند که معادل تقریبی 0/4 تکل در هر ۹۰ دقیقه است.
رودریگو و وینیسیوس عملکردی کمی بهتر اما همچنان ناامیدکننده داشتند و به ترتیب پنج و شش تکل در یک سوم دفاعی زدند که میانگین آنها 0/25 و 0/29 تکل در هر ۹۰ دقیقه است.
در مقایسه، حتی هافبکی با ذهنیت هجومی مثل جود بلینگام موفق به زدن ۱۶ تکل در یک سوم دفاعی شده است. در مقابل، براهیم دیاز که دقایق بازی بسیار کمتری داشت توانست آماری مشابه امباپه را به ثبت برساند. فدریکو والورده که در نقشی ترکیبی به میدان میرود، آماری به مراتب بهتر را با ۱۵ تکل در یک سوم دفاعی ارائه داد و سهمی متعادلتر را میان حمله و دفاع ایفا کرد.
فقدان مداخلههای دفاعی در یک سوم پایانی از سوی این مثلث هجومی به وضوح نوعی ناهماهنگی ساختاری را برجسته میکند. با چنین حمایت محدودی در بازپسگیری مالکیت توپ در مناطق عقب زمین، خط دفاعی و میانی رئال مادرید ناچار است بار مضاعفی را متحمل شود که منجر به آسیبپذیری بیشتر در تغییر فاز میشود.
این عدم توازن به طور خاص برابر تیمهایی که از فضاهای کناری بهره میبرند یا روی ضدحملات سریع متکی هستند، بیش از پیش مشهود است چون بازگشت به عقب مهاجمان در آن اهمیتی حیاتی پیدا میکند.
برای تیمی که در پی سلطه داخلی و اروپایی است، این عملکرد دفاعی محدود مهاجمان میتواند به نقطه ضعفی تاکتیکی تبدیل شود که یا نیازمند تغییرات ساختاری است یا تعهدی مشخصتر از سوی خط حمله در انجام وظایف دفاعی.
مجموع تکلهای ثبت شده توسط بازیکنان هجومی رئال مادرید
روند تعداد کل تکلهای زده شده توسط مثلث هجومی رئال مادرید-وینیسیوس جونیور، کیلیان امباپه و رودریگو- در طول فصل ۲۰۲۵ کمبود آشکاری در مشارکت دفاعی آنها را نشان میدهد. زمانی که براساس میزان مشارکت دفاعی کلی رتبهبندی میکنیم، ارقام خود گویای همه چیز هستند.
رودریگو در این جمع با ۱۹ تکل در طول فصل پیشتاز است، پس از او وینیسیوس با ۱۵ و در نهایت امباپه با اختلاف قابل توجه و تنها ۹ تکل قرار دارد. در مقایسه با سایر بازیکنان هجومی لالیگا که به طور میانگین بین ۲۵ تا ۳۵ تکل در هر فصل میزدند، این آمار به شدت پایین است.
این کمبود تلاش دفاعی تاثیر مستقیمی بر تعادل تیم دارد. سیستم کارلو آنچلوتی اغلب متکی بر پرسینگ از جلو برای مختلکردن بازیسازی حریف است. اما مشارکت محدود این مثلث در این منطقه، خط میانی را در معرض آسیب قرار میدهد و فشار مضاعفی را بر خط دفاعی تحمیل میکند.
بازی مقابل تیمهایی با مدافعان میانی پا به توپ مثل خیرونا و بارسلونا نشان میدهد که چگونه به راحتی پرس رئال مادرید دور زده میشود که اغلب به دلیل نبود فشار اولیه از سوی مهاجمان است. علاوه بر این، میانگین نرخ موفقیت تکل در بین این مثلث ۴۲ درصد است که از میانگین لالیگا برای بازیکنان هجومی (۵۵ درصد) پایینتر است.
این ضعف آماری نهتنها نشانی از نبود تمایل دفاعی است، بلکه از ناکارآمدی در هنگام تلاش برای مشارکت حکایت دارد. چنین روندهایی به وضوح نشان میدهد که خط حمله رئال مادرید سهمش را در کار دفاعی ایفا نمیکند، واقعیتی که تاثیرات زنجیرهای در سراسر زمین دارد و ساختار تدافعی جمعی را تضعیف میکند. برای تیمی که بلندپروازی سلطه بر اروپا را در سر دارد، چنین ناهماهنگیهایی باید مورد اصلاح قرار گیرد- چه از طریق تغییرهای تاکتیکی و چه تغییر نفرات.
تکلهای رئال مادرید برابر تکلهای موفق
نگاهی مقایسهای به تعداد تکلهای زده شده در مقابل تکلهای موفق توسط سه مهاجم رئال مادرید، بیش از پیش مشارکت ناامیدکننده دفاعی آنها را روشن میکند. بصریسازی این دادهها که در آن اندازه حباب برای نشان دادن تعداد تکلهای زده شده در یک سوم هجومی است، حبابهایی کوچک و پراکنده برای هر سه مهاجم را بهتصویر میکشد که هم نشانگر تعداد کم تلاشها و هم موفقیت محدود آنها است.
وینیسیوس در طول فصل ۳۶ تکل زد اما فقط ۱۵ تکل (۴۱.۶ درصد) موفق بود. رودریگو با ۴۰ تلاش و ۱۹ تکل موفق (۴۷.۵ درصد) در جایگاه بعدی قرار داشت، در حالی که عملکرد امباپه کم اثرترین بود: ۲۴ تکل انجامشده و ۹ تکل موفق (۳۷.۵ درصد)
این ارقام نه تنها در مقایسه وینگرهای برتر لالیگا- مثل نیکو ویلیامز یا رافینیا که هر دو بیش از ۳۰ تکل موفق داشتند- کمتر است، بلکه نشانگر از تمایل اندکِ نگران کنندۀ آنها به دفاع از جلوی زمین دارد. تمرکز اندازه حبابها در خارج از یک سوم هجومی، بیش از پیش نبود پرس از سوی مهاجمان را نشان میدهد.
تنها ۲۸ درصد از تمام تلاشهای این مثلث برای تکل زدن در یک سوم هجومی صورت گرفته است- به مراتب پایینتر از میانگین ۴۵ تا ۵۰ درصدی در تیمهای برتر با پرسینگ از جلو. این نبود فشار در مناطق پیشرفته به مدافعان کناری و هافبکهای تدافعی حریف فرصت و فضای کافی برای شکلدادن به حملات را میدهد که ریتم و ساختار مدنظر رئال مادرید را به صورت مداوم برهم زده است.
زمانی که این کاستیها با خط میانیای که همزمان باید وظایف خلاقانه و دفاعی را به دوش بکشد همراه میشود، چارچوب تاکتیکی کلی تیم دچار آسیب میشود. این عدم تعادل باعث میشود که دو هافبک دفاعی در معرض خطر قرار بگیرند و مدافعان اغلب مجبور شوند از محدودهشان جلوتر بیایند.
بنابراین، تعداد پایین تکلها و نرخ موفقیت ضعیف در خط حمله آمار بیاهمیتی نیست- این معضل ساختاری است.
متوقف کردن شوت و پاس توسط هر بازیکن هجومی
در ارزیابی تعهد دفاعیِ بازیکنان هجومی، شاخصهایی مثل متوقف کردن شوت و پاس بهعنوان معیارهای کلیدی عمل میکنند. مقایسه تجمیعی این آمار در بین وینیسیوس، رودریگو و امباپه، مشارکت محدودشان را در هر دو بخش نشان میدهد.
در طول فصل ۲۰۲۵، رودریگو با مجموع ۱۴ متوقف کردن توپ (۹ متوقف کردن پاس، پنج متوقف شوت) پیشتاز بود، وینیسیوس با ۱۱ (هفت متوقف کردن پاس، چهار متوقف کردن شوت) در رتبه بعدی قرار گرفت، در حالی که امباپه بار دیگر با تنها شش تلاش (چهار متوقف کردن پاس، دو متوقف کردن شوت) در پایینترین جایگاه قرار داشت.
این آمار نشانگر معضلی عمیقتر است: نبود پیشبینی و آگاهی موقعیتی در زمان از دست دادن مالکیت توپ. تغییر فاز تدافعی این تیم اغلب با واکنشهای دیرهنگام از خط حمله آغاز میشود که فرصتها برای قطع یا بستن مسیرهای پاس را محدود میکند.
در مقایسه با مهاجمان سطح بالایی مانند آنتوان گریزمان یا فران تورس که به طور منظم در طول یک فصل ۲۰ تا ۲۵ توقف توپ ترکیبی را ثبت میکنند و سهم قابل توجهی در شکل دفاعی تیمشان دارند. پیامدهای این اعداد ضعیف در سراسر زمین احساس میشود.
وقتی بازیکنان هجومی در اعمال فشار ناکام میمانند، حریف آزاد است تا مالکیت توپ را پس بگیرد و فضاها را بدون مشکل خاصی آزمایش کند. این شرایط هافبکهای رئال مادرید- به خصوص فدریکو والورده و ادواردو کاماوینگا- را وادار میکند که محدوده بیشتری را در فاز دفاعی پوشش دهند که هم خستگی بدنیشان را افزایش میدهد و هم از بازدهی تهاجمی آنها کم میکند.
این وضعیت تعداد دوئلهای مستقیمی که خط دفاعی با آنها روبرو است را هم افزایش میدهد. در نهایت، آمار ناامیدکننده توقف توپهای این مثلث نشانگر عدم توازن سیستماتیک است. این دادهها نیاز به تعهد تدافعی جمعیتر یا استفاده استراتژیک از تلههای پرسینگ که محدودیتهای آنها را در نظر بگیرد را برجسته میکنند. بدون چنین سازگاریهایی، یکپارچگی ساختاری این تیم در مسابقات حساس آسیبپذیر میماند.
قطع توپ توسط بازیکنان هجومی رئال مادرید
قطع توپها شاخصی قوی از توانایی بازیکن در خواندن بازی از نظر دفاعی محسوب میشوند. اما در میان مثلث هجومی رئال مادرید، فصل ۲۰۲۵ شاهد توزیع بسیار ضعیف این اقدام بود. امباپه تنها سه قطع توپ داشت، وینیسیوس پنج بار این کار را انجام داد و رودریگو با هشت قطع توپ در صدر این گروه قرار داشت.
برای مقایسه، مهاجمانی که در فاز دفاعی مشارکت بالایی دارند معمولاً دو برابر این اعداد را اغلب با بیش از ۱۵ قطع توپ در طول فصل ثبت میکنند. این کمبود آماری نشانگر معضل بزرگتر عدم مشارکت دفاعی است.
قطع توپها به صورت کلی محصول پیشبینی و آگاهی موقعیتی هستند، مهارتهایی که در میان سه مهاجم رئال به چشم نمیخورد. در عوض، رویکرد تدافعی آنها بیشتر واکنشی است تا کنشی و اغلب اجازه میدهند حریف بدون مزاحمت بازیسازی کند.
نکته قابل توجه این است که اکثر قطع توپهای این مثلث در مناطق مرکزی و کمی جلوتر از خط میانی زمین رخ داده است، نه در مناطق جلوتر یا کناری که معمولاً مهاجمان در سیستمهای پرسینگ در آن فعالیت میکنند.
این دادههای موقعیتی نشان میدهد که استراتژی پرسینگ هماهنگ وجود ندارد و به حریف اجازه میدهد فضا و زمان بیشتری در تغییر فازها در اختیار داشته باشد. پیامدهای این مسئله بار دیگر بر دوش هافبکها و خط دفاعی رئال مادرید افتاده است که به صورت مداوم ناچار هستند بهای ضعف خط حمله را بپردازند.
در مسابقات پرفشار- مثل دیدار برابر اتلتیکو مادرید یا منچسترسیتی- این وضعیت باعث ایجاد عدم توازن میشود که حریفان به سرعت و اغلب با ایجاد برتری عددی در یک سوم میانی از آن استفاده میکنند. تا زمانی که آمار قطع توپ از طریق تغییرات تاکتیکی یا افزایش انگیزه بازیکنان بهبود پیدا نکند، رئال همچنان از ساختار سنگین در فاز حمله رنج خواهد برد.
در حالی که توانایی هجومی آنها غیرقابل انکار است، این ناتوانی در مشارکت دفاعی باعث محدودیت در سلطه بر مالکیت توپ و تسلط فضایی برابر حریفان قدرتمندتر میشود.
پاسهای رو به جلو توسط مدافعان رئال مادرید
پاسهای رو به جلو از عقب به یکی از ارکان اصلی بازیسازی مدرن تبدیل شده و مدافعان رئال مادرید در طول فصل ۲۰۲۵ در مرکز این استراتژی قرار داشتهاند. با این حال، تحلیل جزئی خروجی آنها سطح مشارکت متفاوتی را آشکار میکند.
آنتونیو رودیگر با ۱۴۲ پاس رو به جلو در صدر قرار دارد، سپس داوید آلابا با ۱۲۸ پاس و ادر میلیتائو با ۱۰۳ پاس در ردههای بعدی هستند. فران گارسیا که بیشتر در پست مدافع چپ بازی میکند ۷۶ پاس و دنی کارواخال ۸۸ پاس را به ثبت رساندهاند.
اگرچه این آمار به صورت مجزا مناسب به نظر میرسد اما در مقایسه با تیمهای درجه یکی که سیستمهای مشابه را به کار میگیرند، پایینتر است.
برای مثال، جان استونز از منچسترسیتی در دقایق کمتری ۱۷۶ پاس رو به جلو داشته و حتی امیر رحمانی از ناپولی هم عملکرد بهتری از میلیتائو و آلابا داشته است. این عملکرد ضعیف نسبی زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که در نظر بگیریم دو هافبک میانی رئال- کاماوینگا و والورده- اغلب برای جبران عقب میکشند که این مسئله حضور آنها در مناطق جلوتر را کم میکند.
نبود پیشروی مستقیم پیوسته از خط دفاعی، فشار را بر هافبکها افزایش میدهد و مانع از تغییر فاز روان میشود. علاوه بر این، بسیاری از این پاسهای مدافعان رئال به جای این که خطشکن باشند، عرضی هستند. تنها ۳۱ درصد از پاسهای رو به جلوی رودیگر وارد یک سوم میانی یا هجومی شده و آمار آلابا هم مشابه و ۳۴ درصد بوده است.
این کمبود پیشروی عمودی باعث میشود توپ دیرتر به بازیکنان خلاق رئال در مناطق جلوی زمین برسد و به حریف اجازه میدهد تا زمان کافی برای سازماندهی دفاعی مجدد را داشته باشد. این معضل با ضعف در مشارکت تدافعی از سوی خط حمله تشدید میشود.
بدون پرسینگ از سوی مهاجمان برای بازپسگیری مالکیت توپ در مناطق هجومی، این مدافعان اغلب مجبور به بازیسازیهای طولانی میشوند که آسیبپذیریهای ساختاری تیم را به معرض نمایش میگذارد. بنابراین، در حالی که مدافعان رئال مادرید توانایی پا به توپ بودن را دارند، استراتژی بازیسازی جمعی به دلیل کمبود ریسکپذیری در ارسال پاسهای رو به جلو و نبود حمایت از سوی خط حمله محدود مانده است.
پاسهای به یک سوم هجومی توسط مدافعان رئال مادرید
توانایی مدافعان در پیش بردن توپ تا یک سوم هجومی زمین برای حفظ فشار تهاجمی و تثبیت برتری فضایی حیاتی است. با این حال، مدافعان رئال مادرید در رسیدن به استانداردهای مورد نیاز در این زمینه به مشکل خوردهاند.
در طول فصل ۲۰۲۵، رودیگر ۶۴ پاس به یک سوم هجومی ارسال کرد، آلابا ۵۹ پاس را به ثبت رساند و کارواخال- که اغلب در تغییر فاز به خط میانی اضافه میشود- ۵۲ پاس ارسال کرد. فران گارسیا ۴۱ پاس داشت و میلیتائو تنها ۳۷ پاس را به ثبت رساند.
در مقایسه، مدافعان تراز اولی مثل رونالد آرائوخو یا الساندرو باستونی به طور مداوم در هر فصل ۷۵ تا ۹۰ پاس از این دست را ثبت میکنند. آمار رئال نشانگر نبود دقت در زمان عبور از خطوط حریف و تغذیه هافبکها یا وینگرها در موقعیتهای مناسب است.
این معضل صرفاً تکنیکی نیست- بسیاری از مدافعان رئال از توانایی ارسال این پاسها برخوردار هستند- بلکه تاکتیکی است، اغلب گزینه گردش ایمن توپ به جای نفود رو به جلو انتخاب میشود. این تردید، بار خلاقیت را به شکل نامتوازن بر دوش هافبکها، به خصوص جود بلینگام و فده والورده میگذارد که هم مسئول جلو بردن توپ و هم نشان دادن خلاقیت در یک سوم هجومی میشوند.
این وضعیت همچنین بر جایگیری مثلث هجومی تاثیر میگذارد. وقتی ارسال توپ به یک سوم هجومی با تاخیر یا ناپیوستگی همراه باشد، وینگرهایی چون وینیسیوس و رودریگو مجبور میشوند عقب بکشند که تهدید آنها در محوطه جریمه را محدود میکند و از عمق حملات میکاهد.
در کنار این موضوع، پرسینگ و مشارکت دفاعی محدود مهاجمان هم منجر به طولانی شدن فرایند بازیسازی و کاهش فرصتهای تغییر فاز میشود. وقتی مهاجمان در بازپسگیری توپ مشارکت موثری نداشته باشند، مدافعان در زمان مالکیت توپ با فشار بیشتری روبرو میشوند و اغلب ناچار به عقبنشینی یا گردش عرضی توپ، به جای ارسال پاسهای ریسکی میشوند.
حاصل این وضعیت، ریتم هجومی کُند و آسیبپذیری برابر فشارهای متقابل است، عواملی که در دیدارهای کلیدی، به خصوص در اروپا، بهای سنگینی را به همراه داشته است.
اقدامات منجر به شوت توسط مدافعان رئال مادرید
اقدامات منجر به شوت (SCA) شاخصی ارزشمند در ارزیابی میزان مشارکت مدافعان در فازهای تهاجمی است، به خصوص در سیستمهای مدرن که مدافعان کناری میانی اغلب به عنوان بازیساز ایفای نقش میکنند. در مورد رئال مادرید، آمار فصل ۲۰۲۵ خروجی محدودی را از خط دفاعی این تیم نشان میدهد.
دنی کارواخال با ۳۸ اقدام منجر به شوت در صدر فهرست مدافعان قرار میگیرد، پس از او داوید آلابا با ۳۳، فران گارسیا با ۲۹، آنتونیو رودیگر با ۲۲ و میلیتائو با تنها ۱۷ مورد در ردههای بعدی جای گرفتند. این میزان مشارکت در مقایسه با مدافعان در نقشهای تاکتیکی مشابه نسبتاً پایین ارزیابی میشود.
وابستگی رئال به مدافعان کناری با توانایی فرار از روی دست بازیکن خودی در طول فصل به دلیل نوسانات تاکتیکی و تغییرات ناشی از مصدومیتها ثبات لازم را نداشت. علاوه بر این، بیشتر این اقدامات منجر به شوت بر پایه پاسهای ثانویه بوده و کمتر به پاس کلیدی مستقیم یا حمل توپ منتهی به شوت ارتباط داشته است.
جالب است که تنها ۲۷ درصد از این اقدامات در جریان بازی و در محدوده یک سوم هجومی زمین رخ داده است و این نشان از تمایل مدافعان به تاثیرگذاری روی حمله از مناطق دفاعیتر به جای نفوذ به مناطقی نزدیک به دروازه است.
این محدودیت فضایی، گزینههای تهاجمی رئال مادرید را محدود کرده و بار خلاقیت بیشتری را بر دوش بازیکنان میانی چون بلینگام و وینیسیوس قرار داده است. علاوه بر این، مشارکت پایین مثلث هجومی در امور دفاعی، مدافعان را وادار به احتیاط در جایگیری میکند.
بدون اعتماد به این که سه مهاجم به بازپسگیری یا حتی ایجاد تاخیر روی ضدحملات کمک خواهند کرد، مدافعان کناری تمایل کمتری به پیشروی خواهند داشت و این مسئله میزان مشارکت آنها را در شوتزنی محدود میکند. در مجموع، خط دفاعی رئال مادرید در هر دو بخش حجم و کیفیت، بازدهی خلاقانه محدودی را ارائه داده است.
برای تیمی که در پی حفظ سلطه در چندین رقابت است، افزایش خروجی تهاجمی از خط دفاعی، همراه با تلاش دفاعی متوازنتر از سوی خط حمله میتواند انعطافپذیری تاکتیکی و غیرقابل پیشبینی بودن حملات تیم را بهشکل محسوسی ارتقا دهد.
نتیجهگیری
دادههای ارائهشده در این گزارش، تصویری شفاف از عدم توازن تاکتیکی حال حاضر رئال مادرید را ترسیم میکند. اگرچه این تیم از نیروی هجومی غیرقابل انکاری برخوردار است اما خروجی دفاعی محدود خط حمله به صورت مداوم فشار مضاعفی بر خط میانی و دفاع تحمیل کرده و آسیبپذیریهایی در لحظات تغییر فاز به وجود آورده است.
در عین حال، این مدافعان- که وظیفه حفظ انسجام دفاعی و آغاز فازهای هجومی را بر عهده دارند- در بخشهایی مثل پاسهای رو به جلوی عمودی و خلاقیت، مشارکت متوسطی ارائه دادهاند. اگر رئال مادرید قصد رقابت در بالاترین سطح را دارد، باید به رویکردی منسجمتر دست پیدا کند که در آن مسئولیتپذیری جمعی در تمامی فازهای بازی تشویق شود.
این شاید از طریق بازتعریف نقشها، تغییر انگیزههای پرسینگ یا مطالبۀ نظم دفاعی بیشتر از مهاجمان محقق شود. در کنار آن، مشارکت پررنگتر مدافعان در طراحی حملات و بازیسازی ضروری خواهد بود. در نهایت، موفقیت تاکتیکی به تعادلی بهتر میان دفاع و حمله بستگی دارد، جایی که هر بازیکن، فارغ از نقشش مشارکتی موثر در هر دو سمت زمین داشته باشد. تنها در این صورت است که پتانسیل این تیم میتواند بهطور کامل محقق شود.