60 اسطوره تاریخ لیگ برتر؛ رود فن‌نیستلروی (50)

فن‌نیستلروی جوان یک پسربچه روستایی خجالتی بود که به طرز غریبی با شهرت او به عنوان یک مهاجم با اعتماد به نفس و متمرکز مقابل دروازه در تضاد است. او اهل شهر اوس  (Oss) در جنوب هلند است؛ جایی که بیشتر به پرورش دوچرخه سوار شهرت دارد تا فوتبالیست.

هفت‌یک- بازیکنان فوتبال پس از مصدومیت زانو، هیچگاه مثل قبل نخواهند بود. این مصدومیت در یکی از پیچیده‌ترین نقاط بدن رخ می‌دهد که بیشترین نقش را در حرکت دارد ولی هنوز حتی برای متخصصان هم ناشناخته است. هنوز در زبان انگلیسی، کلمه‌ای برای پشت زانو ساخته نشده است ولی اگر مشکلی در آن ناحیه داشته باشید، مطمئنا سقوط خواهید کرد.

در چندین مورد از مطالب 60 اسطوره تاریخ برتر لیگ انگلیس، به نحوی با مصدومیت زانو روبرو خواهید شد؛ مصدومیت‌هایی که مسیر فوتبالی بازیکن را تغییر داده است. جمله “من می‌توانستم فوتبال حرفه‌ای بازی کنم ولی زانویم… ” برادر کوچک جمله ” من در فلان باشگاه تست دادم….” است که مردم عادی برای جلب توجه دوستان‌شان از آن استفاده می‌کنند.

این‌که چطور از زانوهای‌تان استفاده می‌کنید و این‌که زانوها چه واکنشی به شرایطی دارند که نباید در آن قرار بگیرند، نقش مهمی در داستان خیلی از بازیکن‌ها ایفا می‌کند. در داستان رود فن نیستلروی، او روز جمعه، 28 آوریل 2000 به عنوان نوع خاصی از مهاجمان به هوا بلند شد و وقتی به زمین آمد، به مهاجمی از نوع دیگر تبدیل شده بود.

سر الکس فرگوسن در کتاب اتوبیوگرافی خود درباره مصدومیت رود فن نیستلروی نوشت که باشگاه پی‌اس‌وی آیندهوون که در آن زمان مهاجم هلندی در آن عضویت داشت، در یک جلسه تمرینی در حال فیلمبرداری از او بود که به منچستریونایتد ثابت کند ستاره خط حمله‌اش مشکل مصدومیت رباط صلیبی ندارد. فن نیستلروی برای زدن یک ضربه سر به هوا پرید و محکم زمین خورد. سپس فریاد زد.

سرمربی یونایتد در کتابش نوشته:” در جلسه تمرینی، زانوی رود کاملا از بین رفت. فیلم آن صحنه به تلویزیون‌ها رسید و او – در این فیلم- فریاد می‌زد. آنهایی که می‌خواهند این ویدیو را ببینند، می‌توانند از اینجا تماشا کنند، ولی مراقب باشید زیرا برای همیشه ذهنتان را درگیر خواهد کرد.

فن نیستلروی برای جراحی ترمیمی راهی آمریکا شد و پس از این‌که اطمینان حاصل کرد که منچستریونایتد همچنان به دنبال جذب اوست، یک سال بعدش را به آماده کردن خود برای چالش لیگ برتر سپری کرد. او در ژوئیه 2001 به سواحل بریتانیا رسید و در نهایت به یکی از مرگبارترین مهاجمان لیگ برتر تبدیل شد.

نیستلروی در سال 2003 گفت:” بدن من به کلی تغییر کرد. حالت آن به کلی تغییر کرده است. اگر به گذشته نگاه کنم، این اتفاق کمک زیادی به من کرد. من قوی‌تر و سر‌عتی‌تر شدم، تمرینات زیادی برای افزایش سرعتم انجام دادم. یک سال تمرین کردم که حالا نتیجه خوبی برایم داشته؛ هر چند که طی آن یک سال بازی نکردم و دلم برای بازی کردن خیلی تنگ شده بود.”

دیوید وینر در کتاب “نارنجی درخشان” ادعا می‌کند که مردم هلند رابطه خوبی با پیدا کردن فضاها دارند؛ هم در هنر، هم در معماری و هم در فوتبال. بخش قابل توجهی از مساحت هلند (حدود یک پنجم) با خشک کردن دریا به وجود آمده که همین، باعث پرورش مردمی شده که بهترین استفاده را از فضاها می‌برند. اگر برای مدت کافی در آمستردام وقت بگذرانید، به یک دوش حمام برخواهید خورد که در انتهای یک آشپزخانه نصب شده- در شهری که پر از خانه‌های ثبت شده (به واسطه تاریخ و معماری‌شان) است، بهتر است به دنبال راه‌حل در منطقه پرجمعیت‌تر شهر بگردید.

فن نیستلروی درست همین‌طور فوتبال بازی می‌کرد؛ دائما در حال ارزیابی فضاها بود تا خلاقانه‌ترین راه‌حل را پیدا کند. او گاهی هم دوش را در آشپزخانه می‌گذاشت و تلاش‌ها را به نتیجه می‌رساند که فرگوسن به آنها لقب “گل‌های چندش‌آور محوطه 6 قدمی” داده بود. تنها یک گل از 150 گل نیستلروی در منچستریونایتد- که 95 گل آن در لیگ برتر به ثبت رسید- از خارج از محوطه به ثمر رسید (در دیدار خارج از خانه مقابل چارلتون در نوامبر 2005) و او با پاهای سریعش و اعتماد به نفس یک قمارباز، می‌توانست موقعیت‌ها را وقتی که با نوری ضعیف سوسو می‌زدند، ببیند.

 

فن‌نیستلروی مهارت عجیبی در زدن تک ضربه‌های آخر از درون محوطه جریمه داشت که فرگوسن به آنها لقب “گل‌های چندش‌آور محوطه 6 قدمی” داده بود.

 

برای تفسیر دقیق‌تر باید گفت که مثل یک فیلم علمی تخیلی، به ندرت می‌دیدید که او برای گلزنی تلاش کند ولی گل می‌زد. در واقع او اغلب مواقع صرفا گل می‌زد. فرگوسن درباره فن نیستلروی نوشته:” او یکی از خودخواه‌ترین گلزن‌هایی‌ست که دیده‌ام. او وسواس خاصی درباره آمار گلزنی‌اش داشت. تک بعدی بودنش از او یک قاتل فوق‌العاده ساخته بود. او هیچ‌گاه به بازی‌سازی، این‌که چقدر در زمین دویده و یا این‌که چند بار استارت زده علاقه‌ای نداشت. تنها زمینه‌ای که او به آن علاقه داشت این بود که:” رود فن نیستلروی چند گل زده است؟”

گل پوچر (Goal-poacher به مهاجمانی گفته می‌شود معمولا تنها با یک ضربه، دروازه حریفان را باز می‌کنند) توصیفی ساده و تحقیرآمیز از کاری‌ است که انجام دادنش دشوار است. در ورزشی کم گل مثل فوتبال، بازیکنانی که می‌توانند به طور مداوم موقعیت‌های کم تعداد را به گل تبدیل کنند، جایگاه بالایی پیدا می‌کنند. خیلی از توانایی‌های فوتبال را می‌توان به یک فوتبالیست یاد داد ولی گل-پوچر بودن مثل فن نیستلروی، نیازمند خصوصیاتی است که خیلی از بازیکنان، به خاطر احترام به بازی، تصمیم می‌گیرند روی آنها کار نکنند یا فراموش می‌کنند تمریناتی در این رابطه داشته باشند: وقتی یکی از هم تیمی‌هایش به سمت دروازه شوت می‌زد، می‌توانستید ببینید که مهاجم هلندی شروع به دویدن می‌کرد که اگر دروازه‌بان موفق به مهار کامل توپ نشد، بتواند از فرصت به وجود آمده استفاده کند. یکی دیگر از حقه‌هایی که داشت این بود که کمی در آفساید می‌ایستاد و وقتی هم تیمی‌اش اقدام به پاس دادن می‌کرد، سریعا به عقب برمی‌گشت که همین کارش، او را از شر بسیاری از مدافعان رها می‌کرد.

یک گل در دیدار کامیونیتی شیلد و دو گل در اولین بازی لیگ برتر، به حریفان درباره استعداد فن‌نیستلروی اعلام خطر کرد، و پس از اکتبر و نووامبر بی‌سروصدا، او با زدن 19 گل در 8 بازی (شامل هت‌تریک مقابل ساوتهمپتون) آتش بازی را آغاز کرد ولی در دیدار خانگی مقابل لیورپول در ماه ژانویه که با شکست یونایتد همراه شد، نتوانست گلی بزند.

فن‌نیستلروی سپس 6 گل در 6 بازی بعدی وارد دروازه حریفان کرد تا در پایان فصل اولش، 23 گل در لیگ برتر و 36 گل در تمامی رقابت‌ها به ثمر رسانده باشد (که در آن زمان بهترین عملکرد یک بازیکن خارجی در فصل اول حضورش بود). فن‌نیستلروی با قدی بلند و با جثه‌ای ورزشکاری (البته نه چندان سریع)، توانایی تمام‌کنندگی ذاتی داشت که سال‌ها بعد، روی کین، کاپیتان با سابقه منچستریونایتد، از آن هم به عنوان تعریف و تمجید از او استفاده می‌کرد و هم آن را به چوبی تبدیل کرده بود برای زدن مهاجم هلندی.

چکیده صحبت کین این بود که فن‌نیستلروی کاری کرده بود که نتیجه موقعیت‌های تک به تکی که در آنها قرار می‌گرفت از پیش مشخص بود. کافی است به عملکرد او در فصل دوم نگاه کنید که 25 گل به ثمر رساند (شامل 13 گل در 8 بازی پایانی)، یونایتد را به قهرمانی رساند و خودش هم به واسطه عملکرد استادانه‌اش، توانست کفش طلای لیگ برتر را از آن خود کند.

ما با تمام وجود به شما توصیه می‌کنیم که هت‌تریک فوق‌العاده فن نیستلروی مقابل فولام را که در ادامه گلزنی‌های پایان فصل دوم او رقم خورد، تماشا کنید؛ زمانی که او تصمیم گرفت فراتر از گل‌های “چندش‌آور داخل محوطه 6 قدمی” فرگوسن ظاهر شود. عملکرد فوق‌العاده او در این دیدار- یک دریبل مارپیچ از مرکز زمین و سپس یک شوت زهرآگین پای راست که مایک تیلر موفق به مهارش نشد، نشان می‌داد که اگر نیاز باشد او می‌تواند روی بازی‌سازی‌های پیش از گل بهتر کار کند ولی  قصد انجامش را ندارد. فن نیستلروی که یکی از بی‌رحم‌ترین مهاجمان اروپا بود، توسط بازیکنانی مثل رایان گیگز و پل اسکولز تغذیه می‌شد؛ چرا او تلاش نمی‌کرد به فراتر از یک تمام کننده تبدیل شود؟

***

فن‌نیستلروی جوان یک پسربچه روستایی خجالتی بود که به طرز غریبی با شهرت او به عنوان یک مهاجم با اعتماد به نفس و متمرکز مقابل دروازه در تضاد است. او اهل شهر اوس (Oss) در جنوب هلند است؛ جایی‌که بیشتر به پرورش دوچرخه‌سوار شهرت دارد تا فوتبالیست. مردم اوس به صمیمی بودن‌شان شهرت دارند و ضرب‌المثل هلندی “Ons kent Ons” که به “خودمان، خودمان را می‌شناسیم” ترجمه می‌شود، به آنها تعلق دارد و فن‌نیستلروی جوان در منطقه‌ای بزرگ شده که همه، همدیگر را می‌شناختند.

حضور داوطلبانه در رده‌های سنی باشگاه نویت گداخت، به نوجوان ترکه‌ای که گاهی مدافع میانی بود و گاهی هافبک میانی و مارکو فن باستن الگویش بود، اصول فوتبال را آموزش داد تا در 14 سالگی، تحت هدایت یک مربی در تیم آر‌کی‌اِس‌وی مارگریت، رو به موفقیت گام بردارد و مربی برای این‌که او را در تمام طول دوران فوتبالش در این تیم نگه دارد، به او می‌گفت:” تو بازیکن من هستی، تو واقعا، واقعا خوبی”.

فن‌نیستلروی ذهن فضایاب هلندی‌ها را داشت ولی نگاه بی‌نقص او به گلزنی و روش‌های قلدرانه مآبانه‌اش در تقابل با مدافعان، او را بیشتر شبیه به مهاجمان آمریکای جنوبی یا ایتالیایی قدیمی کرده بود. چندین مربی دیگر مسیر موفقیت او را شکل دادند. فوپ دی هان در هیرنفین، پاهای بزرگ نیستلروی را کشف و به او توصیه کرد که برای گل کردن موقعیت‌ها” مثل شیر در آفتاب بمان”. پیش از این‌که بخواهد ویدیو‌های دنیس برگ‌کمپ را درباره نکات اولین لمس توپ ببیند، بابی رابسون، اولین مربی او در پی‌اس‌وی، او را با لوک نیلیس زوج کرده بود و کمک کرد که نیستلروی، تغییر رویکردش به سمت مهاجم شدن را به همه ثابت کند.

چندین مورد وجود دارد که به تجدید خاطره‌های ما از فن نیستلروی در لیگ برتر خدشه وارد می‌کند. با وجود 95 گلی که او در 150 بازی به ثمر رساند (و در رده سی و یکم برترین گلزنان لیگ برتر قرار گرفته) رکوردش در قیاس با مهاجم هم دوره‌اش، تیری آنری، ضعیف‌تر بود. اسکولز اخیرا فاش کرده که اگر پس از یک بازی، فن نیستلروی می‌شنید که آنری در آن روز برای آرسنال گلزنی کرده، ناراحت می‌شد و رقابت بین آنها به شکلی پیش رفت که نیستلروی تنها 1 بار از 5 فصل حضورش در لیگ برتر توانست کفش طلا را کسب کند.

فن‌نیستلروی کند بود و کمی هم تحت تاثیر  رفتار  عملکرد دیگران قرار می‌گرفت (آرسن ونگر، سرمربی آنری در آرسنال، معتقد بود که نیستلروی تنها به دنبال فتنه‌انگیزی و شیرجه زدن است) و ظرافت باله مانندِ حریفش در شمال لندن را نداشت. همچنین بسیار عجیب است که جنجالی‌ترین صحنه‌ای که از فن‌نیستلروی در ذهن‌ها مانده  در سپتامبر سال 2003 رخ داد؛ جایی‌که او در تساوی بدون گل مقابل آرسنال یک پنالتی برای تیمش از دست داد.

 

بعد از این‌که فن‌نیستلروی ضربه پنالتی‌اش را در یکی از جنجالی‌ترین دیدارهای منچستریونایتد-آرسنال از دست داد، با واکنش کیون روبرو شد.

 

مارتین کیون، مدافع وقت آرسنال، واکنش‌های عجیب و غریبی به این اتفاق داشت زیرا او می‌دانست که توپ به راحتی می‌توانست وارد دروازه شود. اتلتیک نیز بر این باور است که مدافع انگلیسی حق داشت آنطور وحشیانه خوشحالی کند زیرا می‌دانست که تیمش از یک اتفاق نادر گریخته؛ موقعیت از دست دادن فن‌نیستلروی. برای یک لحظه، خونسردترین گلزن لیگ برتر ثابت کرد که فناپذیر است. همچنین یک مدافع میانی هم متوجه معجزه خداوند شد.

در نهایت، سبک بازی مهاجم هلندی، هر چند موثر بود ولی به درد فوتبال روز نمی‌‌خورد زیرا ونگر اوضاع را متحول کرده بود و ژوزه مورینیو به یک رقیب جدید در لیگ تبدیل شده بود. فن‌نیستلروی یک مهاجم کلاسیک بود که برای تیم‌تان گلزنی می‌کرد ولی نه کار خاص دیگری و پس از این‌که بیشتر فصل 05-2004 را به علت مصدومیت پشت ساق و آشیل از دست داد، به تمرینات یونایتد بازگشت؛ تیمی که در ماه می وقتی اوضاع آرام شده بود، به چیزی متفاوت برای رقابت کردن نیاز داشت.

فن نیستلروی هنوز هم در خط حمله یونایتد در فصل 06-2005 گلزنی می‌کرد ولی درگیری با فرگوسن، به میخ شدن او به نیمکت یونایتد در پیروزی 4-0 تیمش مقابل ویگان اتلتیک در فینال جام حذفی در ماه فوریه منتهی شد و پس از این‌که به کریستیانو رونالدو که 8 ماه پیش از آن پدرش را از دست داده بود، گفت ” بدو برو پیش بابات!” دیگر در موقعیتی غیر قابل دفاع قرار گرفت.

 

درگیری با رونالدو و جمله‌ای که خطاب به او به کار برد باعث شد تا دوران حضور فن‌نیستلروی در منچستریونایتد به پایان برسد.

 

فن نیستلروی گفته بود که منظورش از این جمله، رابطه نزدیک رونالدو با کارلوس کی‌روش، دستیار فرگوسن و هموطن رونالدو بوده و خیلی سریع عذرخواهی کرد ولی فرگوسن تصمیم گرفت که وقت جدایی مهاجم تیمش فرا رسیده است. او نیستلروی را در فهرست 16 نفره تیمش برای بازی پایانی فصل قرار نداد و در آن تابستان او با 10 میلیون پوند راهی رئال مادرید شد و یونایتد تلاش کرد که تیمش را حول محور ستاره‌های جوانش مثل رونالدو، وین رونی و لوئیس ساها بسازد.

فرگوسن درباره جدایی نیستلروی نوشت:” رفتار او بدتر و بدتر شد. فکر نمی‌کنم در اواخر حضورش چهره محبوبی بود.”ولی استعداد فن نیستلروی، او را که در اسپانیا هم به مرگبار بودنش ادامه می‌داد و در 96 بازی برای رئال مادرید، 64 گل زد، به پیش می‌برد. اینطور گفته می‌شود که وقتی گونسالو ایگواین جوان در اوایل سال 2007 به رئال مادرید پیوست، در تمرینات مهاجم هلندی را کنار رائول می‌دید.

پدرش با اشاره به این زوج خط حمله، به پسرش توصیه کرد که “از هیولاها یاد بگیر. یک روز باید شبیه آنها شوی.” توانایی تمام کنندگی نیستلروی خصوصیتی بود که تمام مهاجمان می‌خواستند در این زمینه مثل او شوند ولی کمتر کسی می‌توانست. گلزنی که از یک مصدومیت زانو متولد شد.

 

عنوان اصلی مقاله: The Premier League 60: No 50, Ruud van Nistelrooy نویسنده: Carl Anka نشریه / وبسایت: The Athletic زمان انتشار: آگوست 2020
کلمات کلیدی:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *