
آنالیز فنی: چگونه بارسلونا از نظر تاکتیکی با جدایی مسی کنار میآید؟
هفتیک- دوره جدیدی در بارسلونا آغاز شده است. غول کاتالانی لیونل مسی، بهترین بازیکن تاریخ باشگاه و به عقیده برخی بهترین بازیکن تاریخ فوتبال، را از دست داد. در حالی که واکنشهای اولیه منفی بود اما ممکن است انتقال بازیکن آرژانتینی به پاریسنژرمن در بلندمدت به سود بارسا تمام شود.
در این تحلیل تاکتیکی به سه مورد از ابعاد مهمی اشاره شده که بارسلونا میتواند در غیاب اسطوره خود به تقویت آنها بپردازد. ما به چند جنبه تاکتیکی اشاره کردیم که رونالد کومان حالا در شرایطی میتواند از آنها استفاده کند که دیگر کل سیستم تیمش به یک شخص وابسته نیست؛ حتی اگر این شخص بهترین بازیکن تاریخ این ورزش باشد.
ما این تحلیل را به بخش اصلی تقسیم کردیم، تشریح انعطافپذیری و شناوری، بازی عمودی و در عرض و پرسینگ/پرسینگ متقابل و آرایش دفاعی در هنگام مالکیت توپ.
انعظاف پذیری و بازی شناور
یکی از نکات کلیدی اولین بازی رسمی بارسلونا در لالیگا برابر رئال سوسیهداد پویایی و انعطاف پذیری سبک بازی آنها در مثلث هجومی بود. مارتین برایثویت، ممفیس دیپای و آنتوان گریزمان مدام جایشان را با یکدیگر عوض میکردند و هر سه نفر وظایف مختلفی را در دفاع انجام میدادند. اما از آن مهمتر این بود که آنها به خوبی مکمل هم بودند.
من پیش از این در تحلیل تاکتیکی همین بازی برابر سوسیهداد به این موضوع اشاره کردهام. در زیر میتواند نقشه لمس توپ هر سه بازیکن را ببینید که توضیح بیشتری درباره این شیوه شناور به شما خواهد داد.
این نقشه خلاصهای از اقدامات آنها در زمین را در اختیار ما میگذارد. ما میتوانیم ببینیم که همه آنها حضور در بعضی مناطق را ترجیح داده و مشخصا نقشهای مشخصی داشتند اما در عین حال از آزادی عمل بسته به اقدامات هم تیمیهای خود را نیز برخوردار بودند. ممفیس مهاجم نوک تیم بود اما همه جا حضور داشت. او میتوانست در هنگام نیاز عقب بکشد و وقتی سیستم به او نیاز داشت، دست به نفوذ بزند.
در واقع میتوان همین جملات را درباره هر سه نفر گفت. هر سه بازیکن در محوطه جریمه حضور داشتند، به پاسکاری و بازی در مناطق دفاعی میپرداختند و از کنارهها در حمله شرکت میکردند. اما مهمتر از هر چیز باید به این نکته اشاره کرد که چطور تغییر مکانهای بسیاری بین این سه نفر شکل میگرفت. نگاهی سریع به هیتمپ هر یکی از آنها اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار خواهد داد.
بار دیگر میتوانیم اقدامات مشابهی در این نقشه ببینیم. هر سه بازیکن اساسا در یک سوم پایانی زمین آزاد هستند و لمس توپهایی در محوطه جریمه دارند.
البته تفاوتهایی در حرکات آنها وجود دارد. ممفیس عمدتا در سمت چپ حضور دارد و عموما حتی وقتی به عنوان مهاجم نوک به زمین میرود نیز به همین سمت تمایل دارد. گریزمان بیشتر در سمت راست نیمه زمین حریف قرار دارد. این فضایی است که پیش از این در اختیار مسی قرار داشت و بازیکن فرانسوی اجازه استفاده از آن را پیدا نمیکرد.
با جدایی لئو، گریزمان به منطقه بازی مورد علاقه خود بسیار نزدیکتر شده است. از سوی دیگر، برایثویت تنها مهاجم واقعی در بین این سه نفر است که تمایل غیرمعمولی برای حضور در پست مهاجم نوک دارد. کومان او را در پستهای شبه وینگر،در کناره خط طولی و برای انجام نفوذهای متعدد به کار گرفته است.
اما او از بین این سه نفر تنها کسی است که حضور آشکارتری در محوطه شش قدم دارد و عمده نقش او در همین منطقه شکل گرفته است. با نگاهی به نقشه قلمرو آنها میتوانیم بار دیگر اقدامات آنها را ببینیم. مناطق مشخص شده در واقع فضاهایی را به ما نشان میدهد که بازیکن در آنها فعال بوده و رنگهای تیرهتر نشانگر تاثیر بیشتر در فاز هجومی است.
نادیده گرفتن تاثیر باورنکردنی ممفیس دشوار است اما جالبترین نکته است که لمس توپها تا چه حد در تیم پخش شده است. یوردی آلبا با 36 لمس توپ در رده اول است و دیپای با 29 لمس توپ پس از او قرار دارد. برای مثال باید به این نکته اشاره کنیم که میانگین لمس توپ مسی در فصل گذشته 52 لمس توپ در 90 دقیقه بود.
مشخصا با توجه به این که در زمان نگارش این مقاله تنها یک بازی در لالیگا انجام شده، این روند ممکن است تغییر کند و این مسئولیت به جای یک نفر به چندین بازیکن سپرده شود. ما از قبل میدانیم که مسی سیستم اصلی بارسلونا بود و همه چیز با تکیه به او شکل گرفته یا به او ختم میشد. و با این که حضور نفوذکنندههای بسیار در هر بال در اطراف او میتوانست کمک زیادی کند اما این که او خودش بازیکن دونده و اهل نفوذی نبود، کار را پیچیده میکرد.
بارسلونا قابل پیشبینی بود چون فقط مسی بود که آزادی عمل عقب کشیدن و ارسال توپ به سایر بازیکنان را داشت. اگر گریزمان هم این کار را انجام میداد، یک نفر از دوندههای بالقوه در خط حمله کم میشد. اگر ممفیس و مسی هر دو هم زمان در این تیم به میدان میرفتند نیز سناریوی مشابهی رخ میداد.
اما با انعطاف پذیری اضافه شده به خط حمله متشکل از دوندهها و بازیسازها، همه چیز تغییر کرده است. چنین روشی در طول پیش فصل و بازی اول لالیگا قابل رویت بود. بیایید به تصویر زیر نگاهی داشته باشیم.
برابر اشتوتگارت شاهد این بودیم که یک نفر از مثلث هجومی مدام به عقب میرفت تا در بازیسازی شرکت کند. در بازی بالا این گریزمان است که به دنبال انجام کار ترکیبی با خط میانی است. با این حال نکته مهم در اینجا پر کردن جای خالی او با بازیکنی مشابه است. یک بازیکن دونده و نفوذ کننده دیگر از عمق جای بازیکن عقب کشیده که دونده است را میگیرد.
ما میتوانیم ببینیم که در همین زمان ساختار تیم بدون تغییر باقی میماند و بارسا همچنان قدرت نفوذ از کنارهها را دارد و دوندهها در کنار کسی که از مناطق دفاعیتر میآیند، آماده نفوذ هستند. این یعنی آنها نظم خود را حفظ میکنند و همزمان از انعطاف کافی نیز برخودار هستند که موضوعی است که با حضور مسی در تیم ممکن نبود. بار دیگر به مشکل قابل پیشبینی بودن برمیگردیم.
گاهی دوندهای از خط میانی جای مسی را میگرفت. به رابطه او با آرتورو ویدال، پائولینیو یا فرانکی دییونگ فکر کنید. با این حال به محض این که کسی همین کار را انجام دهد، ساختار و تاثیرگذاری حمله آسیب میبیند.
تصویر بالا از دیدار برابر رئال سوسیهداد مثال خوب دیگری است. اینجا ما برایثویت و ممفیس را میبینیم که به سمت توپ متمایل میشوند اما بارسلونا همچنان دوندههایی را دارد که در خط حمله و کنارههای زمین جاگیری کردهاند. این کار با حضور مسی بسیار سختتر میشد چون یا باید از او در پست شماره 9 کاذب با دو وینگر استفاده میشد یا مدافعان کناری در دو بال به کار گرفته میشدند.
حرف ما این نیست که بارسلونا دیگر از مدافعان کناری در فاز هجومی استفاده نخواهد کرد. برعکس، آلبا به ما نشان داده که هر زمان فرصتش را داشته باشد با نهایت سرعت به سوی خط حمله میآید. با این حال، داشتن وینگر معکوس در سمت راست با حضور گریزمان، پیچیدگی سیستم را بار دیگر تغییر میدهد.
مسی معمولا کار را از سمت راست آغاز میکرد اما در حالی که او معمولا به سمت مرکز زمین یا مناطق دفاعی عقب میکشد، گریزمان همین کار را انجام میدهد اما توانایی نفوذ سریع در نیمه زمین حریف و به سمت یک سوم هجومی را نیز دارد.
در تصویر بالا میتوانیم ببینیم که چگونه حرکات گریزمان باعث جا ماندن یارهای مستقیم شده و فضا را برای نفوذ مدافعان کناری روی دست او ایجاد میکند. او همزمان روزنهای را در میانه زمین ایجاد کرده و خودش نیز به عنوان یکی از دوندهها پیش میرود. همانطور که در تصویر بالا دیده میشود، ممفیس میتواند به عنوان مهاجم سایه کار کرده اما خیلی سریع جهات حرکتش را تغییر دهد و همچنان با سرعت به سوی محوطه جریمه پیش برود.
این یعنی بارسلونا از سبک بسیار عمودیتری استفاده کرده و همچنان قدرتش در کنارهها و استفاده از فضا را داشته باشد. بخش بعدی تحلیل تاکتیکی ما دقیقا در همین باره است.
بازی عمودی و در عرض
یکی از بزرگترین معضلاتی که بارسلونا در سالهای اخیر با آن روبرو بود، فقدان بازی عمودی و در عرض بود. چرا که اکثر بازیکنان آنها از جمله مسی بازیکنان پا به توپی بودند که به فضاها هجوم نمیبردند و همین باعث شده بود که خط حمله کاتالانها کند شود. البته مسی همچنان مسی بود و به همین دلیل آمار آنها خوب مانده بود. با این حال معضل اساسی حل نشده بود.
آنها بیش از حد به او متکی بودند و فقدان بازی در عرض باعث شده که به مهار آنها برای حریفان ساده باشد. تیمها راههای حرکت آنها و تمامی کانالهای پاسکاری در مرکز زمین را میبستند و روی این موضوع حساب میکردند که بارسلونا توانایی رسیدن به دروازه از طریق بالها را ندارد.
جدول زیر تمایل هجومی آنها با و بدون مسی از فصل 21-2020 را نشان میدهد.
ما میتوانیم به وضوح ببینیم که بارسلونا با مسی بیشتر در مرکز زمین فعالیت دارد، در حالی که بدون او بیشتر از کنارهها استفاده میکند. دلیل چنین اتفاقی ساده است، مسی وینگر نیست و استفاده از بازیکنی با چنین ویژگیای به جای او باعث تغییر در سیستم میشود. حتی در نمونههای محدود بازیهای بدون او، الگو مشخص بود- بارسلونا بسیار عمودیتر بازی میکرد، سریعتر بود و بهتر در زمین پخش میشد.
وقتی یکی از بازیکنان عقب میکشد تا توپ را دریافت کند، دیگران همیشه ساختار را حفظ میکنند، توانایی بازی در کنارهها را به کار گرفته و نفوذهای تهدیدآمیز انجام میدهند. این تصویر از بازی برابر رئال سوسیهداد مثال واضحی از چنین سیستمی است.
ممفیس عقب کشیده اما برایثویت و گریزمان در کنار خط دفاع حریف حضور دارند و در دو بال تیم جاگیری کردهاند.
و یک بار دیگر در کنار دو مهاجمی که در کنارهها حضور دارند، پر کردن جای خالی بازیکن عقب کشیده با بازیکنی مشابه را میبینیم. این موضوع به بارسلونا اطمینان خاطر میدهد که همیشه بازیکنی در مناطق هجومی زمین حضور دارد و روزنهای هست تا از آن بتوان به فضاهای هجومی حمله کرد. از آن مهمتر این که چنین اتفاقی در واقع ویژگی همیشگی آنها در آخرین دیدارها بدون حضور مسی بوده که میتواند نشانگر این باشد که چنین شیوهای در طول فصل نیز ادامه پیدا خواهد کرد.
داشتن سه مهاجم که به سوی فضاها حملهور شوند و در عین حال توانایی بازیسازی در مناطق دفاعیتر را نیز داشته باشند باعث شده که تمامی این تغییرات در سبک آنها ایجاد شود. ممفیس بازیکنی است که بار دیگر عقب کشیده و وقتی میچرخد تا توپی بلند را به یک سوم هجومی ارسال کند، با چندین نفودکننده حاضر در آن منطقه روبرو میشود.
اگر این موقعیت را با زمانی که مقایسه کنیم که تنها گزینه مسی ارسال پاس به آلبا بود، شاهد تفاوت ایجاد شده زیاد در این میان هستیم. باید تایید کنیم که این موضوع منحصرا به حضور بازیکن آرژانتینی مربوط نیست. اگر بارسلونا اطراف مسی را با بازیکنان درست و مناسب پر میکرد، میتوانست همین شرایط را داشته باشد اما آنها مدام و هر هفته به سبکی یکسان تکیه میکردند تا همیشه با این معضل مواجه باشند.
این ساختار جدید که شامل بازیکنان کاملا متفاوتی است در طولانی مدت با فواید بیشتری همراه خواهد بود. اما در عین حال یک موضوع دیگر را نیز تضمین میکند- نفوذ آسانتر از کانال میانی. بارسلونا با حضور پررنگ در کنارهها میتواند خط دفاعی حریف را از هم دور کند و فضایی را نیز از میانه میدان پدید آورد.
میتوان مثالی از این حرکت را در زیر با اقدامی ببینید که منجر به گل زودهنگام کاتالانها برابر یوونتوس شد.
بارسلونا با استفاده از دو بازیکن خوب در کنارهها، خط دفاع یوونتوس را از هم دور کرد و فضایی برای دو بازیکن میانی ایجاد کرد تا دست به کار ترکیبی بزنند. گریزمان عقب میکشد و فورا یک بازیکن دونده جای او را میگیرد و ممفیس دومین بازیکنی است به این فضا حمله میکند. با دور شدن مدافعان یوونتوس از یکدیگر و تعدد بازیکنان حریف در حمله، کاری از یوونتوس برنمیآید جز این که شاهد باز شدن دروازهاش توسط بازیکن هلندی باشد.
در نهایت وقتی بحث بازی عمودی مطرح است باید به تغییر فازها اشاره کنیم. بار دیگر به خاطر داشته باشید که تعداد مثالهای ما بسیار کم است اما به نظر میرسد بارسلونا در تغییر فاز هجومی خود بسیار موثرتر عمل میکند. بار دیگر نکته کلیدی در این موضوع این است که همیشه روزنههایی در دسترس هستند تا در چنین موقعیتها به عنوان گزینه ارسال پاس در نظر گرفته شوند.
چنین اتفاقی در سالهای اخیر رخ نمیداد. معمولا لوییس سوارز تنها در نیمه زمین حریف میماند، در حالی که مسی تنها آلبا را به عنوان گزینه ارسال پاس در اختیار داشت. حالا بارسلونا میتواند با سرعت و عزم بیشتری پیشروی کند.
در تصویر بالا میتوانید تغییر فاز کاتالانها از طریق یوسف دمیر در بازی برابر سالزبورگ را ببینید. مشخصا وقتی دو مهاجم که به فضاهای موجود حمله کردهاند، توسط دو مدافع کناری همراهی میشوند، بارسلونا با کمبود بازیکنان هدف در یک سوم هجومی روبرو نیست.
با این حال شرایط در موقعیتهایی که تیم حریف به آنها حمله میکند به چه صورت است؟ جدایی مسی چه تاثیری روی سبک بازی دفاعی آنها خواهد داشت؟
پرسینگ و آرایش دفاعی در هنگام مالکیت توپ
بخش پایانی تحلیل تاکتیکی ما به بُعد بسیار مهمی از افت اخیر بارسلونا میپردازد. حتی با این که پرسینگ و پرسینگ متقابل بخشی از هویت آنها بوده، این موضوع اخیرا از تاثیرگذاری کمتری برخوردار است. نیازی به گفتن نیست که آنها بدون مسی پرسینگ و حرکات بدون توپ بیشتری را در دستور کار دارند.
با نگاهی به آمار آنها در فصل 21-2020 در غیاب مسی میتوان گفت که بارسلونا PPDA (تعداد پاس ارسال شده توسط حریف پیش از اقدام دفاعی) کمتری را ثبت کرده که از 11.76 به 8.77 رسیده است. آنها همچنان نبردهای دفاعی بیشتر (61.33 در 90 دقیقه به نسبت 57.5)، بازپس گیری بیشتر (87 به نسبت 70.5) و خطاهای بیشتر (10.83 به نسبت 9.73) را به ثبت رساندند.
اما به نظر میرسد که جدایی مسی تغییرات دیگری را نیز در پی داشته است که فراتر از این اعداد است؛ این مربوط به تغییری در ساختار تیم است. همانطور که اشاره کردیم، بارسلونا بدون او بار دیگر به اصول استفاده از فضاهای کناری و عمق روی آورده و قدرت بیشتری در بالها از خود نشان داده است. این مطمئنا به فاز هجومی آنها کمک کرده اما حداقل در حال حاضر به این معناست که مدافعان کناری آنها به نوعی محتاطتر هستند.
شاید این تغییردر نقشه پاسکاری بالا چندان مشخص نباشد اما به نظر میرسد که هر دو مدافع کناری در هنگام تصاحب توپ در مناطق دفاعیتر حضور پیدا میکنند. البته هر دو خصوصا آلبا همچنان در کارهای هجومی حضور دارند اما فقط زمانی که موقعیتی واضح پیش بیاید. این شرایط تغییری در ساختار دفاعی و خصوصا آرایش دفاعی در هنگام مالکیت توپ ایجاد میکند.
تا به حال بازیکنان دفاعی بارسلونا که در نیمه زمین خودی میماندند شامل دو مدافع میانی و سرخیو بوسکتس بودند که وظیفه این هافبک کهنهکار پوشش کل عرض زمین بود. این اقدامی مهم به حساب میآمد چون بارسلونا به نفود کنندهها و فضای کنار زمین احتیاج داشت و به همین دلیل گاهی از هر دو مدافع کناری و دییونگ در مناطق هجومی استفاده میکرد.
با این حال در شرایط فعلی با حضور کافی نفوذکنندهها و استفاده از عرض زمین، مدافعان کناری میتوانند در هنگام تصاحب توپ محتاطتر باشند و دییونگ هم میتواند به عنوان عضوی از دفاع در کنار بوسکتس بماند. ما میتوانیم مثالی مشابه را در تصویر زیر ببینیم.
آلبا عقب میکشد تا در کنار جرارد پیکه و اریک گارسیا از خط دفاعی محافظت کند؛ در حالی که دییونگ به بوسکتس ملحق شده تا از فضای مقابل آنها دفاع کند. یکی از فرضهای اساسی پشت حضور خوب در خط دفاعی حاضر در نیمه زمین خودی این است که برتری عددی ایجاد شده یا تعداد بازیکنان حاضر در دفاع حداقل با بازیکنان حریف برابر باشد.
با اجازه دادن به مدافعان کناری و در صورت لزوم یکی از هافبکها برای حضور در مناطق دفاعیتر و از دست ندادن بازیکنی در جلوی زمین، بارسلونا شاید به فرمولی باثبات برای انجام این کار دست پیدا کرده است. اجازه دهید به چند مثال دیگر نگاه کنیم.
اینجا برابر یوونتوس، ما هر دو مدافع کناری، زوج دفاع میانی و بوسکتس را میبینیم که تغییر فاز هجومی به دفاعی را پوشش داده و نیروی کافی برای این را دارند که حداقل حمله را به تاخیر بیاندازند.
باید به تمایل مهاجمان برای حضور در دفاع نیز توجه کرد که به ندرت در بارسلونا دیده میشد. این موضوع نقش مهمی را در کل بازی ایفا میکند. اما این ساختار هجومی است که به سایر بازیکنان حاضر در دفاع اجازه میدهد تا عملکرد خوبی داشته باشند.
با جاگیری مهاجمان در کنارهها، آنها به مدافعان کناری اجازه میدهند که بدون این که تاثیری روی ظرفیت هجومی تیم ایجاد کنند، محتاطتر باشند. مثال دیگری در زیر به خوبی این موضوع را به ما نشان میدهد.
حضور پنج بازیکن در خط دفاعی باقی مانده در نیمه زمین خودی اتفاقی است که به ندرت در بارسلونا مورد استفاده قرار گرفته و با این که هنوز باید برای دیدن تاثیر آن صبر کنیم اما این موضوع از نظر تئوری یک پیشرفت به حساب میآید.
اما ساختاری بهتر در مالکیت توپ به معنای ساختاری بهتر برای پرسینگ متقابل است. بازیکنان با قرار گرفتن در مناطق درست در زمین میتوانند صرفا با حضورشان در بستن کانالهای ارسال پاس موفق باشند. خط هجومی در مثال زیر نه تنها باعث دور شدن مدافعان حریف از هم و مانع از پیشروی آنها و کم کردن فاصله با سایر بازیکنان شده، بلکه اجازه تغییر منطقه بازی به سوی دیگر زمین را نیز نمیدهد.
و سپس بار دیگر به موضوع همکاری هر سه خط در حین پرسینگ متقابل حریف میرسیم. ما در طول پیش فصل و بازی اول برابر سوسیهداد شاهد این موضوع در بازی بارسلونا بودهایم. وقتی آنها به عنوان یک تیم اقدام به پرسینگ میکنند و همه بازیکنان در این اقدام حضور دارند، مواجهه با حریف بسیار آسانتر میشود.
البته هدف اصلی پرسینگ متقابل همیشه بازپس گرفتن آن در سریعترین زمان ممکن و ترجیحا در مناطق خطرناک است اما ممانعت از تغییر فاز دفاعی به هجومی از سوی حریف نیز یکی دیگر از اهداف این سبک بازی است. در مثال بعدی کاتالانها با این که مالکیت توپ را پس نمیگیرند اما همچنان در ممانعت از ضدحمله یوونتوس موفق هستند.
برای پیش بینی هنوز زود است اما به نظر میرسد که آنها در مسیر درستی قرار دارند.
نتیجهگیری
انتظار میرود که آغاز دورانی جدید در این باشگاه با معضلات رو به رشدی همراه باشد. زندگی پس از مسی در ابتدا دشوار خواهد بود اما به محض این که آنها به نبود او عادت کنند، این تیم باید بتواند بار دیگر ویژگیهایی را پیدا کند که باعث شده بود به تیمی خاص تبدیل شود.
شاید باور این موضوع سخت باشد اما اگر آنها به درستی از تواناییهایشان استفاده کنند، بارسلونا میتواند در طولانیمدت از جدایی مسی سود ببرد. این موضوع فقط به غلبه بر ناراحتی شدید و ناامیدی بستگی دارد که هنوز در نوکمپ به چشم میخورد.