پارادوکس خطرناک لایپزیش: با ستاره‌های جوان در بین بهترین‌ها!

به‌نظر می‌رسد که باشگاه همچنان به نقش یک مقصد دیگر  برای بازیکنان جوان و جویای نام ادامه خواهد داد و به احتمال زیاد، حداکثر تغییر در آینده به‌کارگیری تعدادی بازیکن پخته و باتجربه‌تر در میان جمعی استعدادهای خام است.

هفت‌یک- باخت 1-0 آر.بی لایپزیش مقابل لیورپول را می‌توان خلاصه‌ای از شرح حال این تیم در دنیای فوتبال حساب کرد.

لایپزیش بازی خوبی ارائه داد. استراتژی بازی‌شان تمرین‌شده بود و به‌خوبی آن را در زمین پیاده کردند. انتقال سریع توپ از خط دفاع به خط حمله و تاکتیک‌های جذاب از جمله نقاط قوت تیم به‌شمار می‌رفت. ژاوی سیمونز با انگیزه بازی کرد و خوب درخشید، لوئیس اوپندا برای دفاع لیورپول مهره‌ای تهدیدآمیز بود، آمادو حیدارا هم با توپ و بدون توپ عملکرد چشمگیری داشت و درکل نکات مثبت زیادی در بازی لایپزیش دیده شد.

اما علی‌رغم تلاش‌های ستودنی‌شان در زمین، گلی که لایپزیش شایسته‌اش بود، مثل دیگر بازی‌هایشان در فصل، هیچ‌وقت وارد دروازه نشد.

البته لیورپول تا اینجای فصل تنها سه گل خورده در کارنامه داشته و می‌تواند یکی از باخت‌های آبرومندانه تیم قلمداد شود، اما  لایپزیش در مقابل یونیون برلین و سن‌پائولی نیز در قدرت تهاجمی کم آورده و به گل نرسید. هرچند در بوندسلیگا شکستی نداشته (توانست با برد دو بر سه در ماه آگوست به روند بازی بدون باخت بایر لورکوزن پایان دهد) با این حال، همواره عملکردی متزلزل دارد.

لایپزیش در این فصل هم با تیمی جوان در لیگ قهرمانان حضور دارد.

کارنامه آن‌ها در لیگ قهرمانان نیز به همان اندازه غیرقابل پیش‌بینی است. لایپزیش مقابل اتلتیکو مادرید جنگنده بازی کرد و حتی بهتر از آن در مقابل یوونتوس ظاهر شد، اما باز هم بازنده از میدان بیرون رفت. در آخر اشتباهات فردی دست به دست هم داد و امتیازاتی که تیم مستحقش بود، مثل چهارشنبه شب، از آن‌ها گرفته شد(توضیح مترجم: لایپزیش این هفته هم در لیگ قهرمانان 3-1 مقابل سلتیک شکست خورد).

مشکلات دیرینه لایپزیش سوالاتی را در مورد نحوه انتخاب و چیدمان بازیکنان این تیم مطرح می‌کند. مدل کسب‌وکار لایپزیش بر اساس جذب و پرورش استعدادهای جوان و فروش آن‌ها به تیم‌های بزرگ‌تر بنا شده است. باشگاه در این زمینه بسیار موفق عمل کرده و توانست شهرتش را با فروختن بازیکنانی مانند دومینیک سوبوسلای و ابراهیم کوناته به لیورپول به عنوان یک سکوی پرتاب برای ستاره‌های آینده، ثابت کند.

نمونه‌های بسیاری از این قبیل در سراسر اروپا وجود دارد، همانند یوشکو گواردیول در منچسترسیتی، کریستوفر انکونکو در چلسی و دنی اولمو در بارسلونا. در نقش آخرین ایستگاه برای پیوستن بازیکنان به جمع ستارگان، این باشگاه تا به حال عالی عمل کرده و در تیم انتخابی این فصل نیز، بازیکنان آینده‌داری دیده می‌شوند.

البته موفقیت باشگاه بدون پیامدهای ناخوشایند هم نبوده، زیرا تیم‌های لایپزیش همیشه با چالش‌های تربیتی و اشتباهات اجتناب‌ناپذیر بازیکنان جوان روبرو هستند. بازی چهارشنبه شب چنین حسی داشت.

کاستلو لوکبا با وجود پتانسیل بالا و بازی خوبش در میدان، بهای سنگینی به خاطر دو اشتباه پرداخت و در دریافت تنها گل بازی مقصر بود. آرتور فرمیرن در کل بازی‌اش عالی پیش می‌رفت، تا زمانی که با چند جاگیری‌ غلط اجازه عبور از خط دفاعی را به بازیکنان لیورپول داد. اشتباه بخشی از تربیت یک بازیکن بوده و قابل بخشش است، اما نه در میان بهترین‌ها.

گروه رد‌بول سیاست مشایهی را در همه باشگاه‌هایی که در اختیار دارد، دنبال می‌کند و آن رقابتی بودن با استفاده از ستاره‌های جوان است.

در خط حمله بازی اوپندا، سیمونز و آنتونیو نوسا (ستاره نروژی که از تابستان به تیم اضافه شده) دیدنی بود. بنجامین ششکو به غیر از چند حمله تهدید کننده شب آرامی را گذراند. هر چهار نفر با وجود آنکه بازی انفرادی و تیمی قابل قبولی داشتند، راهی برای نفوذ به دفاع مستحکم لیورپول پیدا نکردند. پسران آرنه اشلوت در دفاع یکپارچه و موفق عمل کردند و این یکپارچگی تنها با تداوم و خو گرفتن اعضای تیم به بازی یکدیگر به‌دست می‌آید، همان امتیازی که لایپزیش بهره‌ای از آن نبرده است.

مشکل دیگر، هرچند هم پیش‌پا افتاده، اشتیاق بازیکنان جوان به خودنمایی و درخشش در بازی‌های بزرگ است که بیش از یک بار حملات لایپزیش را با تصمیمات فردی به‌جای تیمی، بی‌ثمر کرد. می‌توان این نقطه ضعف را یکی دیگر از پیامدهای سکوی پرتاب بودن باشگاه استعدادهای تازه حساب کرد و شاید در اکثر هفته‌های بوندسلیگا ملموس نباشد، اما در مقابل تیم‌هایی همچون لیورپول هزینه‌ساز است. تکرار می‌کنم: این اشکالات قابل چشم‌پوشی است، اما نه در میان بهترین‌ها.

پس چگونه است که باشگاه با درنظر داشتن تمام این موارد، توانسته همواره این روند کسب‌و‌کار را ادامه داده و همزمان در جدول تیم‌های لیگ باقی بماند؟ مثلا در فصل گذشته، دلیل اصلی قهرمانی بدون باخت بایرن لورکوزن در لیگ و جام حذفی خرید سه بازیکن کارکشته در تابستان ۲۰۲۳ بود: گرانیت ژاکا (۳۰ ساله)، یوناس هوفمان (۳۱ ساله) و الکس گریمالدو (۲۷ ساله).

اما لایپزیش هیچ‌گاه بر روی بازیکن بالای ۲۵ سال سرمایه‌گذاری نکرده و اگر هم انجام داده، به ندرت از سال‌های اوجش بهره برده است. تقریبا تمام باشگاه‌های فوتبال دنیا خواستار خرید ارزان بازیکنان و فروش گران آنها هستند و این نوع از تجارت چیز تازه‌ای در دنیای فوتبال نیست. چیزی که لایپزیش را خاص و به همان اندازه شرایط را برایشان سخت‌تر کرده، قرار گرفتن در کنار برترین باشگاه‌های جهان است. به معنای دیگر به جای خرده خریدهای بازیکن با ۵۰۰ هزار یورو و فروشش با ۲ میلیون یورو، باید با ده‌ها میلیون یورو معاملات را ببندند. باشگاه به‌جای آن که در پیشی گرفتن از باشگاه‌های سطح متوسط کوشا باشد، تلاش به برابری با باشگاه‌هایی که ظرفیت بودجه بسیار بالاتری دارند، می‌کند. باشگاه‌هایی در سطح داخلی همچون بایرن مونیخ. در سطح قاره‌ای همچون منچسترسیتی، پاری‌سن‌ژرمن و دیگران.

تیم مارکو روزه علی‌رغم نتایج نه‌چندان خوب در لیگ قهرمانان، در بوندس‌لیگا در رتبه دوم جای دارد.

دیگر مسئله، علت جذب شدن بازیکنان جوان به لایپزیش، بازی کردن در کنار هم‌دوره‌ای‌های خود است. برای مثال، سیمونز می‌گوید که دلیل برگشتنش به صورت قرضی‌ برای سال دوم به باشگاه، امکانات و همچنین هم‌تیمی‌های قبلی‌اش است. از مصاحبه با دیگر بازیکنان تیم (مانند اوپندا) نیز همین نتیجه را می‌توان گرفت. از سویی، ایجاد جوّی گرم و دوستانه میان اعضای تیم از اهمیت بالایی برخوردار است، اما از سوی دیگر بدیهی است که جمع کردن تعداد زیادی جوان در یک جا ناخوشایندی‌های اجتناب‌ناپذیری به‌همراه خواهد داشت که به هر حال مانند هر چیز دیگری نقاط قوت و ضعف مختص به خود را دارد.

آیا در آینده شاهد تحولاتی سازمانی در لایپزیش خواهیم بود؟ به‌نظر می‌رسد که باشگاه همچنان به نقش یک مقصد دیگر  برای بازیکنان جوان و جویای نام ادامه خواهد داد و به احتمال زیاد، حداکثر تغییر در آینده به‌کارگیری تعدادی بازیکن پخته و باتجربه‌تر در میان جمعی استعدادهای خام است.

زمان وقوع این تحولات نیز جالب است و جالب‌تر از آن چگونگی حفظ توازن میان نقاط قوت باشگاه (ظرفیتش برای پرورش پتانسیل و جذابیتش برای استعدادهای برتر) خواهد بود.

 

عنوان اصلی مقاله: RB Leipzig have bright young talents, an exemplary model and an existential crisis نویسنده: Sebastian Stafford-Bloor نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: 24 اکتبر 2024
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *